سرویس سبک زندگی جوان آنلاین- مجید محمد: کار به جاهای باریک کشیده شده، آنقدر باریک که از این راه تنگ نمیشود عبور کرد. کجای دنیا رسم است جوری سود کنی که پول اجاره مغازه و برق و شارژ پاساژ شما را ما بدهیم؟ مگر نگفتهاند سودی که صددرصد باشد، حرام است؟
و، اما ادامه ماجرا از دشواری کسب حلال در این روزهای وانفسا...
انگار تقلب امری بدیهی در کار شده است و شاکله آن هم دروغ و خودپسندی و ریاست. این هم که در این دوره و زمانه اشکال ندارد خب! میماند «بیوجدانی» که دیگر ناسزا نیست، مانند «اعتیاد» که جرم اجتماعی نیست! و در همه جای کوچه و بازار راحت مینشینند و میکشند، بیوجدانی هم یک بیماری است و فحش نیست!
میگویم چرا نان نازکه؟ میگوید آرد گرونه. میگویم چرا خمیر رو کشش میدی؟ میگوید چونهام کوچیکتر شده! خب برادر گردش کن بذار همین هم مردم نوش جان کنند، نه اینکه بریزن دور! میگوید مردم عقلشون به چشمشونه هرچی بزرگتر بهتر...
جدیداً هم که سود ندارد تعمیرات، خدابیامرزد پدر تعویضات! تا میگویی برق ماشین اتصالی داره، از لامپ تا فیوز و باتری را باید تعویض کنی. تا میگویی چرخگوشتم رو تیز کن گوشت رو نمیبره، میگوید ارزش نداره گلویی کامل رو با پره و تیغه ببر بصرفهست. میگویی لامپ خونهام سوخته، بهت لوستر میدهند. خلاصه سرتان را درد نیاورم، دوره زمانه نوآوری است. خیلی هم خوب است! مگر بد است همه چیزمان نو شود؟...
پارچه برود زیر دوخت، دکمه بخورد، بیرون بیاید، اتو بشود، برود بازار تا برسد دست مشتری، یک چیزی شبیه اندازه ۱۰ دور، دور دنیا در ثانیه، قیمتش تغییر میکند! بعد میگوید مردم قدرت خرید ندارن. دقت کنید جوری هم قیمتگذاری میکنند انگار ماشین حساب مهندسی گرفتند دستشان تا درصد بهدست بیاورند. شلوار خریده ۲۳ هزار تومان میفروشد ۱۶۸ هزار تومان. خب البته بنده خدا خرج دارد و باید ما کمک حال هم باشیم، بالاخره رقص نوری راه انداخته، لیزری راه انداخته توی چشممان. اینها همه هزینه دارد، ولی اخلاق صفر! حوصله ندارد بگوید چند؟ تا قیمت میپرسی میگوید قابل نداره؟ اونم برای شما درمیاااااد... و پس از دقایقی فکر کردن میگوید فلان قدر. نفر بعدی همان را میپرسد یادش رفته، خب میگوید چنان قدر! اتیکت هم نمیزنند. چرا؟ برای اینکه بروی داخل مغازه سلام کنی، جوابت را ندهند، بعد التماس کنی این کفش چنده؟ جواب سربالا بدهند. از سر نداری بگویی تخفیف هم دارد؟ بعد شروع کنند تحلیلهای سیاسی و دروغ گفتن که این چرم تولید ایتالیاست و... یکی هم نیست بگوید اگه میگی تحریم هستیم و گران شده چه جوری رفتی ایتالیا کفش آوردی؟! جای هذه من فضل ربی و به نام خدا هم نوشتهاند جنس فروخته شده تعویض هم ندارد که ندارد. قیمتها مقطوع...
پدرش درمیآید تا پدری کند برای دخترش مانتو بخرد: در عجبم آستینش که کوتاه است، دکمه هم که ندارد! اندازه پیراهن مردانه هم قد دارد! حالا چرا ۳۸۰ هزار تومن؟! میگوید جنس خارجی همین است! این کار ایرانی نیست، ترک است... بله آنکه آن را دوخته است در بازار تهران است، فقط دوزندهاش ترک است، همین!
عدهای نیز در پنهانکاری خویش به سر میبرند. مدیون هستید اگر فکر کنید کارشان پنهانی است، آنها فقط پنهانکارند! جنس خریده شده را پنهان میکنند، آنقدر این کار را میکنند تا هنگامی که به چند برابر قیمت به دست مردم برسد، ذوق کنند و خوشحال شوند...
یک عده نشستهاند و اجناس فله را نامگذاری خارجی میکنند و به نام برندهای معروف عنوان جعل میکنند. عجب شور و حالی است. چای را از شمال میآورند به نام هند میفروشند و این طعم در هیچ جای دنیا نیست، فقط در ایران است!
یک عده هم پیدا شدهاند که هم خودشان هم کارشان قاطی دارد. رستوران در منو نوشته است پلو با برنج ایرانی بعد بوی برنج هندی میدهد، فقط چند دانه برنج ایرانی به دیگ نشان دادهاند! پمپ بنزین، بنزینهای خوبی دارد که دارای آب (!) و هوای (!) خوبی است! کیسههای شیر که هر روز بدتر از دیروز: ۹۰ درصد آب است، ۵ درصد هوا در کیسه و ۵ درصد شیر! سبزیفروش میان دستههای سبزی علف قاطی کرده! انشاءالله برای تزئین است و موردی ندارد.
بعضی از مشاغل هم هستند که کلاً باقی پول را نمیدهند. پیش از اینها شاید مشکل پول خرد بود، اما حالا یک روش شده: داروخانه شما را به داشتن چسب زخم دعوت میکند. تاکسیها را باید حلال کنی باقی پول ندارند. کافی است اعتراض کنی، از انتخابات سال ۶۰ تا کنون همه را تعریف میکنند. راننده تاکسیها هم همه کارشناس مسائل سیاسی شدهاند. بقالیها هم همینطور، مگر اینکه زرنگ باشی کارت بکشی وگرنه آدامس است که نثارت میکنند. امان از دست نانواییها، باقی پولت را نان تکه تکه میکنند و از یک لقمه تا یک کف دست و نصفه میزانشان است که باقی پولت را ندهند. و، چون ما چارهای نداریم، راضی میشویم. پس همیشه این کارها حلال است و درست!
بیحیایی هم که دیگر از لغتنامه برخی مشاغل حذف شده است. رفته مطب گفته است پایم درد میکند ضربان قلبش را چک کردهاند! طلافروشها قبل از آنکه همسرت بگوید زیباست، میگویند: بهتون میاد! مانتوفروشیها و لباسفروشیها گاهی برای اینکه فلان سایز را که به مشتری میخورد، ندارند آنقدر تمجید اندام و لباس را میکنند که چقدر بهتون میاد، مشتری خسته میشود میگوید آقا تنگ است، میگویند نه، اندامی است، شما یه کم چاق شدید! یا عزیزانی که تصاویر ما را قاب میکنند میگویند: «بفرمایید، خواهش میکنم، بله، عکاس خانم هم داریم...» ولی بعد آقایان عکسها را ویرایش میکنند!
و، اما معضلی بزرگ در امر تعمیر لوازم منزل در خانه خودتان: اولاً تا سلام کنی میگویند گارانتی شامل نمیشود. مجبوری بگویی باشد. میگویند هزینه ایاب ذهاب هم داریم نگویید نگفتیم؟ که ماشاءالله از آژانس گرانتر است. بعد در حین عیبیابی میگویند یک لیوان آب میدهید؟ تا رویت را آن طرف کنی، سنسوری، برد فرمانی، چیزی را از جا درآورده و میگویندای بابا این خیلی کار دارد و میشود ۲۵۰ هزار تومان. بعد هم ناچار قبول میکنی و در پایان سیمها و بردها را به هم وصل میکنند و این پول انشاءالله خرج دوا دکتر نشود...!
عدهای کلاً اهل فضولی و سرک کشیدن در زندگیات هستند. عزیزان دلسوز ما در بنگاه املاک: چند نفری؟ همسرتون در قید حیات هستند؟ کارتون چیه؟ حالا برای چه مقاصدی این سؤالها را میپرسند بماند. مشاهده شده خانه اجاره دادهاند بعد گارانتی هم کردند. بنگاهیه مدام رفته در خانه بنده خدا که چیزی لازم ندارید؟! یا برادران تعمیر گوشی تلفن همراه: ابتدا چه گوشیتان سالم باشد، چه دارای هرگونه خرابی اول کلیه عکسها و فیلمها بکآپ گرفته میشود... خب دکتر و تعمیرکار و استاد و همکلاسی و دوستان و آشنایان و در و همساده هم که این روزها محرم هستند! بعد چیزی دارند به نام تینر ده هزار به همه گوشیها با مسواک میکشند، بعد هم ۳۰ هزار تومان ناقابل از شما دریافت میکنند!
اما حرف آخر... میدانم خیلی سخت است خوب بودن، اما همین که بد نباشیم آسانتر نیست؟ کلی هم احادیث و روایت داریم، حتی شعر که میفرمایند: «هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی...»
با تربیت صحیح و حساسیت در بهدست آوردن رزق حلال اثربخشی مهمی در جامعه و خانواده داشته باشیم. خوبی کن تا بد نبینی. به امید یاد خدا در تمام دلها.