کد خبر: 1204111
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۴۰۲ - ۰۰:۴۰
نقدی بر بیانیه نهضت آزادی که مورد اقبال اصلاح‌طلبان قرار گرفت
تکرار شعار خالص‌سازی در بیانیه اخیر نهضت آزادی نشان می‌دهد این شعار و گفتمان در حال تبدیل‌شدن به اسم رمز سیاه‌نمایی مدنظر گروه‌های اپوزیسیون درباره گذشته و شرایط فعلی جمهوری اسلامی شده و عملاً کارنامه مردم‌سالاری و کارنامه انقلاب اسلامی را هدف قرار داده است.

جوان آنلاین: تکرار شعار خالص‌سازی در بیانیه اخیر نهضت آزادی نشان می‌دهد این شعار و گفتمان در حال تبدیل‌شدن به اسم رمز سیاه‌نمایی مدنظر گروه‌های اپوزیسیون درباره گذشته و شرایط فعلی جمهوری اسلامی شده و عملاً کارنامه مردم‌سالاری و کارنامه انقلاب اسلامی را هدف قرار داده است.
به گزارش فارس، برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب اخیراً بیانیه‌ای از نهضت آزادی را که در آن ادعا‌هایی درباره انقلاب و حاکمیت مطرح شده بود، منتشر کردند.
نهضت آزادی از گروه‌هایی است که از سوی امام خمینی (ره) طرد شده است.
امام (ره) در بهمن۱۳۶۶ در نامه‌ای خطاب به محتشمی، وزیر وقت کشور در رابطه با عملکرد «نهضت آزادی» مواردی را متذکر شدند.
ایشان در بخش‌های از این نامه فرمودند: «نهضت به اصطلاح آزادی صلاحیت‌‎ ‏برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارند و ضرر آنها، به اعتبار‌‎ ‏آنکه متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با‌‎ ‏دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد‌‎ ‏عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین این فرزندان عزیز‌‎ ‏مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.»
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادی مسائل فراوانی است که بررسی آن محتاج به‌‎ ‏وقت زیاد است. آنچه باید اجمالاً گفت آن است که پرونده این جریان و همین طور‌‎ ‏عملکرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت می‌دهد نهضت به اصطلاح آزادی‌‎ ‏طرفدار جدی وابستگی کشور ایران به امریکاست و در این‌باره از هیچ کوششی فروگذار‌‎ ‏نکرده است.
با وجود این در بخشی از بیانیه اخیر نهضت آزادی آمده است: «نهضت آزادی ایران یادآوری می‌کند که سیاست‌ها و تصمیم‌سازی‌های ناظر بر یکدست‌سازی قدرت، ظرفیت عبور از بحران‌های متعدد و ساختاری موجود را فراهم نمی‌کند و تنها راه‌حل، بازگشت به مردم و پذیرش الگو‌های دموکراتیک است. بر همین مبنا ضرورت دارد که با تمسک به آرمان‌های والایی مانند آزادی، استقلال، حاکمیت ملت، عدالت و پذیرش مسئولانه درکی از اسلامیت که با مبانی جمهوریت و دموکراسی و حقوق بشر سازگار باشد و به منظور خروج از وضعیت حاد کنونی، ساختار کلان حاکمیت از فرصت برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه به‌مثابه تنها راه‌حل واقع‌بینانه و در چارچوب حفظ تمامیت ارضی ایران بهره گیرد. نهضت آزادی ایران، به مردم صبور، مبارز، شریف و آزاده ایران نوید می‌دهد که استمرار مبارزات سیاسی و مدنی دموکراسی‌خواهانه و خشونت‌پرهیز و در چارچوب حاکمیت قانون که از طریق تقویت جامعه مدنی و رشد فرهنگ دموکراتیک پیگیری می‌شود، فرایندی است بازگشت‌ناپذیر و رفتار حکمرانانی که در راستای یکدست‌سازی عمل می‌کنند، نباید منجر به ناامیدی اجتماعی از اصلاح امور شود.»
تکرار شعار خالص‌سازی در بیانیه اخیر نهضت آزادی نشان می‌دهد این شعار و گفتمان در حال تبدیل‌شدن به اسم رمز سیاه‌نمایی مدنظر گروه‌های اپوزیسیون درباره گذشته و شرایط فعلی جمهوری اسلامی شده و عملاً کارنامه مردم‌سالاری و کارنامه انقلاب اسلامی را هدف قرار داده است، ضمن اینکه بیانیه اخیر نهضت آزادی درباره خالص‌سازی فراتر از یک کنش سیاسی معمول قانونی، عملاً به دنبال برچسب‌زدن به اصل حاکمیت است، اما نهضتی که امام از منافقین هم مضرتر برخواندند، چرا مورد حمایت جریان اصلاحات قرار می‌گیرد. آیا آن‌ها این موضوع را نمی‌دانند یا خودشان را به خواب زدند؟ نهضتی که در همان سال ۱۳۵۸ و یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی یک به یک اعضای آن از این تشکل سیاسی خارج شده و از تفکرات حزبی که عضو آن بودند اعلام برائت کردند. به عنوان مثال اواخر آذر ماه سال۱۳۵۸ بود که خبر استعفای چند نفر از شخصیت‌های شناخته‌شده نهضت آزادی انتشار یافت. محمود احمدزاده‌هروی، عبدالعلی اسپهبدی، محمد بسته‌نگار، سیدمحمد مهدی‌جعفری، حسن حبیبی، کریم خداپناهی، علی دانش‌منفرد، عزت‌الله سحابی، فریدون سحابی، حسن عرب‌زاده، انسیه مفیدی، امیر ناطقی، همایون یاقوت‌فام و محمد‌علی رجایی، افرادی بودند که با صدور بیانیه‌ای تفصیلی، جدایی خود را از تشکلی که سال‌ها در آن عضو بودند، اعلام کردند. این استعفا از اختلافات جدی حکایت داشت که سالیان متمادی بین بخشی از بدنه با سران و پیشکسوتان این تشکل وجود داشت و در نهایت به این شکل ظهور و بروز کرد.
شاید دلیل اصلی اینکه رسانه‌های اصلاح‌طلب حمایت از این بیانیه را در دستور کار خود قرار دادند، گریز این بیانیه در راستای حمایت از جریان اصلاحات است؛ گریزی که در بخشی از آن عملاً از افراد فعال و سرشناس این جریان نام می‌برد و با مظلوم‌نمایی از آن‌ها حمایت می‌کند: «تفسیر خلاف قواعد حقوقی از اصل۹۹ قانون اساسی موسوم به «نظارت استصوابی» در سال۱۳۷۲، منجر به حذف جریان خط امامی در انتخابات مجلس چهارم شد و پس از خرداد ۱۳۸۸ نیز دامنه روند «حذف و طرد» به کلیت جریان اصلاح‌طلب توسعه پیدا کرد و حتی کار را به جایی رساند که نه‌تن‌ها آقای هاشمی از حضور در نمازجمعه منع شد و آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی محکوم به حصر خانگی شدند، بلکه بسیاری از مدیران ارشد سه دهه پیشین، طعم زندان را چشیدند و آقای سیدمحمد خاتمی که سابقه دو دوره ریاست‌جمهوری و اعتبار آرای بیش از ۲۰ میلیونی مردم ایران را داشت، ممنوع‌التصویر شد. این روند در سالیان بعد نیز ادامه پیدا کرد. آقای هاشمی‌رفسنجانی، در انتخابات ریاست‌جمهوری۱۳۹۲ فاقد صلاحیت شناخته شد. در دوره‌های بعد، دیگران و از جمله آقای روحانی و برخی دولتمردان شاخص مانند آقایان ظریف و جهانگیری، نه تنها از قطار قدرت پیاده شدند، بلکه با اتهامات و هجمه‌های فراوانی برخورد کردند و سپس نوبت به آقای علی لاریجانی رسید و اینک، در خلال دوازدهمین دوره انتخابات مجلس، شاهد روند فزاینده تنگ‌تر شدن حلقه حکمرانی هستیم.».
اما این بیانیه در اصل روند استحاله بیش از گذشته جریان اعتدالی و اصلاح‌طلبان در انتخاب گفتمان‌های غلط سیاسی است.
همچنین انتقاد و بازخوانی این موضوع که گفتمان‌های انتخاباتی اعتدالیون و اصلاح‌طلبان، همواره به سوءاستفاده گروه‌های اینچنینی منجر شده است. رسانه‌های اصلاح‌طلب با شراکت و رپرتاژی برخوردکردن با بیانیه گفتمان خالص‌سازی نهضت آزادی عملاً برخلاف ادعا‌های اخیر خودشان دوباره نشان دادند به دنبال رفتار‌های خلاف چارچوب‌های قانونی و ارزشی جمهوری اسلامی هستند.
بازهم بخش دیگری از این بیانیه مورد نقد قرار می‌گیرد؛ بیانیه‌ای که هدفش بیشتر برای انتقام‌گیری مطرح شده است.
این شدت انتقام آنقدر زیاد است که در پس تمام متون این بیانیه دیده می‌شود و قابل لمس است: «تجربه انقلاب کبیر فرانسه را به اختصار در عبارت تلخ «انقلاب فرزندانش را می‌بلعد» می‌توان بیان کرد؛ تعبیری عبرت‌آموز که روندی پایان‌ناپذیر را توضیح می‌دهد که بر پایه‌های تمامیت خواهی، بازتولید خشونت، استقرار دوران وحشت، طرد دگراندیشان و بلکه حذف و اعتبارزدایی از یاران و رهبران اصلی انقلاب استوار است و پیامدی جز تهی‌شدن جامعه و حاکمیت از سرمایه‌های انسانی و ظرفیت سیاسی و اخلاقی لازم برای نیل به توسعه و امنیت ملی راستین ندارد. این عارضه در دیگر انقلاب‌های قرن بیستم در کشور‌هایی مانند روسیه، چین و الجزایر نیز تکرار شد و متأسفانه انقلاب اسلامی ایران را نیز مصون نگذاشت.»
اصولاً آنچه انقلاب اسلامی را به لحاظ قدرت بالندگی، نقش برجسته رهبری، وسعت دامنه، قلمرو نفوذ و آسیب‌پذیر ساختن نظم استعماری و تحمیلی موجود از سایر انقلاب‌های بزرگ دنیا همچون انقلاب کبیر فرانسه (۱۷۸۹) و انقلاب امریکا (۱۷۷۶) و دیگر انقلاب‌ها جدا می‌سازد تا حد زیادی به خصلت و ویژگی و ماهیت دینی این انقلاب بازمی‌گردد.
در واقع دینی‌بودن ایدئولوژی انقلاب اسلامی نه تنها به لحاظ ماهوی آن را از دیگر انقلاب‌ها متمایز می‌سازد بلکه درصد بالاتر بسیج سیاسی توده‌ها و قدرت و توان تخریبی آن در مقابل نظم سیاسی پیشین، حوزه و وسعت قلمرو نفوذ در افکار عمومی ملت‌ها و مابقی را باید تابعی از این رویکرد دینی به شمار آورد.
با توجه به تفاوت‌های گفته شده و البته آنچه ما در انقلاب اسلامی گذراندیم، طرح این گزاره در بیانیه اخیر نهضت آزادی که تجربه انقلاب کبیر فرانسه مبنی بر اینکه «انقلاب فرزندانش را می‌بلعد» در جمهوری اسلامی تکرار شده است، از اساس غلط و بی‌مبناست و اساساً این قیاس ظلم به اصل انقلاب اسلامی است.
مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی و محمد توسلی‌جتی، مانند زبیر از یارانی بودند که برای تشکیل انقلاب اقدامات بسیاری انجام دادند و جزو شاگردان اول مکتب امام بودند، اما تاریخ سرنوشت آن‌ها را با خود عوض کرد؛ آنان خودشان از دایره یاران انقلاب کناره‌گیری کردند و در میدان نبرد، مقابل نظام اسلامی و در صف دشمنان نظام شمشیر کشیدند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار