کد خبر: 1216196
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۳:۰۰
دکتر اکرم خرم آبادی

مادری به عنوان مهم‌ترین نقش یک زن در جامعه، در طول قرن‌ها تغییرات مفهومی زیادی داشته‌است، اما در عصر جدید این مفهوم با چالش معنایی و مطرح‌شدن به مثابه یکی از ابزار‌های نظام پدرسالار برای ستمگری علیه زنان معرفی شده‌است. این مفهوم یکی از مفاهیم اصلی در این حوزه محسوب می‌شود که تعاریف مختلف و گاه متضادی از آن شده‌است. همچنین باید یادآور شد که برخی فمینیست‌های تندرو، تفویض مادری را به آزمایشگاه برای رفع ستم‌دیدگی زنان پیشنهاد کرده‌اند. 
مادری یکی از اساسی‌ترین جنبه‌های زندگی بیشتر زنان در سراسر جهان تلقی می‌شود. مادری معمولاً به معنای توجه و مراقبت از کودکان، ارضای نیاز‌های مادی، عاطفی و روانی آن‌ها و احساس مسئولیت در قبال آنهاست. در رویکرد‌های معاصر نسبت به جنسیت، مادری نمودی از ارتباطات است که در فضایی تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و حتی نژادی قابل‌تغییر است. 
مادری نوعی وجود انسانی با نظریه الزامات بیولوژیکی زنانه است. در این دیدگاه، مادری سرنوشت طبیعی زنان و کارکردی غریزی است. 
هنگامی که یک زن مادر می‌شود، همزمان احساسی از دلسوزی، نگرانی، مسئولیت‌پذیری و عشق به فرزند در او شکوفا می‌شود، مجموعه‌ای از ارزش‌هایی که می‌توان در یک کلمه آن‌ها را احساس مادرانه نامید. 
جان استوارت میل به عنوان یک متفکر روشنفکر که در دفاع از حقوق و آزادی زنان سخن گفته‌است، به رغم انتقاداتی که به تفکیک نقش‌ها داشت و بر لزوم برخورداری زنان از فرصت‌های حوزه عمومی تأکید می‌کرد، پیش‌بینی می‌کرد زنان متأهل، وظایف همسری و مادری را ترجیح دهند. 
اما به اعتقاد پارسونز، زنان بنابر نقش بیولوژیکی‌شان در تولید مثل، برای پرورش کودکان شایسته‌ترند. حال آنکه بیولوژی مردان، آنان را برای ایفای نقش‌های ابزاری، که مستلزم تأمین نیاز‌های اقتصادی و پیوند با جهان خارج است، کاملاً شایسته می‌سازد. 
بنا به اظهار کدی استنتون، مادران در دوره‌ای حاکم مطلق سرنوشت خود و سازنده آگاه و مدیر مسلط امور خانواده، فرزندان، کار، دین و حکومت بوده‌اند. 
همچنین امور اجتماعی از قبیل علاقه به صلح و حس همنوع دوستی که عامل اصلی نظم اجتماعی بوده، از خوی زنانه منشأ می‌گرفته‌است. بنا به گفته او به طور کلی «الزامات مادری مبنای اصلی تلاش‌های تمدنی اولیه بود.»
 از نظر او تأکید براین مسئله برای این است که همه بدانند مادران ما، در دوران طولانی در گذشته، نقش قدرت مسلط را بازی می‌کرده‌اند و از این قدرت خود در جهت حفظ منافع انسانیت استفاده می‌کرده‌اند و بر این مبنا، اگر این قدرت بار دیگر به آنان بازگردد و آنان نقش مسلط را بازی کنند، ما دوباره شاهد تمدنی خواهیم بود که در آن «دست‌کم جهل، فقر و جرم دیگر وجود نخواهد داشت.»
بین مادر و مادری تمایز وجود دارد به‌گونه‌ای که بین زن و زنانگی تمایز وجود دارد؛ مادر از دید زیستی بر وجود زنی که قابلیت باروری داشته و صاحب فرزند شده گفته می‌‎شود، اما مادری مفهومی اجتماعی – فرهنگی است و شامل تمام ویژگی‌های است که جامعه از مفهوم مادر در حافظه اجتماعی خود دارد. یعنی مفهوم مادری شامل تمام الگو‌های زایشی، تربیتی، حمایتی، ایثار، فداکاری یا برعکس الگو‌های قدرتمند و تأثیر‌گذاری است. 
یکی از دلایل اهمیت بحث خانواده برای فمینیست‌ها آن است که مهم‌ترین نقش زنان، یعنی مادری، درون خانواده شکل می‌گیرد. رویکرد فمینیسم لیبرال و رادیکال به بحث مادری به تبع بحث خانواده متفاوت است. به‌طور‌کلی می‌توان گفت فمینیسم لیبرال اصل مادری را می‌پذیرد و در آن هیچ بحث و مناقشه‌ای ندارد، اما تأکید می‌کند مادری باید جزو اختیارات زنان باشد و به مادران تحمیل نشود، لذا حق سقط جنین و حق کنترل باروری به منظور حفظ حقوق فردی زنان، مطالبه می‌شود، بنابراین لیبرال‌ها هرگونه اعمال کنترل مردان یا دولت بر این حق فردی زنان را نفی می‌کنند. 
رادیکال‌ها گرچه در مطالبه حق سقط جنین و کنترل باروری با لیبرال‌ها هم‌صدا هستند، اما در اصل مسئله مادری با آن‌ها اختلاف اساسی دارند و نقش مادری را منشأ ستم و فرودستی زنان می‌دانند. 
با تمام مباحثی که مربوط به مادری و وظیفه مادری در نظریات فمینیستی مطرح می‌شود باید بیان داشت که به نظر می‌رسد بحث‌های فمینیستی درباره مادری با گونه‌ای تضاد و دوگانگی روبه‌روست و موضوع مادری، از موضوعاتی است که موجب انشعاب بین فمینیست‌ها می‌شود. 
به طور مثال، از یک‌سو، فمینیست‌های کلاسیک از مظلوم واقع‌شدن زنان سخن گفته‌اند و در پی دنیای مطلوبی می‌گشتند که در آن زنان، به‌ویژه مادران، نقش‌های خاص و اساسی در پرورش کودکان خود داشته باشند. آنان برای حمایت از کودکان و مادران، ارائه شیر رایگان به مادران، مرخصی استعلاجی برای زنان جهت نگهداری از فرزندان کوچکشان مبارزه می‌کردند و از سوی دیگر، فمینیست‌های جدید و به‌طور عمده رادیکال‌ها با موضع‌گیری‌های مختلف با مادری مخالفت می‌ورزند. 
تندرو‌ترین گروه‌های فمینیستی در مخالفت با مادری، رادیکال فمینیست‌ها هستند. رادیکال فمینیست‌هایی، چون فایرستون که معتقد به منشأ زیست‌شناختی ستم بر زنان و مهار ابزار تولید مثل توسط زنان با استفاده از فناوری روز به عنوان راه غلبه بر این ستم، مارچ پیرسی و آرمانشهرش ماتوپوی است که در آن کودکان در بچه‌ساز‌ها به‌وجود می‌آیند و خانواده طبیعی حذف شود. 
تانگ از بررسی استدلال‌های محکم منتقدان این دو که معتقد به درک قدرت مادر، بیگانگی مردان با تولید‌مثل و میل آن‌ها به مهار مفهوم مادری هستند هم غافل نمی‌شود، آن‌هایی که قدرت زنان در به دنیا آوردن کودک را یک قدرت مثبت و ایجابی می‌دانند که به هیچ عنوان نباید با استفاده از تکنولوژی به دست مردان بیفتد. به اعتقاد این گروه باید مادری انکار شود، زیرا برای زنان خطرناک است و ایشان را در موقعیت‌های پایین‌تر از مردان قرار می‌دهد. این گروه معتقدند پدر‌سالاری وظایفی را بر مادری تحمیل کرده‌است و مادران را وادار می‌کند تا پدرسالاری را در کودکان باز‌تولید کنند و ارزش‌های فرهنگ مسلط را به فرزندان خود انتقال دهند. پدرسالاری زنان را وامی‌دارد تا با نقش‌های جنسیتی همنوایی کنند تا سلسله مراتب موجود استمرار یابد. 
آن اُکلی با یادآوری سخن لنین که گفته‌بود زمانی که نیمی از جمعیت در آشپزخانه اسیر شده‌اند، هیچ ملتی نمی‌تواند آزاد باشد، راه آزادی زنان را در این سه دستورالعمل خلاصه می‌کند:
نقش زن خانه‌دار باید منسوخ گردد؛ خانواده باید منسوخ گردد؛ نقش‌های جنسیتی باید به‌طور کلی منسوخ شوند. 
در تغییر اهمیت و نقش مادری در گذشته تا به امروز باید گفت که در گذشته نداشتن فرزند برای زنان به این معنی بود که آن‌ها خود را زنی تمام‌عیار و کامل نمی‌دانستند، اما افزایش روزافزون تعداد زنانی که مایل به داشتن فرزند نیستند، به این معنی است که برای بسیاری از زنان، مادر شدن شرط مهم زن بودن نیست و نمی‌توان تحقق کامل زنانگی را مشروط به مادر بودن دانست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار