جوان آنلاین: چندسالی است زنگ خطر کاهش جمعیت کشور به صدا درآمده و این در حالی است که بسیاری از کارشناسان فواید فرزند و فرزندآوری را برای داشتن یک خانواده سالم یادآور میشوند. در واکاوی اینکه چرا کشور در این تله جمعیتی گرفتار شده است، به عوامل مختلفی میرسیم که مهمترین آن تغییرات در سبک زندگی، نگرشها و بینش در زوجین است. زاهرهالسادات میرجعفری، دکتــرای مطالعات زنان و خانــواده و رئیس اداره زن و خانواده حوزه علمیه خواهران بر این باور است این تغییرات باعث کاهش میل به فرزندآوری شده، اما نقش بانوان در این امر بسیار برجسته است و اگر اقتدار زن حفظ و از او حمایت شود، آن وقت زن از مادر بودن خود لذت میبرد و تمایل دارد همه وقت خود را به فرزند و فرزندانش اختصاص دهد. او میگوید: وقتی این اتفاق در یک خانواده رقم میخورد، مهمترین دستاورد آن چه برای زن و چه برای مرد، حس الگوشدن زوجین است که به واسطه آن از بدیها دور و به خوبیها نزدیک میشوند.
در ابتدای مصاحبه مخاطبان را با برکات و فواید خانواده گسترده آشنا کنید و بگویید چه تأثیری در ساختار خانواده به جا خواهد گذاشت؟
فواید فرزندآوری به حوزههای مختلفی بستگی دارد، از جمله آثار روحی و روانی که روی والدین دارد. احساس دوست داشتن و عشق و محبتی که به فرزند تزریق و از او دریافت میشود با هیچ عشق و محبتی قابل مقایسه نیست. این مهم اگر از سوی خانوادههای امروزی درک شود، دیگر شاهد این نخواهیم بود که زوجی نگهداری از حیوانات اهلی را بر داشتن فرزند ترجیح دهند. آنها باید بدانند علاوه بر اثرات پرفایده و بیشماری که فرزندآوری به دنبال دارد، ارضای میل به جاودانگی در والدین نیز حائز اهمیت است. آنها میدانند که این دنیا تمام میشود و آخرت است که پابرجاست، بنابراین میل به جاودانگی، باقیات و صالحات از جمله فواید داشتن فرزند است. با وجود فرزند صالح است که اعمال نیک انسان در این دنیا تمام نمیشود چراکه به واسطه انجام هر کار خیری از سوی فرزند، باقیاتی برای آخرت والدین هدیه میشود، به همین دلیل در روایات به داشتن فرزند صالح به قرهالعین (نورچشم) و گلی از گلهای بهشت تأکید شده است. همه اینها نشان میدهد فرزند برکات زیادی دارد. از شور و نشاطی که به محیط خانه میدهد و تأمین پویایی خانواده گرفته تا سلامت جسمانی که برای مادر به ارمغان میآورد. هر مادر با تعدد زایمان از انواع سرطانهای زنان و مشکلاتی که به دلیل استرس و اضطراب از نبود فرزند ایجاد میشود، در امان خواهد بود. از فواید دیگر فرزند، بعد اجتماعی آن و تأثیر بر روابط اجتماعی گسترده است. گسترش تعاملات و تداوم فرهنگی با انتقال ارزشها از نسلی به نسل دیگر نیز از جمله ارمغانهای فرزندآوری است. پویایی و فعالشدن خانواده، امید به آینده و تداوم زندگی در خانوادهها به واسطه فرزندآوری گسترش پیدا میکند. همه این موارد گفته شد، اما مهمترین دستاوردی که فرزندآوری برای یک زن و مرد دارد، این است که آنها بعد از تولد فرزند احساس میکنند یک الگو هستند و این الگوشدن باعث میشود در رفتارهای مثبت و منفی خود تجدیدنظر وکارهای مثبت را تقویت و نقاط ضعف را کمرنگ کنند تا به کمال برسند. این بهترین و مثبتترین فایدهای است که فرزندآوری برای هر زوجی به دنبال خواهد داشت. والدین وقتی خود را الگو فرض میکنند به زندگی هدفمند نگاه و برای ثبات و استحکام خانواده تلاش بیشتری میکنند. تصمیم میگیرند برای تربیت فرزند برنامهریزی مشخصی داشته باشند و در آخر همه اعضای خانواده برای ثبات اقتصادی و مسئولیتپذیری بیشتر، تلاش مضاعفی انجام خواهند داد.
با توجه به همه مواردی که اشاره کردید، اما همچنان شاهد کاهش فرزندآوری در کشورمان هستیم، به گونهای که کشور در یک تله جمعیتی قرار گرفته است. چه عواملی ما را با این معضل روبهرو کرده است؟
در این مسئله مهم، عوامل زیادی از جمله فردی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دخیل است و شاید در نگاه اول مسائل اقتصادی از زبان همگان بیان شود، اما واقعیت این است که عوامل دیگری از جمله مسائل نگرشی، بینشی و تغییر در سبک زندگی دخالت بیشتری دارد و این مسئله به الگوی رفتاری زنان و مردان جامعه نیز بستگی دارد.
این تغییرات شامل چه مواردی است که اینگونه در این تصمیم مهم و سرنوشتساز اثرگذار بوده است؟
در الگوی رفتاری و سبک زندگی جدید، مسئله راحتطلبی و رفاهطلبی از اولویتهای مهم زندگی اقتصادی و رفاهی به شمار میرود. در این مدل از سبک زندگی، زندگی به شیوه مصرفگرایی در جایگاه بالاتری قرار دارد. سبک زندگی جدید حتی به معماری ساختمانها، آداب، سنتها و تعاملات اجتماعی بستگی دارد. این موارد در خانوادهای که قبلاً گسترده بوده، تأثیر گذاشته و آن را به یک خانواده هستهای تبدیل کرده است. همچنین خانواده گسترده در قدیم از حمایتهای زیادی برخوردار بود، اما الان خانواده هستهای خودش باید نیازهایش را برآورده کند، بنابراین فرزندان در جایگاههای محدودتری رشد میکنند چراکه ساختمانهای بزرگ تبدیل به آپارتمان و ساختمانهای بلند شده است. همه این موارد باعث میشود رغبت به فرزندآوری کم شود.
سرکارعالی تغییرات در سبک زندگی را مهمترین عامل در عدممیل به فرزندآوری میدانید، اما امروزه هزینههای سنگین و مخارج زندگی، بسیاری از زنان را وارد بازار کار کرده است. از طرفی میدانیم این قشر نقش بسزایی در این امر مهم دارند، اما اشتغالشان یکی از بهانههای عدمفرزندآوری یا تعداد کم فرزند شده است. چگونه میتوان با حمایت از این دسته زنان کشورمان آنها را از وظیفه مادری و همسری دور نکرد؟
قطعاً مسئله اشتغال زنان مسئله مهمی است و در اینباره سیاستهای دولتی و حکومتی تأثیر بسزایی دارند. این سیاستها هر چه به سمت بهرهوری برای زنان شاغل از جمله برقراری مهدهای کودک در محیط کار، تسهیلات برای مادران شاغل، تقسیم ساعتهای کاری به پارهوقت و نیمهوقت، گردشیبودن ساعتهای کاری، دورکاری و بحثهای تشویقی برای مادران کشانده شود، فضا را برای فرزندآوری مطلوبتر خواهد کرد، هر چند بسیاری از این موارد در قانون جوانی جمعیت دیده شده است، اما تا اجراییشدن آن زمان زیادی را خواهد برد، بنابراین لازم است تا آن زمان، تصمیمات لازم از سوی کارفرمایان به صورت آتشبهاختیار اتخاذ شود. از طرفی میدانیم شاغلبودن زنان، یکی از مباحث روز جامعه ماست. با توجه به اقتضائات موجود، از آنجا که بسیاری از مخاطبان در اجتماع زن هستند، پس لازم است تعریفی از کار زن در انواع مشاغل داشته باشیم. حضور زن در جامعه چه به لحاظ کسب درآمد و چه به لحاظ فعالیتهای فرهنگی منعی ندارد و اگر شاغلبودن او با همکاری دیگر اعضای خانواده مدیریت شود، بحث فرزندآوری مشکل و سخت نیست. کار زمانی سخت میشود که این همکاری وجود نداشته باشد، بنابراین شاغلبودن به تنهایی مانع فرزندآوری نیست، بلکه این طرز تفکر و سبک زندگی است که در آن مؤثر است. چه بسیار زنان خانهداری که در فرزندآوری بیانگیزه هستند. این نشان میدهد نگرش و دیدگاه تفکر حاکم در خانواده سهم بیشتری در فرزندآوری دارد. همچنین همه میدانیم مسئولیت سنگین بچهداری کار راحتی نیست و نگاه حمایتی لازم دارد. در قدیم سبک زندگی جمعی بود و حمایتهای عاطفی از طرف اطرافیان از جمله همسر و خانوادهها بیشتر بود. با تغییر سبک زندگی، خانوادههای امروزی هستهای و فردگرا شدهاند و از آنجا که فضا برای تخلیه انرژی کودکان کم شده، آستانه تحمل هم پایین آمده است، اما اگر تفکر مادی نباشد و آیندهای که در آن سالخوردگی ناگزیر است، ترسیم شود، این حقیقت روشن میشود که زوجین در سالخوردگی دوست دارند در جمع بچهها و نوهها باشند و از سمت فرزندان حمایت شوند، حال اگر فرزند نداشته باشند، دچار تنهایی و افسردگی میشوند، هر چند این فکر، فردمحور است، اما به روشنشدن این حقیقت که فرزند محدودیت نیست، کمک میکند. بیمسئولیتی شوهران نیز در نگاه حمایتی دخالت دارد. آن دسته از مردانی که چه به لحاظ شغلی و چه به لحاظ اخلاقی، خانواده را رها میکنند و همه مسئولیت را بر دوش زن قرار میدهند، اما به محض ایجاد مشکلی در فرزند، مادر را خطاب قرار میدهند و مسئولیتی در قبال فرزند قبول نمیکنند، خودشان عاملی برای عدمتمایل زن به فرزندآوری هستند. این نوع رفتار باعث میشود، زن مشکل را از مادربودن خود ببیند و او را دچار یک آسیب روحی و روانی کند. همه این موارد در تردید زن برای فرزندآوری دخالت دارد، حال یا شاغل باشد یا خانهدار. راهحل این است که اقتدار زن باید حفظ شود و مردها نقش حمایتگری خود را به درستی ایفا کنند. آن وقت زن از مادر بودن خود لذت میبرد و تمایل دارد همه وقت خود را به فرزند و فرزندانش اختصاص دهد، در غیر این صورت به دلیل وجود خستگی روح و جسم، برای فرزندآوری دچار تردید خواهد شد.
یکی دیگر از دلایل عدمتمایل به فرزنددارشدن و گسترش خانواده، نداشتن احساس مسئولیت است. به نظر شما چه عواملی برای داشتن حس مسئولیت در نسل امروز مهم است؟
اینکه مسئولیتپذیری در جامعه کمرنگ شده است، یک قاعده کلی نیست، اما در برخی جوانهای دهه هشتادی دیده میشود. دلیل اصلی آن نیز تغییر سبک زندگی و علاقه به رفاهطلبی بیش از حد است که به آن اشاره شد. تحولات مدرنیته نیز از جمله مواردی است که باعث شده است افراد به سمت کارهای فوری و سریعالمنفعه بروند و از کارهای سخت و طولانیمدت دوری کنند. این سبک زندگی بر شیوه نگرش انسان و رفتارهای آنها نیز تأثیر گذاشته است. امروزه میبینیم بیشتر افراد دنبال مشاغل کاذب هستند. این دسته از مشاغل و همچنین مشاغل سخت و انتخاب راههای طولانی، راه را برای رسیدن به هدف دور میکند و این امر روی تعاملات، هدفگذاری و شیوه زندگی تأثیر میگذارد. از طرفی شیوههای غلط تربیتی نیز در این مدل از سبک زندگی مؤثر است. پدران و مادران دهههای ۵۰ و ۶۰ تلاش کردهاند همه امکانات را برای فرزندان دهه هشتادی فراهم و آماده کنند و بچههایشان را با میدانهای سخت مواجه نکنند، به همین خاطر بچهها لگدمال شدهاند! اگر بخواهیم فرزندانمان با تلاش و کوشش به خیلی از امکانات دست یابند، نیاز است این مهم از کودکی آموزش داده شود تا بدانند برای رسیدن به هدف باید تلاش زیادی انجام دهند و هدفگذاری و اولویتبندی داشته باشند چراکه در غیر این صورت دچار سستی، تزلزل در کار و مسئولیتپذیری میشوند. این شیوه، باید هم در خانواده و هم در ساختارهای اجتماعی به خصوص ساختارهای آموزشی تعلیم داده شود چراکه بسیاری از توانمندیها در طول آموزش به دست میآید که متأسفانه در اینباره ضعیف کار میشود. نظام آموزشی باید دانشآموزان را از سنین پایین با امور فنی و توانمندیهای اقتصادی و شغلی آشنا و به گونهای آنها را توجیه کند که این توانمندیها برای مسئولیتپذیری در آینده مؤثر است و ثمره چنین آموزشهایی در ازدواج و فرزندآوری دیده میشود. اگر این مهم از سوی دو نهاد مهم خانواده و آموزشوپرورش انجام نشود، پسر و دختر یکباره با بار مسئولیت بیش از حدی روبهرو میشوند، بنابراین برایشان خوشایند نیست و به همین دلیل شانه خالی میکنند. در اینجا گذری میزنم به خانوادههای فلسطینی. تربیت و سبک زندگی این خانوادههای مقاومت با اهداف عالی قرآنی و اسلامی عجین و همراه شده است. آنها به طور عملی ارزشها را به نسل بعدی آموزش میدهند. کنار همه این حوادث تلخ، اما باید از این دسته از پدران و مادران درس بگیریم و بیتفاوت نباشیم. حس مسئولیتپذیری نسبت به خود، جامعه پیرامون و حساسیت نسبت به اطرافیان را افزایش دهیم و آن را به نسل بعد منتقل کنیم، یعنی دقیقاً خلاف آنچه سبک زندگی مدرنیته تبلیغ میکند. او بیتفاوتی را تبلیغ میکند و این بیتفاوتی در نسل امروز تأثیر منفی میگذارد. باید نسبت به همه ابعاد تربیتی فرزند حساس باشیم و او را از این ارزشهایی که منتقل شده است آگاه و حساس کنیم.