سرویس سبک زندگی جوان آنلاین - هما ایرانی: نیاز به اعتبار داشتن در ذات ماست. شما کسی را سراغ دارید که دلش بخواهد مورد بیاحترامی مردم قرار بگیرد یا اینکه حرفش برای دیگران ارزشی نداشته باشد؟ دستکم من کسی را سراغ ندارم، اما بسیاری را میشناسم که نیاز انسان به داشتن اعتبار را نوعی خواسته ذهنی میدانند. یکی از دوستان من دراینباره میگوید: «وقتی میگوییم فلان شخص آدم بااعتباری است و احترامی برای خودش دارد، درواقع به او برچسب زدهایم. این برچسب که باعث میشود یکی را محترم بدانیم و دیگری را بیاحترام درست نیست. این نشان میدهد که ما با ذهنیاتی قراردادی که برای خود تعریف کردهایم افراد را میسنجیم و حتی میشناسیم.» البته او در عین حال برای تمام صفات خوب یک ویژگی ذاتی قائل است و منشأ خوبیها را فقط خداوند میداند. در ادامه با دیدگاه او بیشتر آشنا میشویم.
وقتی بخواهیم برای خودمان قراردادی ذهنی بسازیم ممکن است به اشتباه بیفتیم، چون قراردادها همیشه جواب نمیدهد. مثلاً وقتی میخواهیم لقبی مهم به خود بدهیم و کاری کنیم که دیگران ما را والامقام بدانند، درواقع میخواهیم برچسبی برای خود بسازیم. این بالامقامی به خودی خود در ما جوشش نکرده است تا دیگران خودشان به آن نتیجه برسند که این خصلت در ما هست، بلکه این را به طور ساختگی در ما میبینند. این کار ما شبیه به این است که سایه خودمان را ناشی از زاویهای که با خورشید داریم مبنای نمایش دادن آن چیزی در نظر بگیریم که میخواهیم نشانش دهیم. اینکه سایه را اساس بدانیم و بگوییم آن چیزی که در سایه است، نمایشگر فلان چیز است، دیگران را به اشتباه میاندازیم، چون سایه بهزودی تغییر میکند و با گردش زمین، سایه هم روی زمین جابهجا و در نهایت محو خواهد شد. با این کار درواقع ما آن چیزی را که برایمان مهم بوده است، به دست سایهها سپردهایم. در حالی که اگر بخواهیم چیزی بهدرستی دیده شود و پایدار باشد، باید مانند خورشید، خودش جوشش داشته باشد و دیده شود. خورشید هرگز جابهجا نخواهد شد و در نگاه ما تغییر نخواهد کرد، حتی با چرخش زمین و گردش افلاک هم، سر جای خودش میماند و ما را به اشتباه نمیاندازد؛ چون هرچه باشد، درخشش در ذات خورشید است و از آن جدا نخواهد شد. هیچ سایهای روی آن نخواهد افتاد و هیچ آفتاب و نوری آن را نخواهد پوشاند. شاید چند ساعتی از نگاهها پنهان بماند ولی از بین نمیرود و حذف نمیشود. اثرش هم در جهان از جمله کره زمین محفوظ و پایدار میماند، حتی اگر در تاریکی شب دیده نشود. این درست مانند ارزشهای انسانی است که ثابت است و به طور ذاتی قابل تغییر نیست. مثلاً خوبی، خوبی است و همه هم میدانند که خوبی چیست. مهربانی بالذات چیز خوبی است. ممکن است شکلش فرق کند ولی ذات آن تغییر نمیکند. اگر الان شما به گربهای خوراک بدهید، به او خوبی کردهاید. ممکن است امروز برای تربیت فرزند خود او را از خوردن بستنی محروم کنید پس باز هم به او خوبی کردهاید. حضرت علی (ع) برای برقراری عدالت به جای پول در دست برادرش آتش گذاشت تا او را به یاد نتیجه کار اشتباهش که امروزه به آن پارتیبازی میگوییم بیندازد. اینها همه خوبی هستند و ذاتشان انسانی است. اینکه نحوه رفتار ما در آن لحظه چگونه است، متفاوت خواهد بود ولی ذات هرکدام با اندیشه نیک شکل گرفته است.
اینکه ما دلمان بخواهد دیگران ما را تأیید کنند، در ذات خود درست نیست. اینکه این نیاز را داشته باشیم که مورد تأیید دیگران باشیم و برای ما احترام قائل شوند درست نیست. این نیاز ارزشمند نیست. میشود گفت: این نیاز جزئی از نیازهای قراردادی ماست که حاصل ذهنیات بشر است. برای همین ارزش انسانی ندارد و میتوان گفت که از ارزشهای ماهوی ما که برگرفته از ذات خداوندی است، گرفته نشده است. ما میتوانیم آدم محترم و معتبری باشیم و میتوانیم الگوهای انسان محترم و معتبر را به دیگران معرفی کنیم، ولی اینکه وابسته به احترام و اعتبار قائل شدن از سوی دیگران باشیم ما را از اعتبار درونی و ذاتی دور میکند و چه بسا وادار به رفتارهایی تصنعی برای کسب اعتبار و احترام کند.
در واقع میشود گفت: اعتبار و احترام وقتی باورپذیر است که در ما دیده و درک شود. آدمها قدرت درک و تشخیص دارند. همه ما میتوانیم این چیزها را درک کنیم، اگر کمی از الگوهای ذهنی که در خاطر داریم فاصله بگیریم و در آرامش قلبی به مسائل نگاه کنیم، میتوانیم بفهمیم که رفتار هرکسی چقدر صادقانه و درست است. باورمان میشود که رفتاری واقعی است یا نه. تشخیص و باور کردن واقعیت دو نکته مهم است که نمیشود آن را نادیده گرفت. درواقع نمیشود دیگران را گول زد و فریب داد. دستکم این کار برای مدت طولانی امکانپذیر نیست. همه قدرت درک و تشخیص دارند و اگر به هر دلیلی برای مدتی نتوانند درست را از نادرست تشخیص دهند، بالاخره یک جای کار حساب میآید دستشان که در پس پرده چه خبر است. این همان چیزی است که اگر بهراستی به آن آگاه باشیم، رفتار مناسبتر و صادقانهتری از خود نشان خواهیم داد. این رفتار در یادها خواهد ماند و نگاه آنان را به طور کلی درباره ما تغییر خواهد داد. چون این تغییر نگاه بر اساس تغییری واقعی است، پس واقعی هم خواهد بود.
شاید درک اینکه مردی بتواند در دست برادر خود تکهای آتش بگذارد، دردناک و باورناپذیر باشد، شاید خیلیها با شنیدن آن مو بر تنشان راست شود که آیا تا این اندازه خشونت لازم بوده است؟! ولی امروز پس از گذشت قرنها که دریافت و پرداخت رشوه و برخی رفیقبازیها و بهاصطلاح پارتیبازیها کار دست بسیاری از مردم دنیا داده است، میشود گفت که گذاشتن یک تکه آتش در دست متخلف لازم بود تا جلوی بسیاری از مفاسد گرفته شود. ذات این عمل امام نخست شیعیان، خدایی و الهی، عقلانی و مثبت بوده است. این رفتار درواقع جلوگیری از تخلف و اندیشه شیطانی و درواقع خوبی کردن به بشریت است، هرچند صورتی خشونتبار دارد. گاهی تنبیهها و خشونتهایی برای برخی مجازاتها لازم است؛ مانند قصاص. اینها هرچه باشد رفتارهایی هستند که برای برقراری عدالت انجام میشود و ما با انجام آنها درمییابیم که جایی عدالت که از ارزشهای انسانی است، برقرار میشود یا نه. هرچند انجام آن هم برای مجازاتکننده سخت خواهد بود و هم برای مجازاتشونده. مصداق این را در فیلمی سینمایی به نام لانتوری که اخیراً در کشور اکران شده است میتوان دید. زنی که قربانی یک اسیدپاشی به دست جوانی است، تصمیم به قصاص میگیرد. دادگاه در رأی عادلانه به او این اجازه را میدهد که آن جوان را مورد قصاص و اسیدپاشی قرار دهد. اینکه دختری که تا چند روز پیش از آن، زیباییاش جوان را فریفته و عاشق کرده بود، حالا صورتی زخمخورده از کینه به وسیله اسید دارد چه میکند، مد نظر نوشته نیست، ولی در آن لحظه درک میکنیم که ذات این قصاص خوب است، چون جلوی بسیاری از تخلفاتی از این دست گرفته خواهد شد.
به هر حال اندیشه داشتن اعتبار خوب است، چون دست کم ما را به سمت خوبی میبرد. ما را از انجام رفتارهای نادرست و غیراخلاقی بازمیدارد و کمکمان میکند که برای دیگران جلوه خوبی داشته باشیم. این اندیشه و رفتار، همان چیزی است که امروز دنیا به آن نیاز دارد.