جهاني شدن، اسم خيلي قشنگي است و هر كشوري فكر ميكند بازارهاي جهاني به رويش باز ميشود. اما جهاني شدن به معناي تبديل شدن به يك پيچ و مهرهاي در ماشين سرمايهداري غرب، نبايد مورد قبول هيچ ملت مستقلي باشد... امروز«جهاني شدن» يا به تعبير دقيقتر «جهانيسازي» يكي از مسائل مهم و مورد بحث در دنيا است؛ هرچند تئوريسينهاي وابسته به قدرتهاي سلطهگرِ جهاني تلاش ميكنند جهاني شدن را بهعنوان پديدهاي جذاب به بشريت و بهخصوص ملتها و دولتهاي مستقل معرفي كنند:
«امروز تئوريسينها و تبليغاتچيهاي غربي درصددند خط ارتجاع به غرب - خط برگشت به همان تحميلپذيري غربي- را دوباره برگردانند... تحت عنوان يك تئوري شبه روشنفكرانه؛ بهعنوان يك حرف نو؛ تئوري جهاني شدن. اما حقيقت اين است كه جهاني شدن، گفتمان واقعبيني، گفتمان پيوستن به نظم نوين جهاني؛ يعني سياهي لشكر امريكا شدن! اين جهاني شدن، اسمش جهاني شدن است، اما باطنش امريكايي شدن است.
بخشي از بيانات رهبر معظم انقلاب در تاريخهاي 79/12/9 و 88/2/27