کد خبر: 933028
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۷ - ۰۱:۰۹
مرز اسلام و کفر در تفکر شیعه و اهل سنت
در خصوص سوء برداشت میان اهل سنت و شیعه علمایی که باید حقیقت را عرضه می‌کرده‌اند؛ گاه از روی حقد و کینه اطلاعات غلط داده‌اند و مثلاً گفته شده شیعیان «رافضی» هستند و توهین به مقدسات سایر مذاهب جزو اعتقادات آنان است و بدین سان بسیاری از عامه را دچار «استضعاف فکری» کرده‌اند
محسن مطلق
به رغم اینکه جریان رسمی تفکر شیعه با پرچمداری انقلاب اسلامی ایران ندای وحدت و تقریب مذهب سر می‌دهد؛ گروهی دیگر که خود را زعیم اسلام حقیقی می‌دانند برائت از دیگر مسلمانان و تکفیر ایشان را به عنوان یکی از مهم‌ترین اصول قابل عرضه در تفکر شیعه تبلیغ می‌کنند. حتی در جریان همین راهپیمایی با‌شکوه اربعین حسینی با حضور همه محبان اهل بیت از شیعه و اهل سنت کشور‌های گوناگون که می‌تواند مظهری برای ندای وحدت امت اسلامی باشد، با تبلیغ در شبکه‌های ماهواره‌ای و حتی در طول مسیر پیاده‌روی اربعین، به ترویج و پررنگ‌سازی اختلافات می‌پردازند. حضور برخی جوانان طلبه در معیت و به عنوان مبلغ جریان مذکور، نشان می‌دهد نمی‌توان از کنار این مسئله به سادگی عبور کرد و مبارزه با تفکر تکفیری چه در میان اهل سنت و چه درمیان شیعه، نیازمند ایجاد تزلزل منطقی در مبانی اعتقادی است که این جریان در اثبات حقانیت آن هستند.

ذم تکفیر در اعتقاد شیعه
در بررسی آیات و روایات اتفاقاً تأکید بر همگرایی مسلمانان و تأکید نکردن بر وجوه اختلاف و نسبت نامسلمان دادن به یکدیگر به دلیل این اختلافات است. در آیات شریفه «و لا تقولوا لمن القی الیکم السلام لست مؤمنا» و «و لا یرضی لعباده الکفر» می‌توان اجتناب از تکفیر و انتساب کفر به سایر مسلمانان را برداشت کرد. حتی روایات بسیار داریم که مجرد فسق (همان کفر عملی که در فوق اشاره شد) نباید سبب تکفیر سایر مسلمانان توسط بقیه شود. در صحیح مسلم و صحیح بخاری از پیامبر نقل است: «اذا قال الرجل لاخیه یا کافر فقد باء بها احدهما:هرگاه مسلمانی برادر دینی‌اش را تکفیر کند گناه این نسبت را یکی از آن دو به دوش کشیده است.»

در برخی منابع شیعه و اهل سنت حتی چنین روایاتی از پیامبر (ص) نقل شده است: «از اهل امت من کسی را تکفیر نکنید گرچه بدانید اهل گناهان بزرگ است» یا «بر هر مرده‌ای از اهل قبله نماز بگزارید.»
بررسی جمیع آیات قرآن و روایات شیعه و عامه چنین برداشت می‌شود که اصل تکفیر امری مذموم است و اگر در غیرجای خود به کار رفته و به عنوان مستمسکی برای اختلاف میان مسلمانان قرار گیرد، خود گناهی بزرگ در محضر خداوند است.

جالب اینجاست حتی فقه شیعه ضمن مخالفت یادشده با تکفیر مسلمانان، حتی برای کسی که سایر مسلمانان را تکفیر نماید، حد شرعی و تعزیر قائل شده است. برخی فق‌های مخصوصاً معاصر چنین حکم داده‌اند که «در مسائل اختلافی» میان مذاهب اسلامی، نباید به تکفیر کسی پرداخت.
تکفیر در میان اسلام شناسان شیعه به عنوان امری مذموم یاد شده است و حتی شهید مطهری (ره) تکفیر و تفسیق را ابزاری در دست سنت‌گرایان متحجر و واپس‌گرا برمی شمرد که «روزگاری علی را تکفیر می‌کردند، روزگاری بوعلی سینا، ملاصدرا و سیدجمال اسدآبادی را.»

در تلاش‌هایی که حدود نیم قرن گذشته برای تقریب مذاهب صورت گرفته است، همواره شیعیان از این موضوع استقبال کرده‌اند و چه از زمانی که آیت‌الله بروجردی زعیم شیعیان با حمایت مادی و معنوی جریان تقریب در مصر می‌کوشید تا ریشه نسبت تکفیر و اختلاف بین مذاهب را از بین ببرد و چه هم اکنون که رهبر معظم انقلاب اسلامی پرچمدار تفکر تقریب مذاهب اسلامی است؛ این موضوع به عنوان یکی از راهبرد‌های شیعیان مطرح بوده است.

این میان جای این سؤال مطرح است که چگونه با وجود این تلاش‌ها و این همه شواهد در آیات و سنت مبنی بر اخوت و پرهیز از اختلاف خاصه در میان شیعه، برخی نسبت تکفیر به شیعه داده و گروهی قلیل از جریان‌های شیعه نیز به این اختلاف دامن زده و آن را تئوریزه می‌کنند. کدام خلط مبحث و اشکال سبب می‌شود تا این تفکر حتی از میان طلاب علوم دینی طرفدارانی پیدا کند. یقیناً با این مسئله باید مواجهه نظری صورت گیرد و صرف انتساب فلان جریان به انگلیس یا اجانب، نمی‌تواند پاسخی به برخی از شبهاتی باشد که جریان‌های تکفیری در ده‌ها شبکه ماهواره‌ای خود روز و شب آن را تبلیغ می‌نمایند.

کفر عملی و کفر اعتقادی
پیش از هر چیز برای بررسی مبانی تکفیر در تشیع، باید به برخی بنیان‌های مفهوم بحث توجه کرد. از آن جمله می‌توان به تفاوت میان «کفر اعتقادی» و «کفر عملی» اشاره داشت. در اسلام و روایات صادره از ناحیه سنت میان واژه کفر در دو منظور به کار رفته است. موضوع نخست همان کفر به معنی رایج و کفر در اعتقاد است که به موجب انکار یکی از ضروریات دین تحقق یافته و سبب خروج فرد از دایره اسلام می‌شود، اما کفر در کاربرد دوم به معنی عدم التزام عملی به محتوای این اعتقاد و انجام اعمال در تعارض با اعتقادات دینی و انجام «فسق» است. به عنوان مثال ارج ننهادن به نعم الهی و به کاربستن آن‌ها در طرق غیرشرعی در روایات با عبارت «کفر» یاد شده و تعبیر «کفر نعمت» مصطلح شده است؛ در حالی که این کفر به معنای اعتقاد نداشتن فرد به اصول دین نیست بلکه نشانگر عدم التزام عملی به دستورات دین است. روایات متعدد و شاید بتوان گفت: اغلب روایات منقول شیعه و عامه که در آن نسبت کفر وجود دارد، نه به کفر اعتقادی بلکه به کفر عملی اشاره می‌نماید. به عنوان مثال هدف روایت «من رغب عن ابیه فقد کفر» در واقع نسبت کافر دادن به یک مسلمان نیست بلکه به کفر عملی و فسق فردی اشاره دارد که به پدر خود بی‌احترامی نماید. یا در آیه شریفه «و لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا و من کفر فان الله غنی عن العالمین» در خصوص کفر تارک حج پس از استطاعت، به همین کفر عملی اشاره دارد و برخلاف برداشت ظاهرگرایان حکم به تکفیر و ارتداد تارک حج نمی‌دهد.

این درحالی است که برخی فرق اسلامی از جمله وهابیت با ظاهرگرایی در تأویل روایت، قائل به عدم تمایز میان این دو شق از کفر هستند و تا جایی پیش می‌روند که انجام اعمال برخلاف ظاهر دین یا ترک اعمال دینی را موجب کفر افراد می‌دانند و به عنوان مثال صراحتاً حکم به تکفیر مسلمان تارک نماز می‌دهند و به همین بهانه حدود کافر بر ایشان اعمال می‌نمایند، لذا همینجا می‌توان یکی از مبانی نظری تکفیر را در میان کج فهمی و ظاهرگرایی در نگاه به قرآن و سنت جست‌وجو کرد. مشابه همین اختلاط موضوع میان کفر اعتقادی و کفر عملی را در تفکر منادیان تفرقه میان شیعه نیز می‌توان جست‌وجو کرد که ناشی از عدم تعمق در روایات و صرفاً برداشت سطحی از ظواهر آیات است.

منظور شیعه از کفر منکران امامت
آنچه از مفهوم تکفیر به معنی مطلق و مرتد (قابل اجرای حدود شرعی و الهی) در میان علمای شیعه و اقوال ایشان قابل ردیابی است غالباً در دو عنوان بیشتر به چشم می‌خورد. موضوع نخست درخصوص «غُلات» است. شیعیان به تأسی از روایات و سیره امیرالمؤمنین (ع) یکی از گروه‌هایی را که مستوجب تکفیر می‌دانند؛ کسانی هستند که در خصوص ائمه اطهار با اظهارات غلوآمیز و نسبت‌های ناروا، آنان را به مقام خدایی رسانیده یا قائل به حلول خداوند در امامان شدند. در زمان خود امیرالمؤمنین (ع) برخورد به شدت محکمی با گروهی که قائل به مقام خدایی حضرت علی (ع) شدند صورت گرفت و حد کافر و مرتد بر ایشان جاری شد.

و، اما گروه دیگر که شیعه بر تکفیر آنان اتفاق دارد «نواصب» هستند. ناصبی در اصطلاح به افرادی گفته می‌شود که با مذمت کردن و نکوهش امام علی (ع) و اولادشان، ایشان را مورد جسارت قرار دهد. در تعریف کلی‌تر نواصب کسانی هستند که نسبت به ائمه اطهار دشمنی بورزند یا قصد برپاداشتن و برپا کردن جنگ با ایشان یا سوءقصد به ایشان داشته باشند.

آنچه در این تعریف مشخص است؛ صرف انکار فضائل اهل بیت موجب اطلاق ناصبی بودن و حکم به تکفیر نمی‌شود بلکه ملاک، تظاهر و اعلان دشمنی با اهل بیت است که فق‌های شیعه به حکم سنت فتوا به تکفیر چنین جماعتی داده‌اند.

علامه مجلسی از اعاظم فقه شیعه در تبیین ملاک اسلام حدود مسلمانی تعریف بسیار بسیطی دارد که تنها همین دو گروه نواصب و غلات را از آن مستثنی می‌سازد: «اسلام عبارت است از اذعان ظاهرى به وجود خدا و رسالت پیامبراکرم (ص) و انکار نکردن آنچه از ضروریات دین است، بنابراین ولایت ائمه (ع) در حکم به مسلمانى افراد شرط نیست، چنانکه اقرار قلبى نیز شرط نیست. بر این اساس منافقین و همه مسلمانان که شهادتین را اظهار مى‌کنند، جزو نواصب و غُلات، داخل در اسلام خواهند بود.».

اما موضوع مهم در این میان آن است که با وجود چنین تعریفی، در طول تاریخ فقه شیعه گاه نسبت کفر به غیرمعتقدان به اصل امامت داده شده است و این نسبت و مفهوم صحیح آن اگر مورد بررسی قرار نگیرد می‌تواند منجر به ایجاد شبهه گردد و نسبت تکفیری بودن به زعمای شیعه دهد، در حالی که به قرینه آیات و روایات نشان داده شد در اسلام اصل بر اخوت است و نه جدایی و تکفیر.

رویکرد فق‌های شیعه در مواجهه با موضوع «امامت»
معتقدان به تکفیر در اندیشه شیعه، یکی از مستندات خود را به فق‌های پیشین امامیه در ترسیم اصول دین نسبت می‌دهند. در میان عالمای شیعه غالباً بر این موضوع اتفاق نظر است که «امامت» از جمله اصول دین است و در موضوعات کلامی عمده تفاوت در اصول دین میان امامیه و عامه افزودن دو عنصر «امامت» و «عدل» در کنار سه اصل «توحید»، «نبوت» و «معاد» به عنوان اصل است.

در نگاه برخی از فق‌ها تأکید بر امامت همسنگ نبوت بوده و بزرگانی مانند شیخ صدوق معتقدند «منکر امام مانند منکر نبوت است و منکر نبوت مانند منکر توحید است.» شیخ مفید نیز معتقد است: «امامیه اتفاق دارند بر اینکه هر کس یکی از امامان را انکار و آنچه خدا آن را از طاعات واجب کرده انکار کند، کافر گمراه است.»
چنین عباراتی در میان اقوال و نظرات برخی فق‌های بزرگ دیگر شیعه نیز وجود دارد و باید دید با وجود تأکیدی که بر ذم تکفیر در ابتدای سخن رفت، مفهوم دقیق عبارت کافر در چنین سخنانی چیست و آیا فی‌المثل بین عبارتی که در بالا از علامه مجلسی نقل شد، با این اظهارات اختلاف است و ناقض دیدگاه کلامی یکدیگرند یا برداشت متفاوت صورت گرفته است.

حقیقت این است که در شرح روایات کفر، بسیاری از فق‌های شیعه این توضیح را داده‌اند که آنچه در خصوص «کفر» درباره منکران امامت آورده شده است، کفر در مقابل «اسلام» نیست بلکه کفر در مقابل «ایمان» است. مرحوم صاحب جواهر در این خصوص می‌گوید: «آنچه از روایات و اخبار در خصوص تکفیر منکر ولایت امیرالمؤمنین (ع) وارد شده، حمل به کفر در مقابل واژه ایمان است.» مرحوم شیخ انصاری نیز با وجود آن که امامت را جزء اصول دین برمی شمرد، با انتساب کفر به منکران این اصل به شدت مخالفت کرده و می‌نویسند: «مراد از کفر در اینجا، در مفهوم مقابل ایمان است (نه اسلام) و ایمان خود اخص از اسلام به شمار می‌رود.» این مسئله نشان می‌دهد حتی فق‌هایی که از واژه کفر برای توصیف انکار امامت استفاده کرده‌اند، منظورشان الزاماً همان کفر به معنی ارتداد و خروج از دین اسلام نیست.
در این میان باید اشاره کرد در همین راستا برخی از متفکران و فق‌های بزرگ معاصر امامیه، امامت را جزء اصول «مذهب» و متفاوت از اصول سه‌گانه «توحید»، «معاد» و «نبوت» به عنوان شروط اولیه «اسلام» دسته‌بندی می‌کنند که از میان این بزرگان می‌توان به افرادی همچون شیخ محمدحسین کاشف‌الغطاء، علامه امینى، مرتضی مطهرى، امام خمینى و... اشاره کرد.

استضعاف فکری و انکار امامت
نکته مهم دیگر در این خصوص، توجه به عبارت «منکر» است. وقتی از انکار موضوعی سخن می‌گوییم پیش فرض آن است که حقیقتی بر فردی عرضه شده، اما آن فرد آن موضوع را از روی عناد یا هر چیز دیگر رد کرده است. آیا می‌توان وقتی حقیقتی بر من عرضه نشده باشد و شناختی نسبت به موضوعات ندارم یا اطلاعات ناصواب در خصوص آن به من داده شده است و به همین دلیل آن را نپذیرفته باشم، من منکر آن حقیقت دانسته شوم. برای روشن شدن موضوع می‌توان اینگونه مثال زد. اگر فردی به نام «حسن» سالم، راستگو و امانتدار باشد، اما عده‌ای از روی عداوت به دیگران بگویند فلانی کذاب، سارق، خائن و... است و این افراد به دلیل اعتمادی که به ناقل سخن داشته‌اند حاضر نشوند پشت آن فرد سالم نماز بگزارند، آیا می‌توان گفت: اینان «منکر» حسن به عنوان یک انسان سالم و امین شده‌اند؟ به واقع اینچنین نیست و آن افراد به دلیل اطلاعات غلطی که به آنان رسیده «منکر» یک حسنِ دیگر شده‌اند که از نظرشان کذاب و خائن است.

در خصوص سوء برداشت میان اهل سنت و شیعه نیز گاه همین موضوع وجود داشته است و علمایی که باید حقیقت را عرضه می‌کرده‌اند گاه از روی حقد و کینه اطلاعات غلط داده‌اند و مثلاً گفته شده شیعیان «رافضی» هستند و توهین به مقدسات سایر مذاهب جزو اعتقادات آنان است و... و بدین سان بسیاری از عامه را دچار «استضعاف فکری» کرده‌اند. حال در چنین شرایطی باید برای این افراد به جای حکم منکر اهل بیت، حکم مستضعف فکری را جاری ساخت.

از نظر حکم شرعی مشهور میان فق‌های شیعه، مخالفان موضوع امامت که با عناد و دشمنی آن را انکار نمی‌کنند، مسلمان هستند و در حکم عقاب اخروی، با گروه اول یکسان نیستند و در روایات اهل‌بیت (ع) نیز بر این مسئله تأکید شده است. حضرت علی (ع) در جواب اشعث بن‌قیس که به آن حضرت از روی اعتراض گفت: «سوگند به خدا اگر حقیقت امر این است که تو مى‏گویى پس تمام امت غیر از تو و غیر از شیعیان تو باید از اهل هلاک و دوزخ باشند!» فرمود: «سوگند به خدا اى فرزند قیس! همین‌طور که گفتم حق با من است، لکن‏ از امت هلاک نمى‏شوند مگر دشمنان، مکابران، معاندان و منکران و، اما آن کسانى که تمسک به توحید خدا کرده و به محمد و اسلام اقرار آورده‏اند و از ملت اسلام خارج نشده‌اند و دشمنان و ستمگران را علیه ما تحریک نکرده‏اند و با ما بناى عداوت و دشمنى نگذارده‏اند، لکن در حقانیت خلافت ما شک کرده و اهل خلافت و ولایت را نشناخته‏اند، نه به ولایت ما اقرار کرده و نه به عداوت با ما برخاسته‏اند، این گروه مسلمانان مستضعفند که باید رحمت خدا را درباره آنان امید داشت و از گناهان آنان ترسید.»

نتیجه اینکه اگر مخالفان اهل بیت، ناصبی یا محارب باشند (مانند جماعت داعش در عصر حاضر) بنا به نظر متفق علمای مشهور شیعه کافر و خارج از اسلام بوده و باید حدود کافر بر ایشان اجرا گردد، اما در غیر اینصورت نسبت کفر دادن به افرادی که اصول «توحید»، «معاد» و «نبوت» را پذیرفته‌اند چه از سوی شیعه و چه اهل سنت نسبتی ناروا در تعارض با روح آیات و روایات است که دعوت به برادری و اخوت کرده و اگر از واژه کفر نیز در عبارات فق‌های شیعه برای «منکران اهل بیت» استفاده شده است؛ اولاً باید توجه کرد به چه کسانی می‌توان «منکر امامت» گفت و ثانیاً این کفر همان معنای کفر اعتقادی و خروج از اسلام را ندارد بلکه به اعتقاد بسیاری از فق‌ها در مقابل ایمان و نه مقابل اسلام به کار رفته است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر