پسر جوان و نامزدش كه رؤياي سفر به ايتاليا براي ماهعسل را در سر داشتند نقشه سرقت از دختران پولدار را طراحي كردند، اما در آخرين سرقت دختر جوان كارت باشگاهش را در محل جا گذاشت و دستشان رو شد.
به گزارش خبرنگار ما، چندي قبل دختر جواني با اداره پليس تماس گرفت و گفت: لحظاتي قبل پسر و دختر جواني به بهانه خواستگاري او را در خانهاش بيهوش كردند و همه اموال گرانقيمتش را سرقت كردهاند. پس از اعلام اين خبر تيمي از مأموران پليس پايتخت براي بررسي موضوع محل حادثه كه خانه ويلايي در شمال تهران بود اعزام شدند.
شاكي در توضيح ماجرا گفت: پدرم بازاري است و وضع مالي خوبي داريم. در زندگي هر چه لازم داشتم براي من فراهم ميشد و هميشه فكر ميكردم در زندگيام هيچ كمبودي ندارم چون غرق در ناز و نعمت بودم و به تنها چيزي كه فكر نميكردم ازدواج بود و به تمامي خواستگارهايم جواب رد دادم، اما الان مدتي است كه تصميم گرفتهام ازدواج كنم و زندگي مستقلي از پدر و مادرم داشته باشم به همين دليل در چند سايت همسريابي ثبت نام كردم و مشخصات خودم و مشخصات همسر ايدهآلم را نوشتم تا از اين طريق راهي خانه بخت شوم. در اين مدت چند نفري با من تماس گرفتند اما شرايط ما با هم يكي نبود و به خواستگاري نرسيد تا اينكه چند روز قبل پسر جواني به نام كيوان با من تماس گرفت و پيشنهاد ازدواج داد. او خودش را تحصيلكرده و مهندس معرفي كرد و مدعي شد بازرگان است كه پس از خواندن شرايط ازدواج من در سايت همسريابي تصميم گرفته است براي خواستگاري با من حرف بزند.
وي ادامه داد: پس از اين من و كيوان چند روزي با هم ارتباط تلفني داشتيم و درباره زندگي آيندهمان حرف ميزديم تا اينكه كيوان پيشنهاد داد همراه خواهرش براي ديدن من به خانه ما بيايد كه قبول كردم. قرار شد آن روز من تنها در خانه باشم كه كيوان و همراه دختر جواني وارد خانه ما شدند. با خوشرويي از آنها پذيرايي كردم تا اينكه پس از خوردن شربتي احساس كردم سرم گيج شده و ناگهان بيهوش شدم. وقتي به هوش آمدم مادرم بالاي سرم بود كه فهميدم كيوان و دختر جوان مرا با شربت مسموم بيهوش كرده و تمامي طلاها، پولها و اموال گرانقيمتي خانهمان را سرقت كردهاند.
جا گذاشتن كارت باشگاه
مأموران در بررسيهاي محل حادثه كارت باشگاه ورزشي دختر جواني به نام آزيتا را پيدا كردند كه حكايت از اين داشت دختر جوان كه همراه خواستگار قلابي به اين خانه آمده است پس از سرقت، كارت باشگاهش را جا گذاشته است. بدين ترتيب مأموران با دستور قاضي پرونده تحقيقات براي شناسايي آزيتا را آغاز كردند تا اينكه وي را در خانهشان در يكي از خيابانهاي جنوبي تهران شناسايي و دستگير كردند.
متهم ابتدا منكر جرم خود شد، اما وقتي با دلايل و مدارك روبهرو شد به سرقت از خانه دختر جوان با همدستي نامزدش به نام كيوان اعتراف كرد.
پس از اين مأموران كيوان را بازداشت كردند. وي كه چارهاي جز اعتراف نداشت در بازجوييها به چند سرقت به همين شيوه اعتراف كرد.
متهم گفت: چند سالي است با آزيتا كه دخترهمسايه ما است رابطه دوستي دارم. ما دو نفر عاشق و دلباخته هم بوديم و قرار داشتيم با هم ازدواج كنيم. از آنجايي كه كار درست و در آمد خوبي نداشتيم ازدواج ما به عقب افتاد تا اينكه در نهايت چند ماه قبل همراه خانوادهام به خواستگارياش رفتم و پدر و مادرش قبول كردند با هم ازدواج كنيم. ما دو نفر نامزد شديم و براي زندگي آيندهمان رؤياپردازي ميكرديم. آزيتا هميشه دوست داشت اولين سفرش به كشور ايتاليا برود و به گفته خودش عاشق ونيز بود. او زماني كه به خواستگارش رفتم قرار گذاشت براي ماهعسل او را به ايتاليا ببرم و از آنجايي كه خيلي او را دوست داشتم قبول كردم اما چون هزينه سفر نداشتيم نقشه سرقت از دختران جوان پولدار را به بهانه خواستگاري طراحي و اجرا كرديم.
من هر روز به سايت همسريابي ميرفتم و دختران پولداري كه در اين سايت براي پيدا كردن شوهر ثبت نام كرده بودند شناسايي ميكردم و تلفني با آنها حرف ميزدم. در اين مدت چند نفري را به همين شيوه فريب دادم و همراه آزيتا براي ديدن آنها به خانهشان ميرفتيم. معمولاً دختران جوان با شربت و چايي و قهوه از ما پذيرايي ميكردند كه در فرصت مناسب وقتي دختران جوان براي آوردن شيريني يا آب به آشپزخانه ميرفتند آزيتا شربت يا چايي آنها را مسموم ميكرد و بعد از اينكه بيهوش ميشدند اموال آنها را سرقت و فرار ميكرديم. وي در پايان گفت: نقشه ما حساب شده طراحي شده بود اما در آخرين سرقت آزيتا كارت باشگاهش را در محل سرقت جا گذاشت و همين كارت ما را به دام انداخت.
تحقيقات از متهمان ادامه دارد.