استان تهران مرکز ثقل فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور به حساب میآید. شهر ۱۰ میلیونی که در آن روزانه چندین میلیون تردد و جابهجایی صورت میگیرد. شهری که در جای جای آن میتوان زندگی شهرنشینی را مشاهده کرد. کیفیت زندگی در شهر تهران در نقاط مختلف آن بسیار با یکدیگر متفاوت است. هر چند سعی شده در دورههای مختلف به خصوص دوره گذشته مدیریت شهری فاصله شمال تا جنوب کاسته شود و با انجام فعالیتهای عمرانی و اقتصادی، ارزش افزوده نقاط جنوبی افزایش یابد، اما همچنان شهر تهران در بسیاری از بخشها و حوزهها به نسبت سرانه جمعیت آن شهر فقیری به حساب میآید؛ فقری که عوامل بسیاری از گذشته تاکنون بر آن تأثیر گذاشته است. وجود معضلات شهری در همه بخشها، این شهر چند میلیونی را آبستن حوادث بسیار کرده است. وجود بافتهای فرسوده، آلودگی هوا، ترافیک و تخریب زیست شهری کار را به جایی رسانده که برخی کارشناسان صاحبنظر نسبت به افزایش جمعیت در این شهر هشدار دادهاند. در این خصوص رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان تهران اعلام کرد: زنگ خطر افزایش جمعیت در استان تهران به صدا درآمده است. نعمتالله کرمی با بیان اینکه استان تهران ۱۷ درصد جمعیت کشور را شامل شود، گفت: استان و شهر تهران رتبه اول و شهرستانهای استان رتبه ۸ تا ۱۴ جمعیت در کشور را دارند که این سهم هم تهدید و هم فرصت است. از سال ۳۵ تا ۹۵ تراکم جمعیت استان تهران به هزار نفر رسیده در حالی که میانگین کشوری ۴۹ نفر است.
وی با بیان اینکه زنگ خطر افزایش جمعیت در استان به صدا درآمده است اعلام کرد تراکم جمعیت در بهارستان به ۱۰ هزار نفر رسید. هماکنون بیشتر جمعیت در نیمکره غربی استان مستقر شده و طبیعی است تمام خدمات به این سمت برود. بر این اساس استقرار جمعیت یعنی استقرار زیرساخت و خدمات و افزایش آن به معنای تشکیل یک استان دیگر است. چه اشکالی دارد جمعیت یک روستا ۱۰ هزار نفر باشد و ما خدمات را به آنجا ببریم و از ایجاد یک استان جلوگیری کنیم. روند تغییر کاربری نظام سکونتگاهی هم در پی روند تغییر شهرنشینی و روستانشینی ایجاد شده است. بر این اساس وی تداخل و تمرکز نظام تصمیمگیری ملی، استانی و محلی، تعارض و ابهام در مدیریت حریم شهرها و فقدان نظام مدیریت یکپارچه شهر تهران را از جمله چالشهای استان عنوان کرد.
به هر حال افزایش جمعیت در کشور با توجه به کاهش زاد و ولد بسیار ضروری و لازم است و توزیع امکانات و خدمات توزیع جمعیت در کشور دچار بیبرنامگی حادی شده است. تمرکز خدمات در کلانشهر تهران سبب شده تا تمرکز جمعیت به این مراکز افزایش باید و کمبود سرانهها در همه حوزهها مسائل و مشکلات بسیاری را به وجود آورد. در حقیقت رها کردن شهر تهران و استان سبب شده مهاجرات و افزایش جمعیت در برخی نقاط جمعیتی بیش از حد افزایش یابد. به هر حال این نابسامانی نشان از نبود برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت دارد که برای آن چشمانداز مشخصی از سوی دولت و استانداری تعیین نشده است. این خلأ سبب شده تا چالشها و مشکلات بسیاری در شهرها و شهرستانها و حتی روستاها خودنمایی کند بر این اساس لازم و ضروری است تا ضمن آمایش سرزمین با رصد مسائل و مشکلات به وجود آمده، اقدام به عمل صورت بگیرد و با رصد و نظارت سیستمی نسبت به توزیع جمعیت و امکانات و خدمات و حتی سرانههای زندگی برنامهریزی دقیقی صورت بگیرد تا از بار مسائل و مشکلات کاسته شود. در غیر این صورت این نابسامانی پاشنه آشیل آسیبهای اجتماعی و... خواهد شد.