سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین - سید باقر نبوی ثالث: در سینمای ایران سالانه نزدیک به ۸۰ فیلم تولید و اکران میشود. رقم کل فروش این فیلمها در سال گذشته حدود ۲۵۰ میلیارد تومان بوده است. از میان این ۸۰ فیلم تنها ۸ فیلم رقم فروششان از مرز ۸ میلیاد تومان گذشته است. میتوان گفت: تعداد فیلمهای سودده سینمای ایران از ۸ فیلم هم کمتر است. با وجود چنین وضعی احتمالا امید به افزایش تولید فیلم در سینمای ایران چندان امیدوارانه نیست. چرا که این سرمایهگذاری، سودده نیست و به طور کل حتی برای آنان که در کار صنعت سینما هم هستند، چندان رقبتی برای آن وجود نخواهد داشت.
افزایش تولید فیلم در یک کشور، متناسب با مؤلفههایی نظیر بودجههای سینمایی، جذب سرمایهگذاری و به طور کل بازار سینمایی (نظام عرضه و تقاضای) کشور است. بازار سینمای یک کشور میتواند در دو بُعدِ داخلی و خارجی رشد کند. رشد داخلی سینما در هر کشور مقارن افزایش جمعیت سینمارو، و همچنین افزایش ارائه خدمات سینمایی به مخاطبان از جمله ساخت سالن سینماست. این مولفه به عنوان یک شاخص ضروری بر روی رشد سرمایهگذاری و در نتیجه افزایش کمیت و کیفیت تولید موثر است. فیلمهای ایرانی اغلب، چنان که آمار هم نشان میدهد جذابیتی برای مخاطبان ایرانی ندارند. آنها که میفروشند، از میان کمدیها به سرعت فراموش میشوند. برخی اگر چندماه دیرتر اکران شوند تاریخ تماشایشان به سر میرسد و دیگر شوخیهایشان روی پرده خندهای نمیگیرد.
ایرانیها البته نشان دادند هرروز بیشتر عاشق سینمارفتن میشوند. با اینکه در سالهای اخیر رونق ساخت سالن در مولتیپلکسها به شدت افزایش یافته است، هنوز در ۱۰۰۰ شهر ایران خبری از دسترسی به سینما نیست. این یعنی نیمی از جمعیت ایران. از میان ۴۰ میلیونی که میتوانستند در سینما فیلم ببینند، در سال گذشته ۲۸ میلیون سینمارو داشتهایم. رقمی که هر سال افزایش پیدا میکند. نکته قابل توجه در آمارها افزایش عجیب و غریب شاخص «فرکانس اشغال» است. این شاخص نشان میدهد یک صندلی در یک سالن سینما به طور متوسط در سال چند بار فروخته شده است. در ایالات متحده این رقم ۲۰۰ است. یعنی در کل سالنهای سنیما در آمریکا که حدود ۴۰ هزار سالن است، این رقم به طور متوسط ۲۰۰ بار است. اما در برخی سالنها در ایران این شاخص از ۱۰۰۰ نیز میگذرد، که فاصلۀ حیرتانگیز با رقم جهانی دارد.
با وجود استقبال حیرتانگیز مردم ایران از سینما که در برخی نقاط کشور به طور کامل خود را نمایان ساخته است، هنوز بسیاری شهرها فاقد سالن سینمایند و از آن مهمتر، فیلمهای ایرانی هیچ رمقی برای مخاطب خود ندارد. کیفیت فیلمها اعم از کمدی و اجتماعی گاهی نازلتر و ناامید کنندهتر از گذشته است. با این حساب مردم در ایران فیلم دیدن در سینما را دوست دارند و برای آن آمادهاند، اما فیلم خوبی نداریم که قصهای بگوید و امیدی و زندگیای بسازد. حالا باید بپرسیم؛ چرا افزایش رغبت مردم به سینمارفتن باعث افزایش کیفیت و کمیت تولید نشدهاست؟
در ایران چگونه میتوان فیلم ساخت؟
همه میدانیم که پول تولید فیلم در ایران از فروش سینماها نمیآید. دو گروه در ایران موفق میشوند فیلم بلند داستانی بسازند. غیر از این دو دسته، تولیداتی با بودجههای شخصی وجود دارند که تعدادشان بسیار اندک است. گروه اول تولیدکننده فیلم در ایران نهادها و مراکز مرتبط با بودجه حاکمیتاند. تولیدات سینمایی این گروه در سالهای اخیر کم شده، اما هنوز حضوری بسزا دارند. این نهادها در اغلب موراد فاقد خط مشی مداوم در سیاستگذاریهای خود هستند. اغلب به صورت مقطعی و موقت و در فقدان هرگونه سیاست معینی وارد تولید فیلم میشوند. برخی مواقع که بودجهای هست فیلمی میسازند و وقتی بودجه نباشد، فیلمی هم در کار نخواهد بود.
این نحو برخورد مراکز حاکمیتی در سینمای ایران، از آنجا که مراودهای طولانیمدت و متعهدانه با بازار سینما ندارد، باعث بروز بیاعتنایی تولید کننده در قبال سرنوشت فیلم میشود. در واقع پولی که این فیلمها وارد سینمای ایران میکنند، خود به خود پولی غیر مسئولانه است. برای فیلم بیرونی که تعهدی برای آن ایجاد کند، نمیسازد. نشانه این امر آن فیلمهایی است که گاه با پول این مراکز تولید میشوند، اما هرگز روی پرده نمیبینند. برخی فیلمها هم تولیدشان شروع میشود، اما هرگز تمام نمیشوند. تقریبا کل نظام فیلمسازی در ایران که سالیان سال ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد، نوعی تولید فیلمِ «همواره مقطعی» برای سینمای ایران ساخته است. تهیهکنندگان این نظام نیز، به هیچ وجه وابستگی به بازار ندارند. آنها پول را گرفته و فیلم را ساختهاند و هیچ تعهدی به سرنوشت اثر ندارند. فقط باید مناسبات در شرایطی پیش رود که بتوانند پول بعدی را هم بگیرند. این چیزی است که میتوانیم آن را به درستی رانت بنامیم.
گروه دومی که در ایران میتوانند فیلم بسازند سرمایهدارن سینمای ایراناند. این سرمایهداران یا از درون خود سینما آمدهاند یا از بیرون. یعنی یا در نتیجه آن نظام رانتی که گفتیم، وارد عرصه سرمایهگذاری شدهاند یا یکباره و از ناکجاآباد سررسیده و پول خود را به کار فیلمسازی انداختهاند، که در هر صورت تفاوتی نمیکند. هیچکدام تعهدی به بازار ندارند. برای این گروه از سرمایهگذاران سود سریع و آسان، از راحتترین راه بهترین شیوه ممکن است. به همین دلیل است که فیلمهایی که با این شیوه ساخته میشوند، فیلمهایی در نازلترین سطح، فاقد هرگونه ارزش سینمایی و دراماتیک، و در نهایت یک فرصتطلبی به تمام معنا هستند.
بازارِ سینما چگونه موجودی است؟
«بازار» به معنای وجود یک نظامِ عرضه و تقاضای پایدار است. کسی که در این بازار وارد میشود و هست، بیش از آنکه سود امروزش را قدر بداند در جستوجوی اعتبار است. اعتباری که او را همچون شخصیتی در صحنه نمایان سازد. این شخصیت با اعتبار خود کیفیت محصول و خدمات را تضمین میکند و اصلا با اعتبار خود تجارت میکند. مهمترین نمونۀ این شاخصه در بازار «برند» است. برند موجودیتی است که بیش از آنکه کیفیت را بفروشد، گذشته و اعتبار کیفیت خود را میفروشد. او به مخاطب (خریدار) خود اعلام کرده که طعمی متفاوت و با کیفیت را مناسب احوالش تجربه خواهد کرد. اگر در طول زمان نتواند به تعهد خود پایدار بماند، اعتبار، یعنی سرمایهاش را از دست خواهد داد.
در سینمای ایران به جز برخی نامها، اعتباری وجود ندارد. چند فیلمساز سرشناس که گاه چندان ارزشی هم برای سرمایه و اعتبار نام خود قائل نیستند، به طور مداوم برای نهادهای حاکمیتی فیلم میسازند و ناکامیشان هم اثری در سرنوشت کاریشان ندارد. دیگر فیلمها که توسط سرمایهداران سینمای ایران ساخته میشوند اعتبار و نامی تولید نمیکنند. این همه باعث میشود ما در سینمای ایران «بازار» نداشته باشیم. بازار تداوم سود و در نهایت تولید اعتبار را تضمین میکند. بازار به جای سودِ سریع و آسان، و به جای تولید تصادفی و فیالبداهه، تعهد به مخاطب و بازار را میسازد و در نهایت ذائقه میسازد. در حال حاضر تولید فیلم در ایران غیر قابل برنامهریزی است. تمام آنچه تولید در سینمای ایران خوانده میشود وضعی تصادفی و فیالبداهه دارد. تا پولی از بیرون سینما (از هر منبعی) باشد، میتوان فیلم ساخت، اگر نباشد نمیتوان برای تولید فیلم در ایران برنامهریزی کرد. بازار در این شرایط شکل تعهد ما به مخاطب و سینما خواهد بود، که اکنون از آن بسیار دوریم. ساختن چنین موجودی، هزینهای سنگین خواهد داشت.