متولد پاریس است؛ شهری در قلب اروپا و پاتوق روشنفکران جهان. شهری که کافههایش بهخصوص کافههای خیابان سن ژرمنش در جوار برج ایفل، منتهای پز روشنفکرانی است که گذارشان به این دیار افتاده و خود را به کافه دو فلو (Café de Flore) و کافه پروکوپ (Café Procope) رساندهاند تا تفکرات ژان پل سارتر و سیمون دووبوار را با خود زمزمه کنند و با گذر از خیابان شانزهلیزه تا سالهای سال، خاطرات این خیابان را برای غربندیدههایی که از دنیای غرب برای خودشان اتوپیا ساختهاند توصیف کنند و از حشر و نشر با زنان و مردان فرانسوی و حال و هوای همسایگی با برج ایفل بگویند. مریم دوولدر، اما با وجودی که در خانوادهای فرانسوی چشم به جهان گشوده، نه حال و هوای کافههای خیابان سن ژرمن او را میگیرد و نه تفکرات اگزیستانسیالیستی سارتر روح تشنهاش را سیراب میکند و نه نگاه فمینیستی سیمون دووبوار پاسخ سؤالاتش را میدهد. این بانوی فرانسوی در اوج جوانی و در سن ۱۹ سالگی به جای آنکه وقتش را در میان کافههای سن ژرمن و قدم زدن و خرید کردن در معروفترین مراکز خرید دنیا در شانزهلیزه تلف کند، در جستوجوی سؤالات ذهنیاش به دنبال تحقیق درباره دین اسلام و مذهب شیعه میرود و حضور امام خمینی (ره) در شهر پاریس انگیزههای این بانو را برای رسیدن به اهدافش قویتر میکند. دو سالی طول میکشد تا مریم دوولدر تحقیقاتش را کامل کند و به یقین برسد؛ یقین به اینکه مسیر فطرت او از دین اسلام و مذهب شیعه میگذرد و همین یقین او را از قلب تمدن غربی بیرون میکشد و به ایران میکشاند. گفتوگوی ما با این بانوی فرانسوی را پیش رو دارید.
خانم دوولدر چند ساله بودید که مسلمان شدید؟
من در ۲۱ سالگی مسلمان و شیعه شدم.
انگیزه شما از گرایش به دین اسلام چه بود و چرا مسلمان شدید؟
تحقیق کردم. با مسلمانان آشنا شدم و با آنها صحبت میکردم. در سن ۱۹ سالگی بود که تصمیم گرفتم درباره دین اسلام تحقیق کنم و بعد از حدود دو سال تحقیق ۲۱ ساله بودم که دین اسلام و مذهب شیعه را به عنوان دین خودم انتخاب کردم.
زمانی که مسلمان شدید ایران بودید یا در همان فرانسه مسلمان شدید؟
در فرانسه بودم، اما سال ۵۸ با آقایی ایرانی ازدواج کردم و به ایران آمدم.
واکنش خانواده شما به مسلمان شدنتان چه بود؟ آیا آنها مخالفتی نداشتند و این مسئله شما را به تنگنا نکشاند؟
خب کار آسانی نیست. متأسفانه در اروپا نگاه منفی زیادی نسبت به مسلمانان و بهخصوص رفتار مسلمانان نسبت به زنان وجود دارد. غربیها فکر میکنند خودشان برای زنان خیلی کارها کردهاند و مسلمانان به حقوق زنان توجهی ندارند. من هم دختر بودم و خانوادهام نگران بودند که نسبت به من خیلی ظلم خواهد شد، اما خدا را شکر من مسلمان شدم و در پاریس با نهضت امام خمینی آشنا شدم و از آن به بعد به ایران آمدم و همین حالا در ایران هستم.
یعنی بهانه و انگیزه شما از مسلمان شدن آشنایی با امام خمینی (ره) بود؟
امام خمینی نقش مهمی داشتند، اما قبل از آمدن امام من تحقیق میکردم و تحقیقات من با آمدن امام شروع نشد، اما آمدن امام نشان داد دین اسلام دینی سیاسی است که در تقابل با ظلم قرار دارد و این انگیزههای من را برای تحقیق درباره دین اسلام و مسلمان شدن تقویت کرد.
آیا این فرصت برای شما فراهم بود که از نزدیک با ادیان دیگر هم آشنا شوید و ادیان دیگر هم در اطراف شما حضور داشتند؟
بله؛ در فرانسه مسیحیها، پروتستانها، یهودیان، هندوها، بودیستها و مسلمانان همه حضور دارند و مشکلی نبود و شما میتوانستید تحقیق و انتخاب کنید.
زمانی که شما مسلمان شدید همانند سالهای اخیر رفتارهای خصمانه با مسلمانان و محدودیت تحصیل یا اشتغال زنان محجبه وجود نداشت؟
نه، در آن زمان به این صورت نبود. البته در آن زمان بحث حجاب و اسلامگرایی هم اینقدر زیاد و بارز نبود. در آن زمان گاهی اوقات چند تا پیرزن محجبه را میدیدیم که تصور میکردیم از کشور دیگری آمدهاند و حجابشان از تفاوتهای فرهنگیشان با ما حکایت دارد، اما امروز با موج فزاینده اسلامگرایی مواجه هستیم و حجاب نمادی از خیلی چیزهای دیگر هم هست.
مثلاً چه چیزهایی؟
هماکنون حجاب سمبل رشد اسلام در جهان و نمادی از مخالفت با امریکا و رژیم صهیونیستی است همچنان که کشورهای مسلمانی همچون لبنان، ایران و احزاب یمن به عنوان مخالفان استکبار جهانی مسلمان و محجبهاند و زنان باحجاب در کشورهای اروپایی هم نمادی از این تفکر هستند. حجاب نشانهای از مبارزه علیه امریکا و رژیم صهیونیستی است و به همین خاطر هم خیلی سخت تحمل میشود.
پس از نگاه شما مخالفتها و سختگیریهایی که در کشورهای اروپایی نسبت به مسلمانان و نسبت به حجاب آنها میشود به خاطر همین است که حجاب نمادی از مبارزه علیه امریکا و رژیم صهیونیستی است؟
بله؛ درواقع همین است. هرچند بهانه میآورند و میگویند ما به برابری زن و مرد معتقدیم و حجاب نشانهای از نابرابری است یا میگویند ما در کشورهای اروپایی زنان را آزاد کردیم، اما در کشورهای دیگر اینطور نیست. سعی میکنند خودشان را به عنوان الگوی مبارزه برای حقوق زنان نشان بدهند در حالی که واقعاً اینطور نیست و با تحقیق در جوامع غربی میتوان دریافت که ظلمهای بسیاری به زنان میشود. حجاب، اما نمادی از اسلامگرایی است و این مسئله حساسیت آنها را زیاد کرده است.
شاید بتوان گفت: حضور اجتماعی خانمهای مسلمان محجبه نوعی تبلیغ برای دین اسلام هم باشد و همین مسئله هم حساسیت جهان غرب را به حجاب زنان زیاد کرده است. نظر شما در این باره چیست؟
من فکر نمیکنم هدف خانمهای مسلمان در غرب از داشتن حجاب این باشد؛ آنها میخواهند احکام دینشان را رعایت کنند.
درست است، اما به هر حال این حجاب میتواند پیامهای غیرمستقیمی را برای دیگرانی که شاهد حضور خانمهای باحجاب هستند داشته باشد؛ اینطور نیست؟
بله خب به نوعی ممکن است غربیها تصور کنند آنها میخواهند تبلیغ کنند و شاید بعضی اوقات این تبلیغ هم صورت بگیرد، اما هدف اصلی خانمهای مسلمان باحجاب تنها رعایت احکام دینشان است و حضورشان با حجاب در جامعه حق مدنی آنهاست که میخواهند احکام دینشان را رعایت کنند.
آیا شما هماکنون هم با خانواده خودتان در ارتباط هستید؟
بله؛ با خانواده در ارتباطم، اما با جمعیت مسلمانان فرانسه به خاطر سالها زندگی در ایران چندان ارتباطی ندارم و در آنجا فعال نیستم.
خانم دوولدر آیا شما مادر هستید؟ چند فرزند دارید؟
بله من چهار فرزند دارم. سه پسر و یک دختر.
بچهها ایران هستند یا تمایل داشتند به فرانسه بروند؟
فقط یکی از فرزندانم به فرانسه رفت و ماندگار شد، بقیه فرزندانم ایران هستند.
خانم دوولدر شما چه فعالیتهای اجتماعیای دارید؟
زمانی که بچهها کوچک بودند، فعالیتی نداشتم و نمیتوانستم بچههایم را رها کنم. به امید چه کسی باید این کار را میکردم و به دنبال چه میرفتم؟ اما وقتی بچهها بزرگ شدند و وقت آزاد پیدا کردم فعالیت اجتماعیام را آغاز کردم؛ در حوزه درس میخوانم و کارهای ترجمه انجام میدهم در حدی که احساس کنم مفید هستم و به کسی هم صدمهای نمیزنم.
البته بزرگ کردن چهار فرزند هم کار بسیار مفیدی بوده است!
بله؛ انشاءالله که خدا راضی باشد.
شما در فرانسه متولد شدهاید و زندگی کردهاید و هماکنون سالهاست در ایران زندگی میکنید؛ اگر بخواهید شرایط حضور زنان و اهمیت به آنان را در میان این دو جامعه مقایسه کنید نظرتان چیست؟ آیا در فرانسه آزادی زنان و اهمیت جامعه به آنها بیشتر از ایران است؟
من چندان تفاوتی از منظر رعایت حق و حقوق زنان در بین دو جامعه ایران و فرانسه نمیبینم. غربیها حجاب را محدودیت میدانند، اما من میبینم که زنان در ایران با حجابشان در همه عرصهها حضور فعال دارند. از حوزههای علمی، پزشکی و اجتماعی گرفته تا حضور در عرصههای سیاسی و حجاب مانع فعالیت زنان نشده است و زنان ایرانی محجبه بیهیچ مشکلی فعالیتهای خودشان را دارند.
نگاه جهانی به زنان ایرانی را چطور ارزیابی میکنید؟
حضور خانمهای ایرانی و پیشرفتهای علمی و اجتماعی آنان خیلی دیده میشود و در دنیا همه این را میدانند و میبینند که زنان ایرانی چگونه در عرصههای مختلف علمی و اجتماعی و سیاسی پیشرفت کردهاند و در دانشگاهها و مشاغل مختلف حضور دارند و فعالیت میکنند، اما زن ایرانی این را میفهمد که این هدف اصلی زندگیاش نیست و خیلی چیزها در کنار این هست که اهمیت زیادی دارد.
مثلاً چه چیزی؟
مسائلی همچون تربیت فرزند و حضور و فعالیت زنان در خانواده یا ارتباطی که باید با همسرشان داشته باشند موضوعاتی است که به نظر من خانمهای ایرانی در انجام آن از خانمهای اروپایی موفقترند. البته این به معنای آن نیست که همه خانوادههای اروپایی در این زمینه مشکل دارند. خود من دو خواهر شاغل دارم که حواسشان به خانواده هم هست و خیلی به همسر و فرزندانشان توجه دارند، اما این مسئله عمومی نیست.
شما مادر چهار فرزند هستید؛ آیا مادر شدن برای شما محدودیتی داشت و شما را از برنامهها و فعالیتهای اجتماعیتان عقب انداخت؟
نباید اسم این را محدودیت گذاشت. ما به یک چیزی اولویت میدهیم و اگر به خاطر موضوعات دیگری به آن اولویت دست پیدا نکنیم تصور میکنیم محدود شدهایم در حالی که نباید ماجرا را اینگونه ببینیم. به نظر من خود زنان هم متوجه هستند که اولویتشان فرزندشان است. اگر فرزند شما مریض باشد شاغل هم که باشید شش دانگ حواستان به اوست. مردان اینطور نیستند و میتوانند هنگامی که سر کار هستند روی کارشان تمرکز کنند، اما زن نمیتواند. زن در فطرتش احساس میکند که اولویت اصلی او چیست و نمیخواهد تا اولویتهای فطریاش را که همسر و فرزندانش هستند قربانی فعالیتهای شغلی خود بکند. غربیها، اما این را به شکل محدودیت نشان میدهند و خانواده را به عنوان کف چسبناک یا سقف شیشهای مطرح میکنند که مانع اوج گرفتن و بالا رفتن زن است در حالی که این بزرگترین جنایت است که تربیت فرزند و کار خانه را به عنوان کاری پست نشان بدهد و باعث نابود شدن خانواده است.
در برابر چنین نگاهی ما نگاه اسلام را داریم که برای کار خانه و مادری تقدس بالایی قائل است تا بدانجا که بهشت را زیر پای مادران میداند.
بله؛ در اسلام مادری و فعالیت زن در خانه و خانواده هم بسیار مقدس است و هم برای آن پاداش والایی ذکر شده است. در روایات داریم که هم مردی که برای تأمین معاش خانواده تلاش میکند مانند مجاهدان فی سبیل الله است و هم خانمی که در خانه کارهای خانه را رتق و فتق مینماید ثواب مجاهد فی سبیل الله را دارد و در اسلام به اینها خیلی ارزش داده میشود، اما اینها تلاش دارند این ارزشها را نابود کنند در حالی که در هیچ مکتبی تا این اندازه به زن اهمیت داده نشده که او را به عنوان الگوی جامعه معرفی کند. حضرت زینب (س) یا حضرت فاطمه (س) برای ما الگو هستند.
بخشی از دنیای غرب با فروپاشی نظام خانواده همراه بوده است و جالب اینجاست که دولتهای غربی هم با قوانین خود از این فروپاشی حمایت میکنند! نمونه چنین قوانینی به رسمیت شناختن و حمایت از همجنسبازان است. با عنایت به اهمیتی که ساختار خانواده در حفظ ساختار سیاسی جوامع دارد به نظر شما هدف دنیای غرب از این سیاستگذاریها چیست؟
اینها برنامههایی برای نابودی دین است. در فرانسه جدیداً ازدواج دو مرد یا دو زن قانونی شده و حتی وقتی برای بچههایشان شناسنامه میگیرند در شناسنامه نمینویسد پدر یا مادر بلکه مینویسند شخص اول، شخص دوم. هدف اینها این است که کانون خانواده را به عنوان یک نهاد مقدس نابود کنند. در تمام ادیان خانواده ساختار بسیار مهمی است. حتی در مسیحیت هم برای خانواده ارزش زیادی قائل هستند، اما کسانی که با تصویب قوانینی همچون حمایت از همجنسبازان در پی نابودی خانوادهاند دشمنان دین هستند. از سوی دیگر قوانین بازار را نباید نادیده گرفت. وقتی دو مرد یا دو زن با هم ازدواج کنند بازاری برای انواع کارهای تجاری باز میشود از جمله خدماتی که در قالب خدمات پزشکی برای بچهدار شدن به این افراد داده میشود. البته در فرانسه هنوز ارائه چنین خدماتی قانونی نشده و فقط برای زنان است، اما هدف این است که برای همه آزاد شود و این یک بازاری را ایجاد میکند.
یعنی از نگاه شما اهداف بازار سرمایهداری میتواند توجیهگر اقدامات غرب برای از بین بردن ساختار نظام خانواده باشد؟
بله؛ اهداف نظام سرمایهداری و اهداف شیطانی پشت این ماجراست که مخالفت با ادیان و سیستم اجتماعی و فطرت ادیان است.