وهب نصرانی نام یکی از شهدای کربلاست. جوانی مسیحی که همراه مادرش توسط امام حسین (ع) مسلمان میشود و در حالی که تازه ازدواج کرده بود، در رکاب مولا به شهادت میرسد. وهب تازهمسلمان و تازهداماد، از بسیاری مسلمانان پیشی میگیرد و نامش را در دفتر شهدای کربلا ثبت میکند. او و حرکت جوانمردانهاش الگویی در تاریخ میشود و از آن زمان هر تازهدامادی که خونش در مسیر حق میریزد و شهید نام میگیرد، به وهب نصرانی تشبیه میشود.
شهید مدافع حرم هادی شجاع، یکی از وهبهای زمانه ماست. نظیر کاری که او در جبهه دفاع از حرم کرد، در دفاع مقدس نیز بارها تکرار شده است. چند سال پیش در گفتوگو با یکی از رزمندههای خوزستانی، از شهید کریمی نامی یاد میکرد که گویا صبح روز ازدواجش از اهواز راهی جبهه میشود و به شهادت میرسد.
از این دست شهدا کم نیستند. نقطه اشتراک همهشان تازهدامادی نیست. اصل موضوع به گذشتن از تعلقات دنیایی برمیگردد. هنر وهب نصرانی گذشتن از شیرینیهای شروع یک زندگی مشترک عاشقانه بود. همان کاری که هادی شجاع و شهید کریمی و امثالشان انجام دادند. همین گذشتن از تعلقات باعث میشود تا نام وهب و وهبها در تاریخ زنده بماند. سال ۹۴ وقتی با همسر شهید هادی شجاع گفتوگو میکردم، سوزی در صدایش بود که خبر از حال درونش میداد. همسرش هادی تصمیم گرفته بود در صف عاشوراییان باشد و این بانوی نوجوان که آن موقع تنها ۱۸ سال داشت نیز به این امر واقف بود. در واقع همسر شهید تنها شخص از میان خانواده هادی بود که از مأموریت سوریه او خبر داشت. با این وجود مثل همسر وهب، اجازه رفتن میدهد و هادی عاشورایی میشود.
تشابه حرکت شهید هادی شجاع و شهید کریمی و همسرانشان به کاری که وهب نصرانی و همسرش انجام دادند، به خوبی نشان میدهد که جمله کل یوم عاشوا و کل ارض کربلا تنها یک شعار نیست. واقعیتی عینی است که اگر خوب نگاه کنیم، مرتب در حال تکرار شدن است. وهب قرنهاست که شیرینی بودن در کنار نوعروسش را رها میکند تا از قافله عشق جا نماند. او میرود تا امام عصر تنها نماند. میجنگد تا خود را در چکاچک شمشیرها بازیابد و آن چه را ببیند که شهید با دیدن آن شاهد میشود.