جوان آنلاین: هادی خسروشاهین، فعال رسانه درباره حمله تروریستی داعش در کرمان در کانال تلگرام خود نوشت:
داعش بطور رسمی مسوولیت انجام عملیات تروریستی کرمان را برعهده گرفت؛ چقدر میتوان به چنین موضع گیری اصالت داد؟ اگر این خبر اصالت داشته باشد؛ آن وقت فرجام تحلیل دیگر چه میشود که این اقدام را به اسرائیل نسبت میداد.
من برای پاسخ به این پرسشها چند نکته مهم را باید یادآوری کنم:
اول اینکه تحلیل مسائل خاورمیانه بر پایه الگوهای جریان اصلی در روابط بین الملل که بازیگران اصلی را یکسره به دولت ملتها محدود میکنند؛ سر از ناکجا آباد در میآورد. اما چرا؟ دولت در غرب بر پایه آنچه وبر تعریف میکرد؛ موقعیت خود را باز مییابد. این یعنی اینکه «دولت سازمان سیاسی اجباری و دارای قوه مرکزی است و سعی در برقراری انحصار قدرت قانونگذاری و زور برای خود در داخل یک قلمرو مشخص دارد.»، اما واقعیت این است که چنین پدیدهای با مختصات تاریخ خاورمیانه جور در نمیآید؛ یعنی پس از فروپاشی امپراتوریها در این منطقه بویژه عثمانی پس از جنگ جهانی اول دولتهایی در این منطقه سربرآوردند که فاقد آن دسته از ویژگیهای هستند که وبر برای دولت برمی شمرد؛ یعنی قدرت انحصار بکارگیری زور در کل قلمرو حاکمیتی خود را ندارند؛ یا از قدرت انحصاری قانونگذاری بی بهره اند یا اگر این دو را هم داشته باشند؛ امکان ارائه خدمات عمومی به سان دولتهای باختری را در قلمرو خود ندارند. از همین رو همزاد دولت در خاورمیانه٫بازیگران غیر دولتی هستند؛ در واقع این دو گروه در حکم دوقلوهای سیاسی به شمار میآیند که یکی را بدون دیگری نمیتوان در منطقه ما در نظر گرفت. به همین دلیل هم از درون ناتوانی دولتها در ارائه خدمات عمومی به تودهها شبکه منطقهای اخوان المسلمین ایجاد میشود و از دل خلا قدرت برآمده از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ یا ناآرامیهای بهار عربی بازیگرانی، چون داعش از یکطرف و محور مقاومت در نقطه مقابل زاده میشوند.
اینها در فقدان نقش موثر دولت بخشی از کارویژههای این سازمان سیاسی را در تامین امنیت و همینطور کسب قدرت سیاسی در مناطقی با حدود معین برعهده میگیرند؛ ماحصل بازی دو همزاد؛ نظم کم سابقهای در نظام بین الملل و نظام خاورمیانه میشود که اغلب مورد غفلت غربیها یا شرقیهای متاثر از ادبیات روابط بین الملل تولید شده در اندیشکدهها و فضاهای آکادمیک غرب میشود. اما این پدیده بی سابقه نظم هیبریدی یا ترکیبی است که از مشارکت همزمان بازیگران دولتی و غیر دولتی حاصل میشود؛ بنابراین نتیجه منطقی گزاره اول این خواهد بود که کنش و واکنش بازیگران غیر دولتی را باید همپای بازیگران دولتی جدی در نظر گرفت؛ گاهی این نقش همپوشان و مکمل با الگوهای رفتاری دولت هاست مثل ایران و محور مقاومت؛ گاهی میان این دو تضاد و تعارض دیده میشود بطور مثال داعش پس از بهار عربی بدنبال برپایی خلافت اسلامی به جای سازمان سیاسی دولت بود وگاهی نقطه اشتراک یا افتراقی میان این دو دیده نمیشود؛ دو دسته بازیگر به اصطلاح در این حوزهها بدون چالش و اصطکاک به مسیر خود ادامه میدهند. (منطقه الفراغ) بر این اساس باید بیانیه داعش در پذیرش مسوولیت حادثه تروریستی کرمان را جدی در نظر گرفت.
داعش به مثابه بازیگر غیر دولتی همانند بازیگران دولتی همچون ایران و اسرائیل در این برهه بحرانی اهدافی را دنبال میکند و منافعی میجوید که مهمترین آن دمیدن بر فضای نزاع و هرج ومرج در منطقه و کشاندن ترتیبات منطقهای در فضای جنگ گرم است؛ اما چرا؟ رهبران داعش احتمالا تصور میکنند جنگ فرصت ظهور دوباره آنها و فضای لازم برای سربازگیری را بوجود خواهد آورد؛ بخصوص که دو قطب این جنگ یکی شیعیان هستند که از نظر تکفیریها رافضی اند و قطب دیگر صلیبیون و جهود که از نظر داعش منافع ملتهای عربی را به تاراج برده اند و حکومتهای منطقه نیز در راستای همین اهداف به ارزشهای اسلامی پشت کرده اند.
پس در موقعیتی که به نظر میرسد منطقه در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد؛ چرا داعش نتواند خود را قطب سوم تحولات تعریف کند؟! اما در پایان ذکر این نکته حیاتی است که بنیادگرایان اسلامی-تکفیری بر پایه قاعده کلاسیک شان که دشمن دشمن من دوست من است؛ هبچ بعید نیست منافع مشترکی را با جبهه اسرائیلی بصورت نانوشته تعریف کرده باشند و آن اینکه خروجی تحولات جدید نباید به سیطره شیعیان و ایرانیان رافضی منجر شود.
در این حوزه مشترک امکان همکاریهای تاکتیکی٫موقتی و موضوعی دور از تصور نیست. پس حادثه کرمان را میتوان در قالب دو سناریو مورد ارزیابی قرار داد: سناریوی حداقلی:داعش بازیگر عملیاتی و اسرائیل بازیگر ذینفع است، اما در منطق سیاسی لزوما نمیتوان میان بازیگر عملیات و ذینفع عملیات همکاری ارگانیک تعریف کرد. سناریوی حداکثری عملیات کرمان به نام داعش٫به رمز تکفیری عبری و به کام هر دو باشد.