کد خبر: 884380
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۴
17 آذر 1359 بعثي‌ها با خوشحالي تصوير بدن بي‌سر و پيكر خونين شاهرخ ضرغام را پخش كردند
انقلاب اسلامي و به تبع آن دفاع مقدس سر منشأ تحولات زيادي براي افراد جامعه شد...
احمد محمدتبريزي

انقلاب اسلامي و به تبع آن دفاع مقدس سر منشأ تحولات زيادي براي افراد جامعه شد؛جواناني كه به واسطه نفس حق امام خميني(ره) دريچه ديگري به رويشان گشوده شد و مسير زندگي‌شان براي هميشه تغيير پيدا كرد. حضور در جبهه‌ها و شهادت، اين جوانان را به كساني كه سال‌ها بعد درباره زندگي و مبدأ تحولاتشان مطالعه مي‌كنند، معرفي كرد. برخي همچون حر بن رياحي به يكباره مسير تاريكي  را پشت سر نهادند و از ضلالت به نور و روشنايي و از گمنامي به افتخار و جاودانگي رسيدند. شاهرخ ضرغام يكي از چهره‌هاي بي‌مانند دفاع مقدس است؛ جواني با زندگي و سرگذشتي منحصر به فرد كه او را از ديگر رزمندگان و شهيدان جدا مي‌كند.

31 سال بيشتر عمر نكرد ولي در همين مدت كوتاه، داستان‌ها و ماجراهاي زيادي را از سر گذراند تا اينكه يك روز چشم باز كرد و خود را در آبادان و ميان گروه‌هاي فدائيان اسلام ديد. 
بازواني پر قدرت و عضلاني، هيكلي درشت و هيبتي پر قدرت، شمايلي پهلواني شكست‌ناپذير از شاهرخ ساخته بود. در جواني به سراغ كشتي رفت و سنگين وزن كشتي مي‌گرفت. استعداد بدني‌اش باعث شده بود خيلي خوب پله‌هاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كند. قهرمان جوانان و نايب‌قهرمان بزرگسالان شد و اندك زماني بعد به اردوي تيم ملي كشتي فرنگي دعوت شد تا تيم المپيك ايران را همراهي كند. 

مثل خيلي از لوطي‌هاي روزگاران قديم باطني روشن و دلي ساده داشت و درست از همين ساده‌دلي ضربه خورد. دوستان ناباب او را از مسير ورزش و پهلواني جدا كردند و شاهرخ از آن به بعد به جاي زورآزمايي روي تشك كشتي به دعوا و چاقوكشي در كوچه و خيابان پرداخت. هيكل قوي و درشتش اعتماد به نفس زيادي به او داده بود. نام شاهرخ لرزه بر اندام جوانان آن روزها مي‌انداخت و او در قدرت‌نمايي و قدرت بي‌مانند بود. 

شهيد ضرغام براي تحول به يك بهانه و تلنگر نياز داشت. بزرگي را مي‌خواست كه جاي پدر را برايش بگيرد و دست محبت بر سرش بكشد. از 12 سالگي طعم يتيمي را چشيده بود و بزرگمردي را طلب مي‌كرد تا به او راه را نشان بدهد. دلش براي روزهاي پاك جواني، تشك كشتي و ورزش كردن تنگ شده بود ولي اين بار معركه جنگ او را مي‌خواند. 

نفس روحاني امام خميني(ره) در سال 1357 تأثير شگرفي روي شاهرخ گذاشت و از او انسان ديگري ساخت. امام همان پدر مهرباني بود كه شاهرخ سال‌ها به دنبالش مي‌گشت. وقتي صحبت‌هاي حضرت امام در تلويزيون پخش مي‌شد، با احترام مي‌نشست، اشك مي‌ريخت و با دل و جان گوش مي‌كرد. مي‌گفت: عظمت را اگر خدا بدهد، مي‌شود خميني، با يك عبا و عمامه آمد اما عظمت پوشالي شاه را از بين بُرد. هميشه مي‌گفت: هرچه امام بگويد همان است. حرف امام براي او فصل‌الخطاب بود. براي همين روي سينه‌اش خالكوبي كرد: فدايت شوم خميني. 

پس از آن بود كه سربازي وفادار به امام شد. شاهرخ حالا هيچ شباهتي به روزهاي گذشته‌اش ندارد. زماني كه از گذشته و زندگي‌اش حرف مي‌زد، داستان حُر را بازگو مي‌كرد و خودش را حُر نهضت امام مي‌دانست. مي‌گفت: حُر قبل از همه به ميدان كربلا رفت و به شهادت رسيد، من هم بايد جزو اولين‌ها باشم. وقتي حضرت امام فرمود: به ياري پاسداران در كردستان برويد. ديگر سر از پا نمي‌شناخت. حماسه‌هاي او در سنندج، سقز، شاه‌نشين و بعدها در گنبد ، لاهيجان ، خوزستان و... مثال‌زدني است. 

شروع جنگ دوباره او را در صف اول دفاع و جهاد قرار داد. در آبادان هيچ كس بهتر از سيد مجتبي هاشمي نمي‌توانست دليرمرداني چون شاهرخ ضرغام را گرد هم آورد. دفاع جانانه گروه فدائيان اسلام به رهبري شهيد هاشمي، سرعت دشمن بعثي را در تهاجم گرفت و اجازه نداد آبادان به اشغال درآيد. نامش در دل نيروهاي دشمن هراس مي‌انداخت. در آنسوي جبهه‌ها سربازان عراقي با شنيدن نام شاهرخ لرزه بر اندامشان مي‌افتاد. آنقدر دلاورانه جنگيد كه دشمنان براي سرش جايزه تعيين كردند.

وقتي در هفدهم آذر 59 در دشت‌هاي شمال آبادان شهيد شد، ولوله‌اي در جبهه دشمن به پا شد. عراقي‌ها با خوشحالي تصوير جنازه يك شهيد را پخش مي‌كردند كه بدني بي سر و تني پر از تير و تركش داشت و غرق در خون بود. گوينده عراقي مي‌گفت: ما شاهرخ، جلاد حكومت ايران را كشتيم! پس از شهادت سراسر دشت را به دنبال پيكر يا اثري از شاهرخ گشتند. هيچ اثري و نشاني از شهيد ضرغام نمانده بود. حالا مزار شاهرخ تمام خاك ايران است  و يادش در تمام دل‌ها زنده. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار