به گزارش خبرنگار ما، اواخر سال۹۶ زن جواني همراه برادرزاده ۱۳سالهاش نازنين به پليس آگاهي تهران رفت و از مردي به نام پرويز شكايت كرد. آن زن گفت: «مدتي است برادرم به خاطر خريد و فروش مواد مخدر در زندان است به همين دليل همسرش طلاق گرفت و حضانت نازنين به مادرش سپرده شد. نازنين گاهي شبها به خانه ما ميآمد به همين دليل مدتي به رفتارهاي او شك كردم تا اينكه فهميدم او هم معتاد شده و با مرد غريبهاي در ارتباط است. بعد از آن بود كه به ملاقات برادرم رفتم موضوع را به او گفتم. به اين ترتيب با پيگيريهاي قانوني حضانت نازنين به من سپرده شد. اين اتفاق باعث شد من بيشتر با نازنين باشم و با هم بيشتر صحبت كنيم. به همين دليل او را قانع كردم تا به اداره پليس بيايد و از آن مرد شكايت كند.»
با اين توضيحات دختر نوجوان تحت بازجويي قرار گرفت و گفت: «بعد از طلاق پدر و مادرم آواره شدم. گاهي خانه مادرم بودم و گاهي خانه عمهام. حتي بعضي شبها در پارك ميخوابيدم. اين شد كه در پارك با دختران زيادي رفيق شدم و گرفتار اعتياد شدم. اين شرايط ادامه داشت تا اينكه روزي به پيشنهاد يكي از دوستانم با پرويز آشنا شدم. او وقتي شرايط سخت زندگيام را فهميد قول ازدواج داد.» شاكي در ادامه گفت: «چند روزي از آشنايي من و پرويز گذشت و در مورد او با مادرم صحبت كردم. او گفت اگر با پرويز ملاقات كند و او را بشناسد اجازه ميدهد تا رابطهام را با او ادامه دهم! همانطور هم شد و بعد از آن ملاقات، بيشتر با پرويز رابطه داشتم.» شاكي در حاليكه گريه ميكرد، گفت: «چند ماهي گذشت و اما آن مرد به قولش عمل نكرد و فهميدم مرا فريب داده است. به همين دليل با راهنماييهاي عمهام تصميم گرفتم از او شكايت كنم.»
با طرح اين شكايت، در حاليكه تحقيقات براي شناسايي متهم ادامه داشت، شاكي در مراحل بازجويي اظهارات تازهاي را مطرح كرد و گفت: «پرويز دوست پدرم بود. او وقتي فهميد پدرم به زندان افتاده از اين قضيه سوءاستفاده كرد به همين خاطر مرا تعقيب كرده و آدرس منزل مادرم را پيدا كرده بود. او با اصرار مرا فريب داد و بارها مرا به منزلش دعوت كرده بود.»
مأموران پليس در جريان بررسيهاي بعد متهم را بازداشت كردند. او در بازجوييها جرمش را انكار كرد و گفت رابطه او و شاكي در حد پيامك و ملاقات حضوري بوده است.
بعد از اين توضيحات پرونده كامل و به شعبه پنجم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد.
صبح ديروز اولين جلسه رسيدگي به پرونده به رياست قاضي بابايي كه در همان شعبه به صورت غيرعلني برگزار شد شاكي و متهم در دادگاه حاضر شدند و بعد از اعلام رسميت جلسه، شاكي بار ديگر شكايت خود را مطرح كرد و گفت: «متهم از شرايط من سوءاستفاده كرد و مرا فريب داد و براي او اشد مجازات را ميخواهم.» سپس متهم در جايگاه قرار گرفت و با انكار جرمش گفت: «من نازنين را دوست داشتم و وقتي از شرايط او باخبر شدم دلم برايش سوخت و قول ازدواج دادم. ميخواستم او را كمك كنم اما در اين مدت فهميدم به مواد مخدر معتاد شده و هر بار به بهانههاي مختلف قصد اخاذي دارد. اين شد كه از اين تصميم منصرف شدم و او با طرح اين شكايت قصد اخاذي دارد.»
در پايان هيئت قضايي با توجه با اوراق پرونده، متهم را از اتهام تجاوز به عنف تبرئه و وي را به خاطر رابطه نامشروع به شلاق و تبعيد محكوم كرد.