کد خبر: 932425
تاریخ انتشار: ۰۶ آبان ۱۳۹۷ - ۰۳:۱۲
نظری بر اثر تاریخی- روایی خاطرات طاهره سجادی (غیوران)
شاهد توحيدى
پیروزی انقلاب اسلامی ایران بی‌شک مرهون جهاد مردان و زنانی است که جان برکف در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی ایستادند. هر کس در انقلاب شکوهمند ایران حاضر و ناظر بوده است، نقش زنان را در پیروزی آن به‌خوبی درک می‌کند. زنان مسلمان چنان در حماسه بزرگ سرنگونی رژیم کهن شاهنشاهی، نقش آفریدند که رهبر انقلاب اسلامی، امام خمینی در مورد آن‌ها فرمود: «زنان در کنار مردان، بلکه جلوتر از آنان در پیروزی انقلاب اسلامی نقش اساسی داشته‌اند.» با این حال در رابطه با نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی کمتر نوشته و گفته شده است. شاید یکی از علل کم‌کاری در این زمینه، نداشتن منابع است که خود زنان مبارز به دلیل کتمان، کمتر حمایتی از عملکرد خود داشته‌اند.
خانم طاهره سجادی (غیوران) نمونه‌ای از زنان مبارزی است که سال‌ها پیش به منظور ستیز با رژیم مستبد شاه، قیام کرد و سخت‌ترین شکنجه‌ها را به جان خرید. وی در سال ۱۳۲۱ در خانواده‌ای مذهبی در تهران متولد شد و از کودکی و دوران تحصیل، با تعالیم اسلامی آشنا شد و در سال ۱۳۳۸ با آقای مهدی غیوران یکی از مبارزان مؤمن، ازدواج کرد. خانم سجادی از این پس بیشتر در مسائل سیاسی وارد شد و پس از نهضت امام خمینی، به عنوان یک زن مسلمان بیشتر به جامعه خود احساس مسئولیت کرد و به همراه همسرش در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و شدیدترین شکنجه‌ها را تحمل نمود. وی در آذر ۱۳۵۷ در اوج مبارزات مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی از زندان آزاد شد و همراه مردم به گسترش مبارزات و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به تحکیم مبانی انقلاب پرداخت و سرانجام، فرزندش را در راه دفاع از سرزمین اسلامی‌اش، در جنگ عراق علیه ایران تقدیم کرد.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی با ضبط خاطرات خانم سجادی و تدوین آن با نظر نهایی وی، این مجموعه را در اختیار خوانندگان گذارده است. این خاطرات گزارش بسیار مفیدی است از موقعیت سازمان مجاهدین در بین نیرو‌های مذهبی، تغییر ایدئولوژی سازمان و رفتار رژیم شاه با زندانیان مبارز و نقش مذهب در پیکار علیه ستم. نام کتاب از شعری گرفته شده است که خانم سجادی با باز کردن چشم بر دیوار سلولش یافته است:
این ذره ذره گرمی خورشیدواره‌ها
یک روز بی‌گمان سر می‌زند ز. جایی و خورشید می‌شود
طاهره سجادی در آغازین برگ‌های خاطرات خویش درباره بستر میلاد و نشو و نمای خویش چنین آورده است:
«در آخرین روز‌های فصل پاییز ۱۳۲۱، در محله‌ای بین سرچشمه و بهارستان تهران، منطقه‌ای که تقریباً مرکز تهران و محل فعالی بود، در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. من چهارمین فرزند خانواده هستم و دو خواهر و دو برادر دارم.
مادرم هاجرخانم، که بعد‌ها به خانم سجادی معروف شد، زنی فداکار و باتقوی، عالمه و اهل درس و بحث بود. از وقتی که یاد دارم، ایشان با کتاب و درس سروکار داشت. منزل ما هر روز محل مراجعه عده زیادی از خانم‌ها از هر تیپ و صنف و طبقه‌ای بود که نزد مادرم قرآن و عربی می‌خواندند. ایشان علاوه بر رسیدگی به امور خانه و بچه‌ها، ساعاتی از شبانه‌روز را به نماز و عبادت می‌پرداخت. او عاشق نماز و نیایش بود، گاهی که نیمه‌شب بیدار می‌شدم او را در حال نماز و نیایش می‌دیدم؛ بی‌خبر از عالم عارفانه و معنوی او فکر می‌کردم برای غصه‌ها و ناراحتی‌هایش اینگونه اشک می‌ریزد.
مادرم زنی پرجرئت و شجاع بود و از زشتی‌ها و رذائل اخلاقی بیگانه. گاهی به ما می‌گفت: «من در طول زندگی‌ام هیچگاه دروغ نگفته‌ام....»
بی‌تردید این اثر در عداد مجموعه خاطراتی است که رنج‌های زنان را در فرآیند انقلاب روایت کرده و از همین منظر، مکانتی ویژه دارد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار