کد خبر: 904668
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۰
معرفي كتاب «پهلوان گود گرمدشت» به مناسبت 15 ارديبهشت سالروز شهادت حسين قجه‌اي
شهيد حسين قجه‌اي فرمانده گردان سلمان فارسي از تيپ 27 محمدرسول‌الله(ص) بود كه 15 ارديبهشت ماه 1361 در جريان عمليات الي‌بيت‌المقدس به شهادت رسيد.

غلامحسين بهبودي
شهيد حسين قجه‌اي فرمانده گردان سلمان فارسي از تيپ 27 محمدرسول‌الله(ص) بود كه 15 ارديبهشت ماه 1361 در جريان عمليات الي‌بيت‌المقدس به شهادت رسيد. به همين مناسبت به معرفي كتاب پهلوان گود گرمدشت (سرگذشت‌نامه شهيد حسين قجه‌اي) مي‌پردازيم.

پهلوان گود گرمدشت به قلم نويسنده نام‌آشناي دفاع مقدس گل‌علي بابايي است. از بابايي تا كنون كتاب‌هاي متعددي منتشر شده است كه عمده آنها مربوط به لشكر27 محمدرسول‌الله(ص) مي‌شود. يعني همان لشكري كه خود گل‌علي نيز رزمنده آن بود. از اين حيث كتاب‌هاي او را بايد در دقت نظر و نفوذ به عمق وقايع ممتاز و منحصر‌به‌فرد بدانيم.
شهيد قجه‌اي متولد سال 1337 در زرين‌شهر اصفهان بود. جواني ريزنقش اما كشتي‌گير و ورزيده كه هرچند فرماندهي توانمند بود و قابليت‌هاي زيادي در جبهه‌ها از خود به يادگار گذاشت، اما چون در اوايل دفاع مقدس به شهادت رسيد، نسل جوان كمتر با او و نامش آشنا هستند.
كتاب پهلوان گود گرمدشت مثل خيلي از سرگذشت‌نامه‌ها مقطع به مقطع زندگي شهيد قجه‌اي را پي مي‌گيرد و از خاطرات خانواده و دوستان و همرزمان شهيد بهره مي‌برد. در مقطع نوجواني‌هاي شهيد نيز توجه ويژه‌اي به اشتغال او به ورزش كشتي دارد: «استخوان‌بندي قوي، هيكل توپر اما ريزنقش حسين باعث شده بود تا او به ورزش كشتي روي آورد.»
شهيد قجه‌اي در عين ورزيدگي تن، دلي مهربان و رئوف داشت. شايد يكي از بهترين خاطراتي كه در اين كتاب نقل مي‌شود، مربوط به توجهي است كه او نسبت به خواهر بيمارش داشت. در كتاب مي‌خوانيم: «روز مسابقه حسين يكي دو تا كشتي گرفت و هنگام استراحت گفت: يك مأموريت فوري دارم. رفت و هنوز مسابقه بعدي شروع نشده برگشت. كنجكاو شدم كه در حين مسابقه چه كار مهمي پيش آمده، طاقت نياوردم و جريان را پرسيدم. گفت: يك خواهر دارم كه مشكل جسمي دارد. بايد دو، سه ساعت يكبار سري به او بزنم. گفتم مگر پدر و مادرت نيستند؟ گفت چرا، اما خواهرم بيشتر به من وابسته است و من كارهاي او را انجام مي‌دهم.»
شهيد قجه‌اي از مقطع جواني‌اش كه مصادف سال 57 است، وارد جريان انقلاب مي‌شود. حسين همان سرنوشتي را دنبال مي‌كند كه بسياري از رزمندگان نسل اول جنگ با آن رو‌به‌رو مي‌شدند. ابتدا در جريان پيروزي انقلاب وارد عمل شد و سپس براي حفظ انقلابي كه امثال او به پيروزي رسانده بودند، تمام‌قد وارد ميادين نبرد شد.
حسين قجه‌اي دفترچه‌اي داشت كه اعمال روزانه‌اش را در آن ثبت مي‌كرد. بخشي از نوشته‌هاي اين دفترچه در كتاب پهلوان گود گرمدشت آمده است: «شب اول ارديبهشت 1358 تاكسي سوار شدم. راننده ترانه گذاشت و من اخطار نكردم، امروز شنبه از همان اول صبح، كارم با برنامه و نظم پيش نرفت، چهارشنبه ظهر سرپست بودم و نتوانستم نمازم را سروقت بخوانم...»
شهيد قجه‌اي كه از اوايل غائله كردستان به اين خطه مي‌رود و با حاج احمد متوسليان همرزم مي‌شود، تا پايان عمرش در كنار حاجي مي‌ماند و در تشكيل تيپ 27 محمدرسول الله(ص) متوسليان را همراهي مي‌كند. در كتاب از روايت‌هاي خود شهيد نيز استفاده شده است: «لباس كردي به تن كردم و بدون اينكه به كسي اطلاع بدهم، عازم غرب كشور شدم. رفتم و همه شهرها از جمله سنندج، پاوه، مريوان و... را كه دست ضد انقلاب بود، گشتم.»
به نظر مي‌رسد نمي‌شود كتاب پهوان گود گرمدشت را خواند و حسين قجه‌اي را دوست نداشت! در اين كتاب نه تنها با يك رزمنده ورزشكار كه به واقع با يك پهلوان آشنا مي‌شويم. جوانمردي كه در شرايط جنگي نيز سعي داشت به محرومان كمك كند. در كتاب به نقل از عباس طغياني از همرزمان شهيد مي‌خوانيم: «حسين حقوق ناچيز خودش را برمي‌داشت و با آن كيف، كفش، جوراب و وسايل ديگر مي‌خريد و مي‌برد براي بچه‌هاي كردي كه در روستاهاي اطراف مريوان درس مي‌خواندند.»
حسين قجه‌اي كه در مقطع پاياني عمرش به فرماندهي گردان سلمان رسيده بود، با همين گردان وارد عمليات الي‌بيت‌المقدس و آزادسازي خرمشهر مي‌شود. عملياتي كه در مراحل اوليه آن و به تاريخ 15 ارديبهشت ماه 1361 به شهادت مي‌رسد: «حسين و نيروهايش بدجوري در محاصره بودند... ديديم حسين تنهاي تنها وضعيت آشفته‌اي دارد. گفت: فلاني به برادر احمد بگو يك كاري براي اين بچه‌ها بكنند... حتماً بايد تيري به سرم بخورد كه بعد آنها بفهمند اينجا هم خبري است...»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار