نگاهی به تحولات کشور نشان میدهد بخشی از جریان رسانهای کشور قصد دارد خشم مردم از عملکرد تکنوکراتها به خصوص در سالهای اخیر را تحقیر کند و با آدرس اشتباه درصدد جهتدهی به تحلیلهای موجود از فضای حاکم بر جامعه است.
این روزها در کمپین اصلاحطلبان سخنان گوناگونی در هراس از آینده شنیده میشود؛ آیندهای که قرار است، شکستی دیگر همانند سال ۸۴ برای آنها رقم بخورد و بار دیگر کنترل نهادهای انتخاباتی به خصوص در مجلس و شورای شهر از دست آنها خارج شود. نگاهی به مصاحبههای اخیر بزرگان اصلاحطلب چه در رسانههای کاغذی و چه در رسانههای مجازی نشان دهنده حجم وسیع این نگرانی است، به عنوان مثال بهزاد نبوی در گفت و گو با روزنامه کارگزاران در هشداری به اصلاحطلبان خواستار جدی گرفتن تهدیدات موجود علیه اصلاحطلبان شد. در این مصاحبه بهزاد نبودی با اشاره به مشکلات و معضلات موجود در اردوگاه اصلاحطلبان این نکته را گوشزد میکند که در صورت عدم توافق اصلاحطلبان امکان تکرار انتخابات سال ۸۴ وجود دارد.
اشاره بهزاد نبوی نیز به مطرح شدن چند کاندیدا از سوی اصلاحطلبان و به میان آمدن همزمان هاشمیرفسنجانی، مهدی کروبی و مصطفی معین بود. با وجود اینکه سالها از آن انتخابات گذشته، اما به نظر میرسد مجهولات این رویداد برای اصلاحطلبان آنچنان غیر قابل باور است که هنوز دلایل شکست خود را در عدم کارایی تاکتیکهای انتخاباتی میجویند.
مطرح کردن مسائلی همچون عدم توافق کاندیداها یا دخالت برخی از نهادها در جریان انتخابات بیتوجهی به همان مسائلی است که هم اکنون نیز حضور اصلاحطلبان را در سنگرهای قدرت تهدید میکند.
نگاهی به تجربههای سیاسی
مهمترین برچسب نشریات اصلاحطلب برای تحقیر عدم محبوبیت خود در طبقات مختلف جامعه اطلاق واژه پوپولیسم به آن است. جالب این است که اصلاحطلبان گاه مدعی میشوند این خشم عمومی در چارچوب همان شرایطی است که در نقاط مختلف دنیا روی میدهد؛ از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در امریکا تا ظهور احزاب دست راستی در اروپا که نشانههای فراوانی از آن را میتوان دید. جالب این است که با در نظر گرفتن همین ادعا باز نوک پیکان انتقاد به سمت اصلاحطلبان باز میگردد.
در دنیای غرب کمپینها و احزاب پوپولیستی اغلب مانند علامت هشدارِ بحران سیاسی عمل میکنند. در اروپا و ایالات متحده جنبشهای پوپولیستی در آن زمانهایی بسیار موفق بودهاند که مردم هنجارهای سیاسی رایج را که هیئت حاکمه و سران سیاسی وقت از آنها دفاع و حمایت میکنند، مغایر با امیدها، هراسها و دغدغههایشان میدانستند. پوپولیستها این دغدغههای مغفول را به زبان میآورند و آنها را در قالب سیاستی مطرح میکنند که مردم را علیه نخبگانِ انعطافناپذیر میشوراند. بدینطریق، پوپولیستها به کاتالیزورهایی برای تغییر سیاسی بدل میشوند. کمپینها و احزاب پوپولیست بالطبع از طریق برخی مطالبات خود به مشکلات اشاره میکنند؛ مطالباتی که احتمالاً در شرایط سیاسی وقت تحقق نمییابند. آنچه سبب شده هم اکنون در دنیای غرب پوپولیستها بتوانند به قدرت اصلی تبدیل شوند، همان عدم شنوا بودن احزاب و گروهها در مقابل درخواستهای مردم به خصوص در حوزه اقتصادی بوده است.
در چند دهه اخیر که جهش عظیم پس از جنگ پایان یافته است، احزاب اصلی در غرب با آغوش باز برنامه نئولیبرالِ تحرک آزاد سرمایه و کار را برای رسیدن به شکوفایی و آبادانی اجرا کردهاند. رهبران سیاسی نیز از افزایش مهاجرت استقبال کردند تا وقتی که متوجه شدند رأیدهندگان امریکایی از مهاجرت غیرقانونی آشفته شدهاند و رأیدهندگان اروپایی هم از جوامع مهاجری که آنها را زمینه جرم و بعدها تروریسم میپنداشتند برآشفتهاند. در اروپا، احزاب اصلی ایده پول واحد را پذیرفتند تا زمانی که فهمیدند طی رکود بزرگ ۲۰۰۸، این موضوع وضعیت نامطلوبی پیدا کرده است. در ایالات متحده هر دو حزب توافقات «تجارت آزاد» را پذیرفتند تا وقتی که دریافتند بسیاری از عموم مردم از این توافقات حمایت نمیکنند.
مانند احزاب پوپولیست اصلی در ایالات متحده، احزاب اروپایی در عرصههای انتخاباتی عمل و از «مردم» در برابر «هیئت حاکمه» یا «نخبگان» دفاع میکردند. جبهه ملی فرانسه میگوید نماینده «مردم فرودست» و «اعضای فراموششده» در برابر طبقه نخبگان است. در فنلاند، حزب فنلاندیها میگوید خواستار «دموکراسی»ای است که بر رضایت مردم بنا شده باشد و از نخبگان یا بوروکراتها منبعث نشود. در اسپانیا، پودموس در برابر «کاست» از «مردم» دفاع میکند.
چالش حاکمیت بوروکراتها در ایران
در ایران نیز به طرز جالبی این اصلاحطلبان و کارگزاران بودهاند که همواره از حکومت تکنوکراتها بر روندهای اجرایی کشور دفاع کردهاند و آن را ابزاری برای مقابله با بهبود و رفاه اقتصادی دانستهاند، حتی کار تا آنجا جلو رفته است که حزب کارگزاران رسماً به عنوان یک حزب سیاسی دموکرات لیبرال مسلمان معرفی شده است. با این حال رویکرد این احزاب در داخل کشور در خصوص حکومت نخبگان و تکنوکراتها تاکنون به روندی تبدیل شده است که هیچ کس نمیتواند از آن دفاعی کند.
افزایش سنگین تورم، شکست ایده برجام و انتشار خبرهای گوناگون از مطرح شدن فسادهای مختلف در کشور از جمله حقوقهای نجومی به شدت هر گونه اعتماد به این طبقه نخبه و حاکم را با مشکل روبه رو کرده است. افزایش تعداد فقرا در کشور که نتیجه مستقیم تاثیر سیاستهای دولت روحانی در کنترل نقدینگی بوده و همچنین معطل ماندن طرحهایی همچون مسکن مهر مردم را با این سؤالات جدی مواجه کرده که آیا زمان هر گونه تغییر در فضای سیاسی کشور فرا نرسیده است. نظرسنجیهای مختلف نیز گواه این مسئله است که محبوبیت دولت به کف رسیده است. بیکفایتیهای کنونی حتی صدای برخی از فعالان اصلاحطلب را نیز درآورده است. نمونه روشن چنین انتقاداتی را میتوان در کنگره روز پنجشنبه حزب کارگزاران و انتقادهای تند لیلاز از اعضای اقتصاددان این حزب دید.
در این جلسه لیلاز با اشاره به شرایط فعلی اقتصاد کشور آن را نتیجه مستقیم تحریمها و عدم مدیریت کشور دانست و گفت: رذیلانهترین دروغ این است که بگوییم تورم ۴۰ درصدی امروز حاصل تحریم است، در حالی که چنین نیست. شبکه بانکی کشور بهعنوان مرکز فساد در کشور مقصر است. نرخ تورم در شش ماه گذشته بیش از مجموع نرخ تورم در سالهای گذشته دولت روحانی بوده و بیعملی دولت روحانی در این مورد عجیب است. لیلاز با بیان اینکه بعد از تحریمها، مجموعه عملکرد نظام اقتصادی کشور به گونهای ناشیانه عمل کرد، گفت: انگار ما یک مشت بچه دبیرستانی را از پشت میز بیرون کشیده و خواستیم مسئولیت داشته باشند، انگار نه انگار که ما مجربترین ملت جهان در برخورد با تحریمها هستیم.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران تصریح کرد: همین الان اوضاع اقتصادی ما نسبت به دو ماه پیش خیلی بهتر شده است. اقتصاد ایران را اگر به صورت طبیعی رها کنیم عملکردی بسیار بهتر از آنچه امروز دارد، خواهد داشت. اقتصاد ایران دچار بحران دخالتهای بیجاست. همین بارشهای اخیر به نظر من تا نیم درصد سرانه تولید داخلی را افزایش میدهد که بخشی از کمبود فروش نفت ایران را جبران خواهد کرد. جالب این است که سخنان لیلاز به طرز جالبی با سخنان برخی اصولگرایان همپوشانی دارد که نقاط ضعف موجود را نتیجه عملکرد دولت میدانند.
زمان دفاع مردم
حالا سؤال این است که زدن برچسب پوپولیسم آیا همان آدرس غلطی نیست که اصلاحطلبان در پی آن به دنبال نشان دادن ناکارآمدی خود هستند. این ناکارآمدی تاکنون در حوزههای مختلف خود را به خوبی نشان داده است. واقعیت این است که مهلت برای اصلاحطلبان در این حوزه به سر آمده و سال آینده زمان انتخابات مجلس است؛ زمانی که رأی دهندگان به خصوص در طبقات پایین دست از منافع خود در مقابل طبقه نخبگان دموکرات دفاع خواهند کرد.