موضوع علاقه به رشته انتخابی و شناخت موضوع آن و رابطهاش با بازار کار یکی از اصلیترین ایرادهایی است که به شیوه فعلی کنکور در ایران میتوان گرفت.
کسانی رشتههایی را انتخاب میکنند که نه تنها شناخت اولیه چندانی از آن ندارند که گاه بیشتر از روی اجبار و فقط برای راه یافتن به دانشگاه آن را برمیگزیند. پیامد آسیبشناسانه روند کنونی این است که شماری از دانشجویان از رشته خود ناراضی هستند و علاقهای هم به آن ندارند. به همین دلیل هم بخشی از شرکتکنندگان کنکور هر سال پشیمان شدگان و ناراضیهای کنکور سالهای پیش هستند که به امید قبولی در رشته مورد علاقه خود یا رشتهای که از نظر آنها بالاتر است بار دیگر در کنکور شرکت میکنند. اما ماجرای کنکور و ورود به دانشگاه به معنای گشوده شدن راه آینده شغلی و علمی برای جوان ایرانی نیست. اگر در گذشتههای دورتر قبول شدن در دانشگاه دورنمای روشنی در برابر جوانان قرار میداد اکنون سالهاست با افزایش پر شتاب ظرفیت دانشگاهها و رکود نسبی بازار کار جامعه ما با پدیده رو به رشدی به نام بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی روبهرواست.
آموزش عالی دیگران و ما
طبق برآوردهای رسمی فقط حدود نیمی از فارغالتحصیلان دانشگاهی هر سال میتوانند برای خود شغلی در بازار کار ایران دست و پا کنند. جهت درک بهتر شرایط کنونی آموزش عالی ایران شاید لازم باشد آن را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم. برای مثال فرانسه با ۶۵ میلیون جمعیت و بازار کار ۳۵ میلیونی خود حدود ۳/۲ میلیون دانشجو دارد. آلمان با جمعیت حدود ۸۲ میلیون نفر و نیروی کار ۴۵ میلیون نفری خود حدود ۲/ ۲ میلیون دانشجو دارد. در فرانسه و آلمان میزان اشتغال در بخش کشاورزی بین ۲ تا ۳ درصد است و نیاز بخشهای مدرن اقتصاد به نیروی انسانی ماهر سبب میشود با وجود بحرانهای مقطعی کسانی که دانشگاه را به پایان میرسانند با سهولت بیشتری نسبت به بقیه جوانان جذب بازار کار شوند.
در ایران برای جمعیت ۷۴ میلیونی و یک بازار کار ۲۳ میلیونی بیش از ۵/۳ میلیون دانشجو وجود دارد. این در حالی است که بخشهای مدرن اقتصاد ایران با کندی تحول میپذیرد و هنوز حدود ۲۲ درصد جمعیت فعال در شاخههای کشاورزی به کار مشغولند. ایران در ۲۰ سال گذشته بیشتر در رابطه با تقاضای اجتماعی برای تحصیلات دانشگاهی بوده تا نیازهای واقعی بازار کار. در کنار این مشکل اساسی، کیفیت آموزش و عدم یادگیری مهارتها و تواناییهای لازم سبب میشود شماری از فارغالتحصیلان نتوانند به نیازهای واقعی بازار کار پاسخ دهند. براساس دادههای مرکز آمار نیروی انسانی تحصیل کرده دانشگاهی در بازار کار ایران به طور متوسط در ۲۰ سال گذشته سالانه ۷ درصد رشد کرده، در حالیکه شمار فارغالتحصیلان در این دوره زمانی از رشد متوسطی معادل ۱۶ درصد در سال برخوردار بوده است. نتیجه طبیعی این شکاف بیکار ماندن سالانه صدها هزار فارغالتحصیل آموزش عالی در ایران میشود.