سازمان فرهنگي رسانهاي اوج با حداقل سه فيلم وارد جشنواره سي و ششم فجر ميشود. «تنگه ابوغريب»، «به وقت شام» و «سوءتفاهم» با حضور چهرههاي نامي سينماي ايران آماده اكران در جشنواره امسال ميشود.
وقتي سخن از يك فيلم سينمايي ميشود، طبعاً كارگردان كار را مالك معنوي و پدر آن كار ميدانند. بازيگران، فيلمنامهنويس، تدوينگر، آهنگساز،همه و همه گرد كارگردان جمع ميشوند تا با هدايت و نگاه او يك فيلم را به منصه ظهور رسانند و بعد در برابر ديدگان تماشاچي ارائه دهند. كارگردان صاحب امضاي پاي فيلم است و طبيعي است كه در دنياي سينما، جايگاه كارگرداني يك جايگاه غيرقابل تشكيك و منحصر به فرد باشد.
نقش تهيهكننده در توليد فيلم
اساساً اين نوع نگاه كارگردان است كه ميتواند در تكتك پلانها و سكانسها بروز كند و حتي يك تماشاگر معمولي هم بتواند ردپاي كارگردان را در تكتك المانهاي فيلم از قاببندي و دكوپاژ و ميزانسن تا آهنگسازي و تيتراژ كار مشاهده كند. نگاهي به بزرگترين چهرههاي ماندگار سينماي دنيا به همه ما ثابت ميكند كه كارگردان ركن ركين سينما است و اين را حتي حافظه تاريخي ما نيز گواهي ميدهد. لحظهاي درنگ كنيد و تمام نامهاي سينمايي كه از تاريخ سينما به ياد ميآوريد، مرور كنيد. بيشك بخش عمدهاي از اين ليست را كارگردانان صاحبنام تشكيل ميدهند. اسپيلبرگ، هيچكاك، استنلي كوبريك و اسكورسيزي صاحب بسياري از خاطرههاي سينمايي ما هستند و اين يعني ما هم با اين قضيه كنار آمدهايم كه اين كارگردان است كه صاحب كار است، نه هيچكس ديگر، اما واقعاً اينطور است؟ واقعاً كارگردان صاحب كار است؟ فقط همين؟
واقعيت حكايت از آن دارد كه هر چند كارگردان صاحب معنوي يك اثر سينمايي به حساب ميآيد، ولي با رشد و توسعه دنياي سينما و تبديل شدن آن به يك صنعت مهم در دنيا، اين صاحبان سرمايه و بعد صاحبان تفكر بودند كه بر دنياي سينما سلطنت كردند. هاليوود را ببينيد. تمام كمپانيهاي اين غول سينمايي دنيا هر چند كه اولاً اقتصاد را ميفهمند و الفباي توليد را در زنجيره اقتصاد سينما ميدانند و خود آن را پديد آوردهاند، در كنار آن هم قدم به قدم توسعه و شكوفايي صنعت خود، دانستهتر عمل و انتخاب كردند. آنها بودند كه واسطه توليد فيلمها ميشدند، هر چند كه كارگردانها يك اثر سينمايي را خلق ميكردند، اما تمام اين بازي در زميني اتفاق ميافتاد كه كمپاني آن را طرحريزي كردهبود. حالا در دنيايي داريم با سينما روبهرو ميشويم كه بيشك محورهاي اصلي سينما را همين هاليوود به دنيا ديكته كرده و اين هاليوود است كه ديكته ميكند، نه هيچ كارگرداني. اين درست است كه كارگردانها منشأ خلاقيت و نگاه سينما هستند، اما همانطور كه ذكر آن رفت، همه چيز دارد در زميني رخ ميدهد كه صاحبان سرمايه و صنعت سينما آن طور خواستهاند.
تجربه سينماي شرق
بعد از سينماي شرق آسيا و هند، حالا نوبت به سينماي تركيه رسيدهاست، هر چند با مبتذلترين توليدات، ولي با نگاه درست صنعتي و اقتصادي، از صنعت فيلم و سريال خود به صنعت سودده برسد و پيشبيني ميشود كه سود اين كشور از سريالسازي در سال 2020 به حدود 20 ميليارد دلار برسد. با تمام ضعفهاي فاحش و فاصله بسيار با سينماي دنيا، اما با نگاه درست و فهم صحيح از سينماي امروز دنيا و رفتار صحيح اقتصادي صنعتي بر مبناي آن.
حالا ايران، ما كجاي اين ماجرا ايستادهايم؟ كشوري كه حالا با مطرحشدن برخي نامها در عرصه جهاني بيش از پيش در دنيا شناختهشده، كجاي صنعت سينما قرار گرفته است ؟ پخش، توليد، بخشخصوصي، سينماداران و تبليغات، همه و همه چقدر نزديك شدهاند به آنچه در اشل جهاني مطلوب است؟ پاسخ واضح است. عموم سينماگران در پاسخ منفي متفق هستند. اما قضيه در حوزه كمپانيهاي مؤلف قصه ديگري دارد. سينماي بعد از انقلاب ايران، حوزه هنري را به خود ديده كه رشد و نمو بسياري از چهرههاي مهم سينماي معاصر حاصل روزهاي درخشان اين مؤسسه عظيم فرهنگي- هنري بودهاند. روزهايي كه همه هنرمندان اميدوارانه به حوزه مينگريستند و حوزه هم در توليدات هنري و سينمايي يد طولايي داشت.
سازماني كه كمكم اوج ميگيرد
حالا در يكي، دو سال اخير سخن از مجموعهاي به ميان آمده كه هرچند ادعايي در اين خصوص ندارد، ولي ظاهراً قدم در مسيري ميگذارد كه سالها پيش حوزه هنري گذاشته بود. سازمان اوج با ورود به اريكه توليد سينمايي و تلويزيوني هرچند بدون ادعا و حاشيه، اما كمكم دارد جرياني را سرمنشأ ميشود كه شايد به زودي تأثيرات گستردهاي روي سينما بگذارد. سازماني كه دو فيلم اول سينمايياش «باديگارد» و «ايستاده در غبار» طوفانهاي جشنواره سيوچهارم فجر بودند و چه كسي است كه نداند تمام كساني كه زبان به تمجيد از اين آثار به خصوص «ايستاده در غبار» گشودند، هيچ ارتباط حسنهاي با تفكرات اوج ندارند!
حالا اوج در دومين گام سينمايياش با حداقل سه فيلم وارد جشنواره سي و ششم فجر شده است. «تنگه ابوغريب»، «به وقت شام» و «سوءتفاهم» با حضور چهرههاي نامي سينماي ايران آماده اكران در جشنواره امسال ميشود. احمدرضا معتمدي، سعيد ملكان، بهرام توكلي، محمد خزاعي و در كنار همه اين نامها ابراهيم حاتميكيا حالا در اوج هستند تا ببينيم حاصل ضرب فهم سينمايي اينها با محتواي اوج چه از آب در ميآيد. نتيجه هر چه باشد، قدر متقنش اين است كه مهمترين جريان جشنواره امسال همين فيلمها هستند.
اينكه در آينده چه اتفاقاتي ميافتد و اوج ميتواند موفقيتهاي تاكنونش را ادامه دهد يا به ورطه حوزه هنري چند سال پيش ميافتد، بحث مبسوطي است، ولي آنچه تا امروز مبرهن است، اين است كه اوج يك تهيهكننده مؤلف است. ميفهمد كه روي چه سوژهاي سرمايهگذاري كند و چگونه نخ تسبيح توليداتش باشد در ژانرهاي مختلف و اينها يعني اوج ميتواند عنوان نخستين كمپاني جدي سينماي ايران را به خود اختصاص دهد؛ كمپانياي كه بتواند صنعتي بينديشد، زنجيره توليد را در سينماي ايران معنا و سينماي ايران را به سينماي استاندارد دنيا نزديك كند. اين اتفاق بيشك مباركتر از ظهور و بروز تك ستارههايي است كه گاهي از ايران در دنيا ميدرخشند، ولي هيچ جرياني را سرمنشأ نميشوند. اوج ميتواند سرمنشأ شود، آيا ميتواند؟