سرویس سبکزندگی جوان آنلاین- مهرآفرین کلاهدوزان: در اصطلاح روانپزشکی مفهوم خودشیفتگی، خود را در مرکز دنیا دیدن است، اما در لغت، این واژه، عاشق خود بودن معنا میشود. واژه نارسیسم یا همان خودشیفته از افسانه یونانی الهام گرفته شده است. نارسیس جوان زیبایی بود که روزی تصویر خود را در یک جویبار دید و عاشق تصویر خودش شد. او دیگر نتوانست آن نقطه را ترک کند و کمکم لاغر و نحیف شد. در آخر تبدیل به گلی شد که همان گل نارسیوی یا نرگس است که در کنار جویبارها میروید. همه ما کسانی را که خیلی در خودشان غرق هستند و شاید در مورد تواناییهای خود مبالغه میکنند را میشناسیم. ما به آنان خودشیفته میگوییم.
خودشیفتهها خودشان را متفاوت از دیگران و حتی شایسته برخورد و رفتار متفاوت میدانند. این گرایش در اختلال شخصیت خودشیفته که جزو دسته دوم اختلالات شخصیت روانشناسی است به نهایت خودش میرسد. ویژگی افراد دارای اختلال شخصیت خودشیفته شامل این موارد است:بیدلیل و به شکل نامعقولی احساس مهم بودن میکنند، مثلاً بدون اینکه به موفقیت شایستهای برسند انتظار دارند دیگران آنان را آدم بزرگ و مهمی بدانند. هیچ حساسیتی در مورد دیگران نشان نمیدهند و دلسوز دیگران نیستند. در واقع خودبزرگبینی دارند و به دلیل خودبزرگبینی و کامل دانستن خود هیچ انگیزهای برای بهبود ندارند و هر گونه تغییر در رفتارشان دور از انتظارشان است.
معتقد به بیهمتا بودن و خاص بودن خود هستند. توقع تعریف و تمجید بیش از حد توسط دیگران و انتظار اطاعت خودکار دیگران را دارند. از دیگران برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده میکنند. رفتارهایشان متکبرانه و خودخواهانه است. دارای اشتعال ذهنی و خیالات در مورد موفقیت بیحد و حصر، قدرت، زیبایی، یا عشق آرمانی هستند.
افراد خودشیفته توقع دارند بهترین میز رستوران به آنها داده شود یا به طور غیرقانونی در فضای مقابل سینما بتوانند پارک کنند. آنها فکر میکنند در همه چیز بهتریناند و عملکردشان بینظیر است. همچنین موقعیت دیگران را به باد انتقاد میگیرند و همیشه دنبال تعریف و تمجید دیگران و قوت قلب گرفتن از آنها هستند. در این اختلال تمام انرژی روانی فرد صرفاً متوجه خودش است.
طبق دیدگاه روانکاوی که یکی از رویکردهای روانشناسی است، خودشیفتهها عزت نفسشان پایین است و به خاطر همین، این واکنش برعکس را که همان خودشیفتگی است نشان میدهند. چون وقتی بزرگ بودنِ یک فرد خودشیفته را به رسمیت بشناسیم از شدت رفتار خودشیفته وارش با ما کاسته میشود، در واقع فکر میکند ما هم خاص بودیم که خاص بودنش را فهمیدیم و بالعکس. اگر از او انتقاد کنیم و خاص بودنش را نپذیریم شدت رفتار خودشیفته وارش افزایش پیدا میکند.
معمولاً این افراد، چون انتظاراتی که از خودشان دارند را برآورده نمیکنند، افسردهاند. اگر شما با یک فرد خودشیفته ازدواج کنید اول باید بدانید که همسرتان هیچ ایرادی ندارد و نباید از او ایرادی بگیرید، دوم اینکه این فرد به طور مرتب با تحقیر، خوار و خفیف و ضعیف کردن اعتماد به نفس شما خودش را خشنود خواهد کرد. افراد خودشیفته وقتی به شما علاقه دارند که نیازهایشان را برآورده کنید و به خواستههای بیپایانشان پاسخ مثبت دهید. حالات خودکامگی در کودکان نیز با افزایش سن و شناخت بیشتر وی نسبت به جهان و آگاه شدن نسبت به این موضوع که دیگران مثل او نیستند و هر کس دیدگاه و آرزوی خودش را دارد، تغییر میکند.
برخی نویسندگان در زمینه خودشیفتگی معتقدند اختلال شخصیت خودشیفته به دلیل شکست عمیق والدین در ایفای نقش الگوی همدلی در سالهای نخست رشد کودک است. یعنی الگوی مناسبی برای آموزش همدلی به کودک نبودهاند و با خود کودک هم همدلی درست صورت نگرفته است. چنین کودکی (و بعداً چنین بزرگسالی) درگیر جستوجوی بیپایان و بیفایده شخصی آرمانی میشود که نیازهایی که در زمینه همدلی برایش برآورده نشده را بر آورده کند.
کانون توجه بودن طی دوران رشد و پرورش کودک، محدودیت روابط اجتماعی، محرومیت از فرصتهایی که فرد قادر باشد با همسالانش همگامی و همدلی داشته باشد میتواند علل پایدار شدن خودشیفتگی باشد. ناامنی، طرد شدن و عدم تأیید از جانب اطرافیان نیز میتواند از عواملی باشد که توجه شخص معطوف به خودش شود. درمان اختلال شخصیت خودشیفته مشکل است، چون افراد خودشیفته نسبت به اختلال خودشان بینش و آگاهی ندارند.
آنها برای درمان باید به متخصص مراجعه کنند تا روان درمانی شوند و بتوانند با درمانگر رابطه برقرار کنند. این اتفاق مستلزم این است که افراد نسبت به رفتار و تفکر خود بینش داشته باشند که متأسفانه این بینش را ندارند. برای درمان این افراد ممکن است از دارو درمانی در کنار روان درمانی استفاده شود. بهتر است بدانیم داروهای ضدافسردگی و لیتیوم برای تحمل بهتر احساس طرد شدن و نوسانات خلقی مفید است.