کد خبر: 881886
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
فيلم انزوا روايتگر داستان هميشگي و ابدي سينماي ما يعني مرد شكاك و زن مظلوم است، موضوعي كليشه‌اي كه هميشه ظرفيت داستان‌پردازي تراژيك را دارد.
   مسعود اميري‌كليائي
فيلم انزوا روايتگر داستان هميشگي و ابدي سينماي ما يعني مرد شكاك و زن مظلوم است، موضوعي كليشه‌اي كه هميشه ظرفيت داستان‌پردازي تراژيك را دارد.
كارگردان و فيلمنامه‌نويس هم از اين ظرفيت كمال استفاده را برده‌اند اما كاملاً ناشيانه‌، گويي عباس ميرزايي هر چه ايده كه در ذهن داشته- چه در مورد داستان و چه در مورد تكنيك كارگرداني- براي اضافه كردن پيازداغ قصه به‌كاربرده است.
از تدوين‌ خاص و جامپ‌كات‌هاي پي‌درپي كه اصلاً روي ريتم آهسته داستان نمي‌نشيند گرفته تا داستانك‌هاي جانبي حول محور شخصيت اصلي كه در روشن‌تر شدن روايت فيلم هيچ كمكي نمي‌كنند. داستانك‌ها در كنار پراكنده‌تر كردن اثر، مدام بر سؤالات بيننده مي‌افزايند بدون آنكه در پايان فيلم جوابي براي اين سؤالات توسط كارگردان به مخاطب گيج‌شده‌اش ارائه شود.
فيلم هم در ارائه مضمون مورد نظر خود به ‌اصطلاح عاميانه خيلي رو بازي مي‌كند و به ‌جاي آنكه كارگردان هدف خود را با داستان و روايت سينمايي به مخاطب عرضه كند، ساده‌ترين روش را انتخاب مي‌كند و متنبه شدن نقش اول خود را در ديالوگي ساده به زبان او در صورت مخاطب فرياد مي‌زند.
هاشم در نيمه پاياني فيلم در ديالوگي اعتراف مي‌كند كه زود قضاوت كرده و بايد تاوان اين اشتباه خود را بپردازد و همين گل‌درشتي اين سبك از انتقال مفهوم باعث شده اين نوع سكانس‌ها به‌شدت از كار بيرون بزند و به كليت سينمايي اثر ضربه وارد كند.
يكي از نكات قابل‌توجه فيلم اين است كه كارگردان ديد مثبتي از زنان مذهبي در فيلم خود ارائه نمي‌دهد، سكانس اول فيلم با نمايي شروع مي‌شود كه زهره همسر هاشم -كه چادر بر سر دارد- در حال فرار از فردي است كه گويي نظر سوء به او دارد. او  حين فرار تصادف مي‌كند و كشته مي‌شود. حال هاشمي كه براي مراسم ختم همسرش از زندان آزاد شده و به ميان آشنايان آمده است، از زنان به‌ظاهر محجبه و مذهبي مي‌َشنود كه همسرش روابط خارج از عرف داشته است؛ آن‌هم زني كه حجاب چادر به هنگام مرگ بر سر داشته است. زناني با ظاهر مذهبي كه به ‌غير از غيبت و اضافه كردن بر شك مرد در خيانت همسر نقش ديگري در فيلمنامه ندارند، ديدي منفي به مخاطب خود از قشر مذهبي ارائه مي‌دهند.
كارگردان در انتها هاشم را كه همسري شكاك، متعصب، غيرتي با ظاهري مذهبي است، دليل مرگ زهره معرفي مي‌كند و شكاكيت و غيرت بي‌دليل او را مسبب مرگ همسرش مي‌داند.
حال هاشم مذهبي پشيمان از شك و غيرت زيادي كه بايد به زندان برگردد و نتوانسته سرپرستي براي كودكان خود پيدا كند به گوهر، دوست همسر خود كه كاراكتري بدحجاب است پناه مي‌برد؛ گوهري كه بيشتر از همسر مرحومش در مظان اتهام بي‌بند و باري است.
شخصيت گوهر با رويي باز مسئوليت نگهداري كودكان را مي‌پذيرد و با عطوفت و مهرباني به مرد از همه‌جا رانده كمك مي‌رساند، تنها كاراكتر مثبتي كه برخلاف تمام آشنايان مذهبي هاشم حاضر به كمك به اوست يك كاراكتر بدحجاب است. هاشمِ مذهبي متعصب كه نگران حجاب دختر خردسال خود است حال تربيت فرزندش را در دستان زني بدحجاب قرار مي‌دهد و به او اعتماد مي‌كند. كارگردان در انتهاي فيلم به بيننده اين نكته را مي‌گويد كه هاشم وقتي راه‌حلي براي مشكلش مي‌يابد كه از انزواي غيرت و تعصب بيرون آمده باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار