طی سالهای اخیر انتقادات درخصوص جایگزینی فردمحوری به جای نهادمحوری، در جریان اصلاحات به عناوین مختلف مطرح شده است. این انتقادات از محورهای اصلی نامه اخیر جوانان اصلاحطلب نیز بود. تا چه حد این انتقاد را قبول دارید و وارد میدانید؟
این موضوع به اوضاع سیاسی جامعه بازمیگردد که احزاب تصمیمگیران کلان انتخابات نیستند. از شکلگیری نظام جدید مشروطه تاکنون، حدود 110 سال پیش، احزاب فعال میداندار انتخابات نبودند.
در تمام کشورهایی که براساس جمهوریت و دموکراسی مدیریت میشوند، احزاب باید لیست بدهند و کاندیدا معرفی کنند و مردم به اعتبار آنها در انتخابات شرکت میکنند و درنهایت احزاب باید پاسخگوی عملکردشان باشند. در دورههای خیلی کوتاه در اوایل مشروطه و دوران کوتاهی بعد از رفتن رضاشاه از ایران احزاب تا حدی وارد میدان شدند، ولی در بقیه این 110 سال بعد از مشروطه حتی در دوره جمهوری اسلامی احزاب چندان میداندار نبودند که البته به دلایل متعددی بود که فرصت مستقلی برای تبیین این امر میطلبد. در حال حاضر چه در جریان اصلاحطلب و چه جریان اصولگرا، اشخاص و محافل میداندار هستند، لذا انتقادی که دوستان دارند از این جهت وارد است. شورای هماهنگی اصلاحات بهعنوان مجموعهای متشکل از 18 حزب، قرار بود بهعنوان مجموعه تصمیمگیر در جبهه اصلاحات باشد، لیست بدهد و فعالیت کند، ولی به تدریج شاهد بودیم که در سایه قرار گرفت و تشکلها و نهادهایی درست شد که به جای احزاب، اشخاص حضور پررنگتری پیدا کردند.
در واقع جریان قدرت شورای هماهنگی که به صورت جبههای عمل میکرد، تضعیف شد. جبههای که دوستان مطرح میکنند حرکت خوبی است ولی این جبهه، متشکل از احزاب است. حتی در گذشته جبهه ملی هم 8-7 حزب همسوی خود را در بطن خود داشت و از ترکیب احزاب به شمار میرفت.
بیشتر نظر منتقدان این است که به جای رفتن به سوی اشخاص، ولو اشخاص خیلی تاثیرگذار، مسئولیت را به احزاب بدهیم و شورای هماهنگی را ولو اینکه تعداد احزاب کم باشد، تقویت کنیم. تا اینکه در انتخابات احزاب لیست بدهند و آرا به سوی حزبمحوری برود.
این کاری است که در ترکیه، لبنان، عراق، پاکستان، هندوستان، سوئیس، آلمان، انگلستان و... نیز انجام میشود. مثلا اگر لیست یک حزب تعداد آرای بیشتری داشته باشد، در مجلس هم مسئولیت اساسی در دست آن حزب است. اگر نماینده ضعیف عمل کند، حزب باید پاسخگو باشد. اگر ضعیف عمل کند، در دوره بعد مردم به این حزب رای نمیدهند. البته اصلاحطلبان منتقد نافی نفوذ و تواناییهای اشخاص موثر اصلاحطلب نیستند. اشخاص در نوبه خود خدمات بسیار موثری ارائه کردند، ولیکن در عمل به تضعیف جایگاه احزاب و جبهه سیاسی منجر شده است.
شما همچنان عضو شورای عالی سیاستگذاری هستید؟
من بهعنوان هیاترئیسه و بعد بهعنوان عضو شورایعالی سابق بودم، ولی در حال حاضر و بعد از انتخابات شورایعالی هنوز شکل نگرفته و قرار است با ساختار جدیدی تشکیل شود.
با اعضای دیگری از شورایعالی سیاستگذاری از جمله آقای میرلوحی که صحبت میکردم اظهار داشتند شورایعالی تعطیل نیست و کمیتههای مختلف آن جلسه دارند و تغییرات و تصمیمات هم برای فاز جدید در همان جلسات گرفته شده و میشود. این با صحبت شما مغایر است.
قطعی نشده است و در حال شکلگیری است.
پیش از این در پاسخ به انتقادات نسبت به شورایعالی اصلاحات، نوید تغییرات و رفع نقایص داده میشد. ظاهرا ولی عدهای از مطلعان معتقدند تغییرات خیلی فاحش نخواهد بود و روال سابق ادامه خواهد داشت.
تاکنون تلاش نشده است ترکیبی از احزاب ایجاد شود. باید تلاش شود تا جایی که میشود احزاب وارد شورا شوند و تصمیمگیر باشند. برای شورایعالی جدید باید احزاب میداندار شوند. در واقع از حالت حزبمحوری خارج نشویم و تا جایی که امکان دارد احزاب را تقویت کنیم و مسئولیت را از احزاب بخواهیم.
برای انتخاب شهردار تهران، شورایعالی سیاستگذاری نظر میداد، در این زمینه مشارکت داشتید؟
در مورد انتخاب شهردار، شورایعالی سیاستگذاری خیلی وارد نشد. تقریبا شورای سیاستگذاری تعطیل بود و در شورای شهر تصمیم گرفته شد. البته شورای شهر به احزاب و اشخاصی که در شورای سیاستگذاری هستند، وصل بودند و ارتباط داشتند و تصمیم نهایی را شورا گرفت. در حال حاضر احزاب و تشکلها از جمله شورایعالی سیاستگذاری اصلاحات در مورد شهردار، نمایندگان، وزرا و سیاستهای کلان مجلس مسئولیتی ندارند و حتی میگویند ما انتخاب نکردیم. همین مساله نقدی است که در حال حاضر وارد است. شورای سیاستگذاری به صورت مستقیم در انتخاب شهردار نقش نداشته است. چون نقشی نداشتند پس مسئولیت آن را برعهده نمیگیرند. بلامسئولیت میشوند و همین محل اختلاف است. در حالی که باید پاسخگو باشند.
اشاره داشتید که در شورای هماهنگی احزاب نقش پررنگی داشتند و تصمیمگیر بودند. به چه دلیل مسئولیت تصمیمگیری به شورایعالی سیاستگذاری واگذار شد؟ چرا همان شورای هماهنگی تقویت نمیشود؟
معتقد بودند شورای هماهنگی نماینده اصلاحطلبان نیست و میخواستند این نقیصه را جبران کنند. برخی از اشخاص در شورای هماهنگی نبودند و قرار بر جبران این نقصان بود. باید به جای آنکه آن قاعده حزبمحوری را به هم بزنیم، آن را تقویت کنیم. اشخاص موثر اصلاحات در احزاب بروند یا در احزاب موجود وارد شوند یا حزب جدید تاسیس کنند. به عبارتی مسئولیت حزب را برعهده بگیرند.
برخی افراد موثری را که عضو حزب نیستند باید چه کرد؟ مثلا آقای خاتمی یا آقای نوری، با وصفی که شما دارید، افرادی که عضو احزاب اصلاحطلب نباشند حذف میشوند.
ما اگر بخواهیم در دوره مدرن کار سیاسی کنیم، باید حزب تشکیل دهیم. حرف من این است و کاری به اشخاص ندارم. وقتی پای اشخاص به میان بیاید، اعتبار حرف پایین میآید. کسی که میخواهد کار سیاسی کند، باید حزب تشکیل دهد. حزب هزینه، دردسر، وقت گذاشتن و شهر به شهر و استان به استان رفتن دارد.
حزب باید مورد به مورد پاسخگو باشد و مسئولیت تصمیماتش را بپذیرد. هرکسی بخواهد در جمهوری اسلامی کار سیاسی کند- بهعنوان کسی که سالهای سال کار سیاسی کردم بیان میکنم- باید وسط میدان بیاید، هزینه کند، حزب تشکیل دهد و تمام مسئولیتهای رفتارش و لیستی را که معرفی کرده است، بپذیرد.
اگر حزب قوی یا ضعیف شد و کنار رفت، حزب دیگری بر سر کار میآید. این کاری است که در تمام اروپا و همه کشورهای مبتنیبر جمهوری همانند هندوستان، پاکستان، عراق و ترکیه هم اعمال میشود.
هر زمانی که به سوی مدلهای محفلی و دیگر مدلها رفتیم، از توسعه سیاسی دور شدیم. اصل این است و باید هزینهها را هم پرداخت کرد. نمیتوان در خانه نشست و حزب راهاندازی کرد. باید هزینهها را قبول کند و عواقب تصمیمات سیاسی را بپذیرد و پاسخگوی مردم باشد. ممکن است حزب منحل شود یا مشکلاتی داشته باشد، باید اینها را پذیرفت.
برخی در پاسخ به انتقادات نویسندگان نامه اخیر هم گفتند که اصلا گوش شنوایی برای شنیدن این نقدها در اصلاحات وجود ندارد.
نبود گوش شنوا به معنای حرف نزدن نیست. باید مطالب را بیان کرد و کمکم این جا میافتد. ممکن است در حال حاضر و بهفوریت اثری نداشته باشد، ولی به مرور زمان اثرگذار خواهد بود. به میزانی که امکان دارد، باید نظرات بیان شود تا مردم بهترین نظر را انتخاب کنند.