بهمن سال ۹۰ که ناو آبراهام لینکلن وارد تنگه هرمز میشد، کسری ناجی روی عرشه ناو گزارش میداد؛ از نشستوبرخاست جنگندههای امریکایی روی ناو که آن را «تمرین برای جنگی احتمالی» میدانست؛ با هیجانی که برای هر مخاطب وطندوستی در جهان حیرتی توأم با تأسف ایجاد میکرد. آن جنگ احتمالی که کسری ناجی را به هیجان آورده بود، حمله به ایران ما بود و آن جنگندههایی که او از تمرین کردنشان گزارش فخرفروشانه تهیه میکرد، اگر جنگی آنگونه که او میگفت، در کار میبود، روی زندگی مردم ایران فرود میآمد. آیا کسری ناجی ایرانی بود؟! او از «به رخ کشیدن قدرت امریکا و نمایش قدرت» میگفت و قانع نمیشد از اینکه فرمانده ناو این عملکرد را «عادی و روزمره» بداند و از زبان او بیرون کشید که «این فعالیت برای ایران نگران کننده است» و ما باید نگران میشدیم و شدیم هم؛ از ناو آبراهام لینکلن و جنگندههایش و وسعتی که کسری ناجی را مبهوت و ذوق زده کرده بود؟ نه، از خیانتی که میدیدیم، از شرافتی که نبود.
***
یک سال پس از خروج امریکا از برجام، ایران تصمیم گرفت مطابق حقی که برجام به طرفین داده، اجرای برخی تعهداتش را کنار بگذارد. پیش از آن هم دولت امریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست گروههای تروریستی قرار داد و ایران هم در اقدامی مشابه، نیروهای ارتش امریکا در غرب آسیا را تروریستی دانست. ناو آبراهام لینکلن در راه خلیج فارس است، بمب افکنهای B-۵۲ امریکا هم در پایگاهی در قطر مستقر شدهاند. دونالد ترامپ و جان بولتون هم تلاش کردند ادبیاتشان کمی رنگ و بوی نظامی بگیرد. آیا ایالات متحده میخواهد وارد جنگ نظامی با ایران شود؟ از ترامپی که به دنبال تماس تلفنی با مقامات ایران است و شماره تلفن توئیت میکند، بعید است. اما آن ناو و آن بمب افکنها و آن ادبیات رجز خوانی نظامی به کمک مقامات امریکا آمدهاند تا اهرم فشار بر ایران برای پذیرش مذاکره مجدد و گرفتن حقوق مسلم ما باشند. این میان برخی آب را گل آلود دیدند و تور انداختهاند. میکوشند جنگ را به مثابه اتفاقی جدی و قریب الوقوع به ادبیات تحلیلهای سیاسی در مورد رابطه ایران و امریکا بازگردانند. این جماعت دو گروه هستند.
رد یک سو را میتوان روی جلد هفتهنامه صدا، وابسته به اصلاح طلبان تندرو دید: تصویری کارت پستالی از نمایش دریایی ارتش امریکا، شناورها و ناوها و جنگنده بمبافکنهایی روی آبی نیلگون و آسمانی سپید، تا ما عظمت و بزرگی قدرت نظامی امریکا را درک کنیم و در مواجهه با سؤال مستتر در تیتر یعنی «دوراهی جنگ و صلح» بیتأمل صلح را انتخاب کنیم و نپرسیم کدام جنگ؟ کدام صلح؟ زیرتیترهای روی جلد این هفته نامه، نمایش را کامل میکند: میانهروها شکست خوردند یا بار دیگر ایران را از جنگ نجات میدهند؟، بستن تنگه هرمز منجر به جنگی گسترده میشود، جنگ رهایی بخش؟، گزارش ویژه صدا درباره ناو هواپیمابر امریکا و ... ما نسخه ویدئویی این نمایش را هفت سال پیش در بیبیسی فارسی و با صدا و تصویر کسری ناجی دیدهایم. حالا آبراهام لینکلنی که هفته نامه اصلاح طلبان تندرو یک صفحه کامل را به وصف تحسینآمیز آن اختصاص داده، برای ما جدید نیست و این نمایش صدا هم نمایشی تکراری است؛ اما اینکه از داخل ایران صدای به رخ کشیدن قدرت نظامی امریکا و به راه انداختن دوگانه کذایی صلح و جنگ به گوش برسد، باید ما را نگران کند. این همان صدای مورد علاقه ترامپ و بولتون است؛ فشار روانی با طرح حمله نظامی برای پذیرش مذاکره مجدد از سوی ایران.
رد دیگر ماهی گیران این آب گل آلود را باید در توئیتهای انگلیسی فعالان مدنی و خبرنگاران بیبیسی به اصطلاح فارسی دانست. رعنا رحیمپور، خبرنگار بیبیسی برخلاف باقی توئیتهایش این بار به انگلیسی از قول آشنایی در ایران مینویسد که «جنگ بهتر از این زندگی فلاکت بار است» تا غربیها پیام او را دریابند که اینجا در ایران مردمی منتظر حمله امریکا نشستهاند؛ منتظر فرود بمب افکنهای B-۵۲ و ستار سعیدی، خبرنگار ساکن لندن هم در توئیتی به زبان فارسی این بمبافکنها را ویتامینی میداند که افغانها را از چنگ طالبان رهانده و نمیگوید چند غیرنظامی افغان قربانی شدهاند.
شاید کمی پیچیده به نظر برسد؛ اما جنگ طلبان لباس صلح پوشیدهاند. با شعار صلح، ما را به سوی جنگ میبرند و خود با هیجانی ننگین به ابزار تبلیغاتی جنگ طلبان امریکایی تبدیل میشوند. نه آنکه صرفاً مقهور قدرت غرب باشند، بلکه آن را برای فشار بر ایران لازم و ناجی میدانند و به استقبال ناوی میروند که به زعم آنها قرار است تهدیدی نظامی برای ایران باشد. تلخ است، اما خبرنگارانی هستند که به اسم ایرانی از حمله به ایران دفاع میکنند و برای آنان اهمیت ندارد چه بلایی سر ما میآید، فقط میخواهند امریکا بر ایران مسلط شود؛ یک خوشبختی خونین! این حقیقت تلخ کمتر از سوی رسانههای داخلی به مردم ایران گفته شده است، چه آنکه ترسیدهایم آن جنگ طلبان پوشیده در شعار صلح بگویند از جنگ ترسیدهایم. ما نترسیدهایم، ایستادهایم نه مثل هشت سال دفاع برابر تجاوز صدام، بلکه پر قدرتتر و مجهزتر و پرتعدادتر؛ اما صف خائنین را هم خوب میبینیم و نام آنان را که از حمله به ایران ما حمایت کردند و نمایش قدرت برای امریکا به راه انداختند، به خاطر میسپاریم. کسانی که به ظاهر ایرانی هستند، اما چه برای بیبیسی گزارش فارسی تهیه کنند و چه برای اربابان ملکه توئیت انگلیسی بزنند، باید کلامشان برای ما ترجمه شود؛ زبان وطن فروشی، ایرانی نیست.