کد خبر: 929437
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۳۹۷ - ۰۲:۵۲
منفوری که محصول شبکه‌ای از عوامل اجتماعی است
تغییرات طلاق در طول سال‌های گذشته همیشه مثبت بوده است یعنی وقتی میزان طلاق‌های سال‌های اخیر را نسبت به سال‌های قبل بررسی می‌کنیم، می‌بینیم درصد تغییرات رو به رشد است.
بررسی روند اجتماعی ایران به طور مشخص در حوزه ازدواج و طلاق نشان می‌دهد ما در این رابطه با موانع متعددی روبه‌رو هستیم. تغییرات طلاق در طول سال‌های گذشته همیشه مثبت بوده است یعنی وقتی میزان طلاق‌های سال‌های اخیر را نسبت به سال‌های قبل بررسی می‌کنیم، می‌بینیم درصد تغییرات رو به رشد است. در نقطه مقابل اکثر این سال‌ها رشد ازدواج منفی بوده، یعنی ما اگر در محور مختصات درصد تغییرات این دو پدیده را نمایش دهیم طلاق قسمت بالای تغییرات و ازدواج در بخش پایین خواهد بود و این فاصله و شکاف با یک شیب قابل‌توجه در حال افزایش است. سیدحسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران در این زمینه هشدار‌هایی می‌دهد که جدی است.

آمار‌ها نشان می‌دهد ما امروز در شرایطی قرار گرفته‌ایم که روز به روز بر تعداد خانواده‌های تک‌سرپرست اضافه می‌شود و با زنانی مواجه هستیم که به دلیل طلاق یا از دست دادن همسر خود تنها زندگی می‌کنند.
یکی از چالش‌های دیگر ما در این موضوع ظهور و پررنگ شدن پدیده‌ای به نام «تجرد قطعی» است. منظور از تجرد قطعی یعنی کسانی- عمدتاً زنان- که با افزایش سن و تعویق ازدواج عملاً از سن ازدواج و باروری عبور کرده‌اند و حالا تنها زندگی می‌کنند یا اینکه پیشتر ازدواج کرده بودند، اما اینک با گرفتن طلاق و عبور از سن ازدواج به زندگی مجردی رو آورده‌اند.

شما وقتی می‌بینید بخش قابل‌توجهی از گروه زنان مطلقه ما به دلیل اینکه مهارت‌های لازم ورود به بازار کار را ندارند، نمی‌توانند به راحتی جذب بازار کار شوند چراغ هشدار آسیب اجتماعی در اینجا به شما چشمک می‌زند، چون عملاً در نبود مهارت‌های شغلی و امکان جذب شدن به بازار کار، افرادِ پشت نوبت سازمان‌های حمایتی مثل کمیته امداد و بهزیستی روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود در حالی که اولاً خدمات و کمک‌های این سازمان‌ها کفاف این همه جمعیت را نمی‌دهد و در ثانی برای گذران یک زندگی ناکافی است.

باز در این حوزه پدیده‌ای که به ویژه در میان زوج‌های طلاق گرفته‌ای که بچه‌دار شده‌اند شاهد هستیم، تبعات افزایش میزان طلاق‌ها در کیفیت زندگی و تربیت فرزندان است که در بهترین شرایط و با وجود مدیریت منطقی از طرف زوجی که طلاق گرفته‌اند اثرات منفی جدایی والدین در ذهن کودک از بین نمی‌رود چه برسد به اینکه برنامه‌ای هم این وسط وجود نداشته باشد. پس این هم موضوعی است که به سادگی نمی‌شود از روی آن رد شد، به عنوان مثال اگر امروز بخواهیم تحلیلی از وضعیت کودکان بزهکار ارائه کنیم، می‌بینیم این حوزه سخت تحت تأثیر پدیده طلاق است و همین یک واقعیت اجتماعی نشان‌دهنده عمق تأثیرات منفی بر زندگی، ذهنیت و سرنوشت کودکان طلاق است.

از سوی دیگر افزایش روزافزون پدیده طلاق به نوعی قُبح این مسئله را شکسته و نوعی عادی‌سازی در این زمینه پدید آورده است. در باور‌های دینی ما طلاق در عین حال که فعل حلال است، اما در عین حال ابغض‌الحلال نیز به حساب می‌آید آن‌هم به دلیل موج تبعات و ظهور پدیده‌های منفی‌ای که بعد از طلاق، افراد و جامعه را دربر می‌گیرد و درگیر می‌کند.

ما امروز به ازای هر پنج ازدواج با یک طلاق روبه‌رو هستیم. طبیعتاً این شرایط، شرایط خوبی نیست برای خانواده‌ها و جامعه ما، شاید این آمار‌ها اتفاقاً برای یک جامعه دیگر امیدبخش هم باشد، اما در جامعه ما وضعیت فرق می‌کند. امروز در بعضی از استان‌ها به آمار یک طلاق به ازای کمتر از چهار ازدواج رسیده‌ایم که خب طبیعتاً این وضعیت نگران‌کننده‌تر است و ادامه این روند پیامد‌های منفی قضیه را بیشتر می‌کند؛ لذا در یک کلام ازدواج و طلاق اصلاً در وضعیت نرمال و طبیعی قرار ندارد.

در تحلیل موضوع طلاق، اول از همه متوجه این موضوع باشیم که طلاق یک جزیره نیست. این یک نکته کلیدی و مهم است و روی نگاه و مقدمه و پروسه و نتایج ما در تحلیل وضعیت طلاق اثر می‌گذارد. اگر می‌خواهیم موضوع طلاق را بررسی کنیم، متوجه باشیم که نه طلاق جزیره است و نه حوزه اجتماعی یک فضای منفک و جدا افتاده از مؤلفه‌های پیرامونی خود. شما باید ببینید در سطح کلان در سیاستگذاری‌های کلان کشور چه اتفاقاتی افتاده است. آیا ما در برنامه‌ریزی و مدیریت کلان کشور، حوزه اجتماعی را جدی‌تر از سال‌های قبل گرفته‌ایم؟ آیا رصدها، مشورت‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و طرح‌های ما در این باره کارا و مؤثر بوده است؟ به نظر من نوعی رهاشدگی در این حوزه وجود دارد.

بگذارید این طور بگویم که حوزه اجتماعی هیچ وقت دغدغه جدی سیاستگذاران ما نبوده، به عبارت دیگر این حوزه کاملاً در حاشیه قرار گرفته و متناسب با وزن و اثرگذاری‌اش بر سایر حوزه‌ها بهای لازم به آن داده نشده است. طبیعی است وقتی موضوعی به این مهمی در حاشیه قرار می‌گیرد در عمل توجه جدی به آن صورت نمی‌گیرد.
ما در تصمیم‌گیری‌های کلان کشور در مسکن، رسانه، آموزش و پرورش و آموزش عالی، تلفن همراه، شبکه‌های مجازی، مسافرت، مناطق آزاد، رایانه و امثالهم ورود کرده‌ایم، اما به این امر دقت نکرده‌ایم که همه این حوزه‌ها نیاز به پیوست اجتماعی دارد. ببینید اصلاً نمی‌شود پذیرفت یک طرح در مجلس ارائه شود و به تصویب برسد یا دولت لایحه‌ای را ارائه کند و در کشور اجرا شود، اما این طرح یا آن لایحه پیوست فرهنگی نداشته باشد. پیوست فرهنگی یعنی اینکه ما تبعات شکل زندگی امروزی و ابزار‌های جدید و طرح‌های کلان را بررسی کنیم و غافلگیر نشویم، اما متأسفانه این سال‌ها این اتفاقات روی نداده است. به عبارت دیگر ما ارزیابی جدی، اثرگذار و دامنه‌داری از تأثیرات تصمیم‌گیری در سایر حوزه‌های بخش اجتماعی نداریم.

ما این سال‌ها آمدیم و فضای مجازی را گسترش دادیم، اما نیامدیم ببینیم تبعات و آثار گسترش فضای مجازی در زندگی ایرانی‌ها چه خواهد بود. نیامدیم ببینیم که آیا می‌شود این گسترش و توسعه را به فرصت تبدیل کرد. بیشتر خواستیم نبینیم و روبه‌رو نشویم با این امید که اگر نبینیم مسئله هم پنهان خواهد شد. البته ما در این زمینه دچار کاستی بزرگ دیگری هم هستیم.

گاهی می‌بینیم به حوزه مسائل اجتماعی با رویکرد سلبی، سیاسی، امنیتی، انتظامی و قضایی نگاه می‌شود، یعنی ما در رسانه‌های‌مان رد پای نگاه تحلیلی در حوزه آسیب‌های اجتماعی را کمتر می‌بینیم. به همین خاطر هم در حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی‌مان بیشترین ممیزی‌ها را داریم و عملاً اقدامات مؤثری به چشم نمی‌آید. این گفته البته ناقض زحمات دستگاه‌های مختلف دولتی و غیردولتی نیست، اما نتیجه ملموسی که نشان از بهبود وضعیت باشد، عملاً نمی‌بینیم. این‌ها در سطح کلان قضیه است.

در سطوح و لایه‌های پایین‌تر باید ببینیم ما چه محتوایی به خانواده‌های‌مان داده‌ایم که انتظار محصول فوق‌العاده از آن‌ها داریم. ما همه نابسامانی‌ها را بر سر خانواده‌ها ریخته‌ایم و انتظار داریم که آن‌ها خم به ابرو نیاورند.
برخی گمان می‌کنند فرهنگ عمومی قابل مدیریت نیست و هرگونه تصمیم‌گیری و سیاستگذاری برای فرهنگ عمومی محکوم به شکست است، یعنی کنش‌ها و رفتار‌های جمعی قانون و قاعده نامرئی خودش را دارد و به حال خودش باید رها شود، اما مطابق با نظر رهبر معظم انقلاب، کنش‌های جامعه و فرهنگ در سطوح رفتار‌های عامه قابل مدیریت و کنترل است.

حرف بنده هم همین است که ما کمتر این مدیریت جامع و هدفمند و یکپارچه را می‌بینیم، مثلاً وقتی فناوری چندوجهی و مهمی در حوزه ارتباطات بین‌فردی به نام فناوری‌های تلفن همراه به کشور می‌آید در رفتار‌های چند نسل اثر می‌گذارد و مثل بزرگراهی که از وسط یک محله می‌گذرد می‌تواند دو دنیای متفاوت در دو نسل پدران و مادران و فرزندان پدید آورد. این‌ها واقعیت‌های اجتماعی ماست و امروز نشانه‌های این تحولات را می‌بینیم، اما مدیران و برنامه‌ریزان فرهنگی و اجتماعی ما درباره تبعات این ابزار و آثار فرهنگی آن عکس‌العمل‌های به‌موقع و مؤثری انجام نمی‌دهند نهایتاً همه این تبعات و آسیب‌ها در جایی به نام خانواده جمع می‌شود، چون عملا سدّ و بندآبی پیش از خانواده نداریم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار