تاریخچه تروریسم به دورترین تاریخ حیات اجتماعی انسان برمی گردد، اما در هیچ دورهای انسان به اندازه آغازین سالهای قرن بیست و یکم به صورت عریان با چهره خوفناک و خشونت آمیز تروریسم مواجه نبوده است. این اتفاق به خصوص در منطقه آسیای غربی و در بین کشورهای اسلامی با شدت و به صورت وحشیانه، خسارتهای غیر قابل جبرانی را به بنیانهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مسلمانان منطقه در کشورهای سوریه، عراق، افغانستان و یمن وارد کرده است و اگر نبود جهاد و مبارزه و از خودگذشتگی نیروهای مردمی و مدافعان حرم و پاسداران صلح، این آتش دهشتناک و ویرانگر میرفت که تمام منطقه را در خشونت و ویرانی گرفتار نماید.
بیگمان جهان، به خصوص بسیاری از مسلمانان منطقه، تبعات مخرب تروریسم را با پوست و استخوان خود لمس کردهاند و کمتر انسان سالم و خداجویی را میتوان یافت که از جنایتهای تروریستهای سازمان یافته، چون داعش و یا تروریسم دولتی در قالب حملات به مناطق مسکونی در یمن و فلسطین متأثر نشده باشد، لذا باید گفت که تروریسم در نظر هر انسان سلیم النفسی محکوم و مطرود است.
اما نکته مهمتر برای مقابله با تروریسم بهرهگیری از تمام مؤلفههای قدرت، از ساختارهای دولتی گرفته تا غیردولتی و افکار عمومی تمامی انسانها است که در این ارتباط میتوان به نشست رؤسای مجالس کشورهای آسیایی در تهران اشاره کرد که باید به عنوان یک حرکت مبتکرانه برای برانگیختن دولتها و ملتها برای مبارزه با تروریسم قلمداد کرد.
آنچه مسلم است، تروریسم فعالیت یک گروه شبهنظامی صرف نیست، بلکه ظهور گروههای افراطی مانند گروهک تکفیری داعش در منطقه نشان داد که امروز تروریسم سازمان یافته با تلاش عدهای منحرف از آموزههای اصیل دینی، به یک پشتوانه فکری دست پیدا کرده و تبدیل به جریان فکری شده است که در صورت حذف فیزیکی آن، نمیتوان به نابودی کامل آن دلخوش بود، چراکه این نوع از تروریسم با کمک بعضی قدرتهای جهانی و غفلت دستگاههای بین المللی به یک جریان فکری و سازماندهی شده تبدیل شده است که هر آن ممکن است از یک منطقه دیگر، چون خاکستری ویرانگر سر بیرون آورد، لذا برای مقابله با آن، ابتدا باید نسبت به شناخت کامل از انواع تروریسم پرداخت و سپس نخبگان و اندیشمندان جامعه این امکان را پیدا میکنند که به صورت فکری و زیربنایی با تفکرات و زیرساختهای نگرشی و ساختارهای آن به مبارزه همهجانبه برخیزند.
دومین نیاز برای مبارزه با تروریسم، شناخت پیشینه و زمینههای ظهور این پدیده شوم در همه ابعاد و گونههای آن است. این سخن بدین معناست که در صورت حذف کامل و فیزیکی تروریسم از جوامع انسانی، تا زمانی که زمینه ظهور آن از بین نرفته باشد، هر آن ممکن است از یک منطقه و کشوری این پدیده نامبارک، صورت زشت خود را به نمایش بگذارد، لذا یکی از الزامات مبارزه اساسی و بنیادی با تروریسم، شناخت زمینههای بروز و ظهور آن و برخورد فرهنگی با آن است یعنی باید بنیان فرهنگ و تفکر تروریسم و حامیان آن را از میان برداشت. سومین نیاز برای مقابله همهجانبه و بنیادین با تروریسم، شناخت گونههای آن اعم از امنیتی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... در مخفیترین کنشهای تروریستی است. به عبارت دیگر اگرچه ظاهر رفتارهای تروریستی ممکن است متفاوت باشد و برخی از گونههای آن کمخطرتر به نظر برسد، اما این یک حقیقت است که خطر در فرهنگ و اندیشه تروریستی در همه ابعاد و گونهها نهفته است و تا این تفکر در عدهای جریان دارد، ممکن است تروریسم بسته به ابزارهای در دسترس افراطیون، در اشکال مختلفی ظهور پیدا کند. دیگر اینکه بعضی گونههای تروریسم زاییده قدرتهای بزرگ برای رسیدن به اهداف خودشان است و توسط آنها مدیریت میشود، نظیر تروریسم اقتصادی و فرهنگی. البته ناگفته پیداست که نمیتوان مدعی شد که در فعالیتهای تروریستی همه بازیگران، به دنبال اهداف یکسانی هستند، اما میتوان مدعی شد که نتیجه تمامی اقدامات تروریستی، بر هم زدن صلح و امنیت ملتها و انسانها و تغییرات زشت جهان امروز است و این عمل از جانب هیچ انسان و یا قدرتی مشروعیت ندارد و قابل قبول نیست. و، اما نکته پایانی اینکه، به طور ضمنی اشاره کردیم که تروریسم یک تفکر و جریان فکری است، بر این اساس مهمترین مبارزه در کنار برخورد قاطع و همهجانبه با تروریسم، مبارزه فکری و فرهنگی با پدیده ترور در گونههای مختلف آن است و این اتفاق تنها زمانی به درستی در جهان میافتد که همه مدعیان مبارزه با تروریسم به صورت صادقانه و با پرهیز از تقسیم پدیده ترور به خوب و بد بر اساس منافع، به مبارزه با آن برخیزند و از برخوردهای گزینشی بر اساس منافع خود با گروههای تروریستی خودداری کنند و قدرتهای بزرگ دست از توطئه علیه مردم محروم جهان و چپاول آنها بردارند. در چنین شرایطی میتوان به ریشهکنی پدیده غیرانسانی تروریسم در جهان امیدوار بود.
البته نمیتوان برای مقابله با تروریسم به قدرتهای بزرگ و دستگاههای بینالمللی و فراهم شدن همه شرایط امید بست بلکه باید از هر جا که میتوان با تفکر درست برای مقابله اقدام کرد و در این مسیر نخبگان جهان وظیفه سنگینی بر دوش دارند که امید است بر آن اهتمام کنند.