شاهد توحيدي
اثري كه هماينك در معرفي آن سخن مي رود، نه به مثابه شرح حالي براي يك فعال سياسي دهه 20 كه گوشهاي از تاريخ نهضت ملي ايران به شمار ميرود. اين مجموعه به كوشش علي ميرانصاري تدوين يافته و توسط نشر سمير به بازار نشر روانه شده است. فراهمآورنده اين اثر در ديباچه آن در باب واقعه اي كه موضوع اصلي اين كتاب را رقم زده مينويسد: «همه ماجرا از روز پنجشنبه هشتم دی 1328 آغاز شد. در این روز، دکتر مظفر بقایی، یکی از اعضای اصلی جبهه ملی و از نزدیکان دکتر مصدق و سردبیر روزنامه شاهد، به درج سرمقالهای در شماره 57 همین روزنامه اقدام کرد. عنوان سرمقاله، چنین بود: «این جا، نادرستی و بیکفایتی مانع احراز مقامات عالی نیست.» محور اصلی مقاله، پیرامون دو موضوع بود:اول، وقایع پس از شهریور1320 و غارت اموال ارتش، با تمرکز بر نقش منفی شخصی به نام سرهنگ برخوردار. دوم، مهاجرت بارزانیها به رهبری ملامصطفی بارزانی از مرز کردستان عراق به شوروی که از طریق ایران و بدون هیچ گونه موانعی صورت گرفت. درج این سرمقاله، منجر به دستگیری نویسنده و سردبیر روزنامه، یعنی دکتر بقایی شد. این دستگیری، به دنبال خود ماجرایی را در طول تقریباً پنج ماه رقم زد که نقطه آغازش، توقیف روزنامه شاهد و نقطه اوج آن، محاکمه نویسنده در محکمه نظامی بود. این زمان در تهران، حکومت نظامی استقرار داشت. فرماندار نظامی تهران، سرلشکر خسروانی، سرمقاله روزنامه را «توهین به ارتش» قلمداد نمود و در روز جمعه، نهم دی، دستور توقیف روزنامه و دستگیری سردبیر آن را صادر کرد. دکتر بقایی دستگیر شد. او را به زندان موقت شهربانی منتقل ساختند و پس از یک جلسه بازجویی مقدماتی، کیفرخواست توسط سرهنگ دوم جهانگیری صادر و تاریخ 21/10/1328، ساعت8:30، به عنوان، زمان محاکمه وی تعیین شد. این زمان، هنوز هیچ انشقاق و انشعابی در خطوط جبهه ملی روی نداده بود. بنابراین اعضای اصلی جبههملی به ویژه دکتر محمد مصدق، به عنوان رهبر این گروه، به طور فعال وارد صحنه شدند و به دفاعی همهجانبه از دکتر بقایی پرداختند؛ دفاع از کسی که او نیز از بنیانگذاران این جبهه به شمار میرفت. این دفاعیات به شکل درج مقالات مختلف در نشریات وابسته به جبههملی، مصاحبههای مطبوعاتی و بالاتر از همه، دفاعیات قضایی توسط وکیلانی صورت گرفت که از اعضای جبهه ملی و یا از وابستگان بدان بودند. این کتاب به طور مستدل و با اتکا به اسناد موجود، به ماجرای اصلی این محاکمه و چگونگی دفاع جبهه ملی از دکتر بقایی میپردازد. با این قصد تا مقطعی مهم از تاریخ نهضت ملی ایران را نشان دهد؛ مقطعی که اعضای اصلی آن، یکصدا و یکدل میبودند و هنوز تفرقهای بر آنها وارد نشده بود.» مقدمهنويس اين اثر در بخش ديگري از ديباچه خويش، شرحي از ماجراي محاكمه دكتر بقايي را نيز به قلم آورده است. او در اين باره گزارش ميدهد: «نخستین وکیلی که برای دفاع از دکتر بقایی در نظر گرفته شد، دکتر علی شایگان، از حقوقدانهای برجسته و از اعضای اصلی جبههملی بود. شکل تعیین وکیل برای دکتر بقایی و نیز ترکیب وکلا نشان میداد که او به تنهایی در این امر دخیل نبود و جبهه ملی هم در انتخاب این وکیلان دخالت داشت. چنان که پیش از آغاز نخستین جلسه دادگاه، دکتر بقایی، طی دو مرحله، چهار وکیل دیگر را که همگی از اعضای جبههملی بودند، با دکتر شایگان، همراه کرد. این چهار نفر عبارت بودند از: محمدعلی هوشیار، ابوالفضل لسانی، دکتر محمد شاهکار و علی هاشمیان. دادگاه از این وکیلان، درخواست کرد که در 18/10/28 برای مطالعه پرونده به دادسرای نظامی بروند. در این روز، محمدعلی هوشیار، متوجه روند دادرسی غیرطبیعی در این پرونده شد. او تقاضای 10 روز مهلت برای تهیه لایحه دفاعی کرد که مورد قبول دادگاه قرار نگرفت و در عوض، روز 21/10 برای روز محاکمه تعیین شد. در این ایام، اعضای جبههملی و شخص دکتر مصدق، برای تأثیرگذاری بر روند دادگاه، به صدور اعلامیههایی دست زدند و آن را در نشریات وابسته به جبهه منتشر ساختند. نخست، حسین مکی، منشی جبهه ملی، روز هجدهم دی، نامهای به دکتر مصدق نوشت و در آن، به توقیف غیرقانونی دکتر بقایی اشاره کرد و گفت: «واقعاً اعضای جبههملی متحیرند که چطور یک فرد استاد دانشگاه و نماینده سابق مجلس و کسی که در انتخابات اخیر تهران تا این اندازه مورد توجه مردم بوده بدون علت توقیف میشود؟!» دکتر مصدق هم در مقام پاسخگویی به وی، نامهای مفصل نوشت. نامهای که در واقع حکم یک بیانیه سیاسی را داشت. او ضمن غیرقانونی خواندن حبس دکتر بقایی، در پایان اشاره کرد که: «حبس دکتر بقایی و امثال او سنگهای شالوده بنای مشروطیت ایران خواهد بود و آنها باید مفتخر باشند که در پیافکندن کاخ رفیع آزادی سهم خود را پرداختهاند.»
یک روز مانده به موعد تشکیل دادگاه، یعنی در روز بیستم دی، دکتر بقایی تلاش کرد تا جواد میراحمدیان را به جمع وکیلان خویش اضافه کند ولی با مخالفت دادگاه روبهرو شد. ناگفته نماند در این فاصله، برخی از نشریات وابسته به جبههملی، به درج مقالاتی در دفاع از دکتر بقایی اقدام کردند. از جمله روزنامه صفیر مقالهای تحت عنوان «دکتر بقایی را در زندان نگه دارید تا زندانی شدن، سند شرافت شود» منتشر کرد. به هر تقدیر، دادستانی نظامی و مشخصاً، سرهنگ جهانشاهی قاجار، «رئیس دادگاه جنایی فرمانداری نظامی تهران و حومه»، برای تشکیل نخستین جلسه دادگاه در روز بیست و یکم دی، ابرام میورزید اما در روز نوزدهم، سرهنگ پارسا، رئیس زندان شهربانی کشور، به دادستانی نظامی اطلاع داد که دکتر بقایی به علت بیماری در بهداری زندان بستری شده است. اطبای بهداری زندان، علت آن را مشکلات کبدی و قولنج تشخیص دادند. به همین علت بهداری زندان دستور استراحت دکتر بقایی را در روز بیستویکم صادر کرد و به این وسیله جلسه دادگاه را عملاً به روز بیستودوم موکول ساخت. از گزارش روزنامه آتش برمیآید که اعضای جبههملی به طور فعال و به عنوان تماشاچی در دادگاه شرکت میداشتند. به رغم بیماری و عدم حضور متهم، «هئیت دادرسان دادگاه جنایی فرماندار نظامی» و وکلای دکتر بقایی در روز بیستویکم، در دادگاه حضور پیدا کردند ولی به علت غیبت متهم، جلسه را به روز بیستودوم موکول ساختند. روز بیستودوم هیئت دادرسان دادگاه جنایی فرماندار نظامی در دادگاه حاضر شدند ولی باز دکتر بقایی به همان دلیل در دادگاه حاضر نشد. این هيئت تصمیم گرفت تا جلسه را به روز شنبه، یعنی بیستوچهارم دی موکول کند. ترکیب دادگاه و وکلا به این ترتیب بود:«جلسه هیئت دادرسان دادگاه جنايی فرمانداری نظامی منعقده در بهداری زندان موقت شهربانی به ریاست سرهنگ جهانشاهیقاجار، ساعت 13 و نیم روز 24/10/28 جهت دادرسی به پرونده متشکله بر علیه غیرنظامی دکتر مظفر بقايی تشکیل. متهم نامبرده در معیت وکلاي خود آقای دکتر علی شایگان، آقای دکتر ابوالفضل لسانی، دکتر محمد شاهکار، سرهنگ بازنشسته محمدعلی هوشیار، علی هاشمیان و جواد میراحمدیان در دادگاه حاضر رسمیت جلسه از طرف ریاست دادگاه اعلام دادرسی آغاز میگردد.» در طول سه روز، یعنی در 26،24و27 دی، هفت جلسه دادرسی برگزار شد. در طول این مدت، دادگاه روی موضوعی مانند توهین به ارتش متمرکز شده بود و وکلای مدافع هم به طور کلی بر عدم صلاحیت دادگاه بحث میکردند. در پایان جلسه ششم و پیش از آغاز جلسه هفتم، یعنی پیش از جلسه پایانی، دکتر بقایی طی نامه زیر، وکلای خود را معزول ساخت و جلسه آخر را تماماً به دفاعیات خود اختصاص داد، جلسهای که تا ساعت دو و نیم صبح ادامه داشت...»