کد خبر: 937303
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۷ - ۰۳:۴۶
بررسی انسان‌شناسی در الگوی پایه اسلامی- ایرانی پیشرفت
در اعتقاد و بینش اسلامی، اختیار و آزادی به عنوان جواهر آفرینش در وجود آدمی ودیعه نهاده شده‌اند و از وجوه متمایزکننده انسان و سایر موجودات به شمار می‌رود؛ قرآن کریم آزادی و اختیار انسان را در نخستین آیات سوره انسان با عبارت «انا هدیناه السبیل، اما شاکرا و، اما کفورا» معرفی نموده است
محمدحسن صادق‌پور
سرویس دین و اندیشه جوان آنلاین: پیشتر در یادداشت‌هایی به بررسی مبانی نظری مندرج در الگوی پایه اسلامی- ایرانی پیشرفت از مناظر خداشناسی و جهان‌شناسی پرداخته شد و به مقدماتی از برخی بند‌های مرتبط با انسان‌شناسی در الگوی پیشرفت اشاره گردید. در این یادداشت به بررسی و توضیح سه بند دیگر از محور‌های شناختی این الگو اشاره خواهد شد.

هدف خلقت

هدف از آفرینش انسان، معرفت و عبادت پروردگار و در پرتو آن، دستیابی به مقام قرب و خلیفه‌اللهی است.
درک هدف از خلقت و آفرینش انسان همواره از اصلی‌ترین موضوعات چالش‌زا بین فلاسفه بوده است. مباحث مرتبط با این موضوع تحت عنوان «فلسفه زندگی» (Philosophy of life) مورد بررسی قرار گرفته است.
در همین زمینه نظریات فراوانی مطرح شده که هریک از رویکردی به این مسئله پرداخته‌اند. در میان فلاسفه مادی‌گرای غرب، گروهی با توجه به عدم اعتقاد به ابعاد فرامادی رو به هیچ‌انگاری و پوچ‌اندیشی آورده‌اند. این گروه جریان حاکم بر زندگی را سراسر منفی و بی‌معنی می‌دانند. به عنوان نمونه شوپنهاور فیلسوف آلمانی بر این باور است که «روحی کور و تیره بر جهان حاکم است» که امکان صحیح شناخت طبیعت و قوانین اجتماعی را برنمی‌تابد و به دلیل همین عدم امکان شناخت، بشر هیچ آینده معلومی نمی‌تواند برای خود متصور باشد. این بی‌معنی دانستن هدف زندگی برای پوچ‌گرایان به حدی می‌رسد که بسیاری از فلاسفه پوچ‌گرا به مرز خودکشی رسیدند.

«لذت‌گرایان» دیگر دسته‌ای هستند که در پی تحقیق پیرامون حقیقت زندگی، نتوانسته‌اند به درک و معنی صحیحی برسند و هدف زندگی را صرفاً لذت بردن و خوشگذرانی تلقی نموده‌اند و بر آنند که سخن گفتن از معنی و مقصود زندگی فراتر از این تلاشی است بیهوده. در این نگاه طبعاً کمال انسان در هرچه لذت‌جویی بیشتر و تمطع از موهبات مادی و دنیوی انگاشته می‌شود.

گرایش دیگری که میان فلاسفه متداول بوده و شاید فلاسفه یونان نخستین بار از آن سخن گفته‌اند، هدف و سعادت حیات انسان را خردورزی دانسته و غایت آدمی را میل به درجه انسان خردورز و صاحب فضیلت تعریف می‌کنند. ارسطو سعادت را اینگونه طرح می‌کند: «فعالیت عقلانی توأم با کسب عالی‌ترین و کامل‌ترین فضایل در تمام عمر» از نظر او «فضیلت ملکه‌ای است که منحصراً موقوف به اراده ماست و متضمّن حدّ وسطی از لحاظ ماست که از راه تعقل مشخص می‌شود.» ارسطو فضایل را به دوگونه شامل فضیلت‌های عقلایی و فضیلت‌های اخلاقی دسته‌بندی می‌نماید.

در میان فلاسفه اسلامی، اما به موضوع غایتمندی و چیستی فلسفه زندگی مستند به فراوانی آیات و روایات در این خصوص توجه ویژه‌ای شده است. پاسخ به پرسش درباره هدف خلقت بشر، حقایق زیادی پیرامون ماهیت انسان را نمایان می‌سازد.

به تعبیر علامه مصباح یزدی، عبارت «هدف الهی از آفرینش انسان چه بوده است؟» به تعبیر دیگری همان پرسش «غایت وجود ما چه چیزی است؟» بوده و به عبارت دیگر مساوی سؤال «کسب چه مرتبه‌ای از کمال و سعادت برای ما ممکن است» خواهد بود. یعنی از فهم هدف خلقت می‌توان به درک مراتب کمال و سعادت انسان رسید.

رحمت، عبادت و آزمایش؛ اهداف خلقت

بنابر آنچه از آیات قرآن قابل استحصال است، سه هدف اساسی برای خلقت بیان شده است که عبارتند از: آزمایش، رحمت و عبادت. در یک نگاه این سه هدف به طور مجزا در نظر گرفته می‌شوند و در نگرشی دیگر این اهداف را می‌توان متصل به هم و در طول یکدیگر دید. گروهی از آیات و روایات وجود دارند که در آن‌ها خداوند تصریح می‌کند: «انسان را برای افاضه رحمت آفریدم.» (هود/۱۱۹). حال این رحمت زمانی شامل انسان می‌تواند گردد که انسان خود را مغلوب و تسلیم خواست خداوند قرار دهد. این تسلیم بودن را در اصطلاح، «عبادت» می‌گویند؛ لذا می‌توان گفت: هدف از آفرینش، عبادت است. خداوند انسان را برای رسیدن به رحمت آفرید، اما راه رسیدن به آن رحمت، عبادت است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ.» (ذاریات/۵۶)

حال بدین منظور که عیار بندگی خلایق مشخص شود، خداوند شرایط خاصی را برای آنان مهیا می‌سازد و خصوصیاتی در میان رویداد‌های عالم پدید می‌آید تا واکنش انسانِ مختار نسبت به آنان سنجیده شود و حقیقت تعبد وی مشخص گردد. این دوراهی‌ها همان مسیر آزمایش و امتحان هستند که خداوند گاهی از آن‌ها به عنوان دلیل خلق حیات آدمی نام برده است: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا.» (ملک /۲)

اختیار در پرتو هدایت وحی و عقل

بند دیگر مبانی انسان‌شناسی در الگوی پایه اسلامی- ایرانی به یکی دیگر از مهم‌ترین ویژگی‌های خلقت انسان در باور شیعه می‌پردازد که آن را از سایر جهان‌بینی‌های معارض مجزا می‌زد: اختیار.
در این بند چنین آمده است:
- انسان دارای کمال و سعادت و اختیاری است که در صورت انتخاب‌های صحیح و در چارچوب تمسک به هدایت الهی و رشد عقلانی می‌تواند به مرتبه نهایی آن واصل شود.

در اعتقاد و بینش اسلامی، اختیار و آزادی به عنوان جواهر آفرینش در وجود آدمی ودیعه نهاده شده‌اند و از وجوه متمایزکننده انسان و سایر موجودات به شمار می‌رود؛ قرآن کریم آزادی و اختیار انسان را در نخستین آیات سوره انسان با عبارت «انا هدیناه السبیل، اما شاکرا و، اما کفورا» معرفی نموده است. در نگرش اسلامی اختیار در واقع ابزاری برای دستیابی انسان به اهداف متعالی است. قدرتی به نام آزادی این توانایی را به انسان می‌دهد که در راستای ساخت جامعه‌ای عادلانه حرکت نماید و بر مظاهر ظلم و بیداد بشورد. در قرآن نیز یکی از بهره‌های مهم حاصل از اختیار انسان، امکان رقم زدن تغییر سرنوشت برشمرده شده است: «ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم.» (رعد/۱۱).

اما این آزادی به عنوان مهم‌ترین قدرت بشری را خداوند به مسیر درست راهنمایی کرده که شکرگزاران این نعمت بتوانند در سبیل هدایت گام بردارند. دو ابزار مهم در اختیار انسان یکی عقل به معنای «قدرت ادراک و تمییز صلاح از فساد» است که به تعبیر ملاصدرا «فرستاده پروردگار و اساس و معیار همه امور» به شمار می‌رود؛ و دیگری راهنمایی وحیانی از طریق پیامبران و معصومین است که این دو در کنار یکدیگر در روایات شیعه تحت عنوان «حجت باطن» و «حجت ظاهر» یاد شده‌اند.

اما نقطه کمالی که انسان به سوی آن در حرکت است در دیدگاه‌های مختلف به انحای گوناگون تعریف شده است. در نگاه عرفا غالباً کمال انسان به مرحله کشف و شهود تعبیر شده که در آن وحدت وجود و فناء فی الله رخ می‌دهد. فلاسفه عمدتاً کمال را به صیرورت انسان به رشد عقلانی و تبدیل شدن به «عقل» تفسیر می‌کنند. همچنین صاحب‌نظران حوزه اخلاق، کمال آدمی را در رشد فضیلت‌ها و ملکات اخلاقی می‌دانند. بسیاری از متکلمان و صاحب‌نظران علوم قرآنی نیز مرتبه کمالی انسان را با نگاه قرآنی و روایی، رسیدن به مقام «خلیفه‌الله» برمی‌شمرند.

در دیدگاه صدرایی نیز که کوشیده جامعی میان نظرات وحی و فلاسفه و عرفا باشد، کمال انسان در فعال شدن عقل بالقوه و رسیدن به مقام اخفی که همان فنا فی ذات الله است تعریف شده؛ با این توضیح که انسان کامل در این مرتبه (که مصداقش پیامبر اسلام است) حرکتش متوقف نمی‌گردد و در ادامه حرکت به سوی خلق سفر نموده و در معیت خلق سفر به سوی حق را پیش می‌گیرد.

نکته قابل ذکر در خصوص پذیرش اصل اختیار برای آدمی آن است که چنین نگرشی در همه تفکرات درون اسلامی وجود ندارد و حتی گروه‌های «جبرگرا» درون این گفتمان در طول تاریخ اسلام نمو کرده‌اند که منکر اختیار برای آدمی شده‌اند و آن را معارض با قدرت و اختیار الهی برشمرده‌اند. به هر ترتیب وجود این تفاوت نگرش‌ها سبب می‌شود بتوان گفت: اعتقاد به اختیار در وجود انسان، یکی از شاخص‌های متمایزکننده دیدگاه‌های درون دینی خواهد بود.

انسان موجود ابدی

بند دیگری از بررسی انسان‌شناسی از منظر الگوی اسلامی پیشرفت، به مقوله ابدیت انسان و تدام حیات پس از مرگ به عنوان یکی از مهم‌ترین اصول پذیرفته شده مبنایی پرداخته شده است:
- حیات انسان پس از مرگ تداوم می‌یابد و چگونگی حیات اخروی مبتنی بر باور، بینش، منش، اخلاق، کنش و رفتار آدمیان در زندگی دنیوی است.

در نخستین بند‌های مربوط به مبانی انسان‌شناسی در الگوی پایه پیشرفت، اشاره شده بود که ابدیت‌خواهی از جمله ویژگی‌های فطرت بشری در نظر گرفته شده بود. صفت حکیم بودن خداوند چنین اقتضا دارد وقتی میلی در انسان به عنوان فطرت ودیعه نهاده شده است، شرایط تحقق آن نیز قابل فراهم شدن می‌باشد. ملاصدرا این سرشت و میل انسانی را اینطور توضیح می‌دهد: «خداوند در سرشت انسان‌ها محبت وجود و بقا و کراهت عدم و فنا را سرشته است و لذا متاع گذرا او را اشباع نمی‌کند و اگر به طبیعت سر می‌سپارد یا براى آن است که از باب خطاى در تطبیق، طبیعت را ابدى می‌پندارد یا ابدیت بعد از مرگ را فراموش کرده است یا گرفتار جهل مرکب است یا مبتلاى غفلت، به نص صریح قرآن کریم هر انسانى بالضروره می‌میرد. پس احتمال خلود و جاودانگى در دنیا ممکن نیست. خداى سبحان اصرار دارد به انسان بفهماند که ‏اى انسان تو یک موجود ابدى هستى و ابدیت در دنیا نمی‌گنجد، بلکه جاودانگى به تحصیل ما عندالله است. قرآن کریم می‌فرماید: «آنچه در دسترس شماست زوال‌پذیر است و آنچه در نزد خداست ابدى است.»

تجرّد روح

با اطمینان می‌توان گفت: همه جریان‌های حاکم ذیل تفکر اسلامی معتقد به اصل معاد هستند و اساساً عدم پذیرش آن به تصدیق همه فرق، به منزله رد اصول دین و کفر است. اما آنچه مورد بحث و مناقشه فراوان بوده است، کیفیت انسان در جهان فراماده و آخرت است.

برخی دیدگاه‌های کلامی و اعتقادی منبعث از نصوص روایات در حالی به لزوم بازگشت جسم دنیوی در عالم آخرت به روح انسان معتقدند که بسیاری از فلاسفه اسلامی امکان عودت همین جسمانیت را ممتنع می‌دانند و اعتقاد به تجرد روح در دار باقی دارند. انسانِ مجرد در نگاه آنان بر خلاف جسم غیر مجرد، نه محدود به مکان است، نه زمان مشخص بر آن غلبه دارد، نه شکل خاصی دارد و نه حجم و رنگ و... فلاسفه بنا بر دلایلی از جمله اضمحلال جسم یا نفوذ و تحویل‌پذیری ماده از یک بدن بر بدن دیگر حقیقتِ نفس را در روح می‌دانند نه بدن و تجرد نفس. روح آدمی در حالی مسیر تکاملی و رشد را با قوت فزاینده طی می‌کند که جسم پس از رسیدن به حدی معین، رو به ضعف می‌نهد. انسان که به کهولت می‌رسد، ناتوانى به بدن او روى می‌آورد و هر اندازه که پیرتر می‌شود ناتوان‌تر و سست‌تر می‌شود (و من نعمره ننکسه فی الخلق)؛ حال آن‌که فکر و اندیشه او که ریشه در غیر جسم دارند قوی‌تر و پخته‌تر می‌شوند.

به اعتقاد ملاصدرا «انسان از جمله ممکناتی است که حقیقت او از دو روح تشکیل شده است: یکی روح حیوانی فانی و دیگری روح ملکی باقی. از جهت روح ملکی باقی، او در هر زمانی، خلق و لبسی تازه و موت و حیات جدیدی دارد. او می‌تواند از منزلی به منزل دیگر ترقی کند و از نشأتی به نشأه دیگر متحول شود، تا وقتی که به وسیله این فنا‌ها از همه منازل کونی و مقامات خلقی درگذرد و در منازل ملکوتی و در اسماء الهی و تخلق به اخلاق الهی سیر کند، تا به مقام فنای کلی و بقای ابدی برسد و موطن حقیقی «انّا لله و انّا الیه راجعون» قرار بگیرد.»

در نظر ملاصدرا، آن وقت که انسان به مرحله فنا و بقا برسد، تبدیل به خلیفه خدا خواهد شد: «انّی جاعل فی الأرض خلیفةً...» و نفس مجرد پس از فنا مقام مسجود ملائک می‌گیرد و اسمای الهی به وی آموخته می‌شود. فنا و مرگی که انسان را بدین مرحله می‌رساند صرفاً در جهان آخرت محقق نمی‌شود و در همین دنیا فنا می‌تواند محقق گردد. آن هنگام که تعلق نفس از جسم منقطع و مجرد شود، مرگ دنیوی رخ داده و انسان برای حرکت به سوی کمال سرعتی فزون‌تر می‌یابد.

در جهان آخرت نیز که انسان‌ها مسیر حرکت به سوی لقاء الله را می‌پیمایند، نمی‌توانند با جسم دنیوی قرین باشند و در مکان و زمان محدود شوند؛ لذا فلاسفه اسلامی موضوع معاد جسمانی را به معنای بازگشت همین جسم دنیوی به کالبد در روز حشر منکر شده و برخی، چون صدرالمتالهین برای حل اختلاف میان کلامیون و فلاسفه، ایده قرین شدن روح مجرد با جسم لطیف با خواص غیرعنصری و مادی را مطرح می‌کنند که نفیاً یا اثباتاً مورد بحث فراوان قرار گرفته است.

پیشتر و در قسمت جهان‌شناسی اسلامی اشاره شد که نظام هستی واکنشگر به افعال و رفتار آدمی است و بسیاری از اعمال دنیوی نتیجه مستقیم یا با واسطه فعل وی است. در خصوص آخرت نیز این مسئله به شکلی بسیار پررنگ‌تر وجود دارد؛ به گونه‌ای که اساساً پایه تحولات و نتایج مدرکه در سرای آخرت، مستقیماً واکنشی به افعال، کردار و رفتار انسان‌ها در دنیاست و جز موارد خاصی که در حیطه اختیار خداوند و رحمت معصومین است، ملاک وزن و سنجش جایگاه اخروی انسان و میزان ثواب و عقاب او پیرو رفتار دنیایی است که در روایات متعدد از جمله «الدنیا مزرعه الاخره» بدان اشاره شده است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر