سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: یکی از نکتههای مهم در زندگیهای امروز، جایگزینی فرهنگ تعمیر به جای تعویض است. این دو واژه میتواند مرز مدیریت مالی خانواده را جابهجا کند و اهداف جدیدی را برای خانواده رقم بزند. متأسفانه آدمهای امروزی کم طاقت و عجولند. دلشان میخواهد همه چیر را به سرعت به دست بیاورند. به همین دلیل تا چیزی خراب شد آن را دور میاندازند و یک وسیله نو جایگزین میکنند. حتی این فرهنگ در طلاق و ازدواج هم مرسوم شده و هر کس از رابطه با همسرش خسته شود بدون هیچ فرصتی برای ترمیم رابطه سراغ گزینه جدایی میرود و بلافاصله شخص دیگری را در قلبش جایگزین میکند.
قدیمیها کمتر اسراف میکردند و بیشتر از آنچه در اختیار داشتند بهره یا لذت میبردند. آن روزها امکانات کمتر از حالا بود و زنان زیادی برای گرم کردن خانههایشان مجبور بودند نفت یا هیزم در بخاری بگذارند و این کار هر روزشان بود. وقتی گاز شهری آمد آنها دلشان نیامد بخاری نفتی را دور بیندازند. آن را به انبار بردند و معتقد بودند هر چیز که خوار آید یک روز به کار آید.
همه ما در خانه پدرها یا پدربزرگهایمان کلی اجناس قدیمی داریم که حالا حکم عتیقه دارند و، چون یادآور خاطراتشان هستند با ارزش است. اما آن زمان اینها فقط وسایلی بودند که دیگر کاربردی نداشته و آنها برای روز مبادا نگه داشتهاند.
ما چه میکنیم؟ اگر وسیلهای که خریدهایم خراب شد بلافاصله آن را دور میاندازیم. برای تعویض هم بهانههای خاص خودمان را داریم. یکی اهل تجملات است و تکرار دوست ندارد. یکی معتقد است جنسی که یک بار تعمیر شود دیگر باید فاتحهاش را خواند.
من و شما سالی چقدر لباس دور میریزیم؟ اینکه در سطل آشغال بریزیم یا به نیازمندان هدیه دهیم مهم نیست. مهم این است آنچه برایش پول داده و روزی با لذت خریدهایم خیلی زود دلمان را میزند و آن را از گردونه استفاده در خانه خارج میکنیم. دوباره کلی هزینه میکنیم تا جنسی بهتر و گرانتر جایگزین کنیم. ما بیش از حد اسیر بازی مد شدهایم و همین مد روحیه اسراف را در کشورمان قوی کرده است. طوری بار آمدهایم که اگر لباس تکراری در مهمانی بپوشیم عارمان میشود و اگر برای هر عروسی لباس جدید نپوشیم انگار همه ما را میپایند و برایمان حرف در میآورند. حتی خودمان را توجیه میکنیم اگر برای عروسی فلانی لباس نو نخریم ناراحت میشود و میگذارد به حساب بیاحترامی. خیلی از ما حتی لباسهای فرزند اولمان را برای فرزند دومی نمیپوشانیم. هرقدر هم که گران خریده باشیم باز میگوییم مگر گناه بچه دوم چیست که باید لباس دست دوم بپوشد؟
ولی مادران قدیمی اهل ساختن بودند. هنر بلد بودند. همه دست به سوزنشان خوب بود و تمام کارهای ابتدایی خیاطی را بلد بودند. مثل دکمه دوختن، زیب و... تا جایی که راه داشت از یک وسیله یا لباس نهایت استفاده را میکردند. بعد از آن تازه تغییر کاربری میدادند و دوباره برای سالها از آن وسیله استفاده میکردند. آنها تعداد بچههایشان بیش از ما بود، اما تنوع رنگ و لباسشان بیش از اکنون بود، زیرا لباسهای متنوع یکدیگر را به هم میپوشاندند.
وقتی مرد خانه به کدبانوی خانه خرجی میداد او بدون فوت وقت بخشی از آن را طوری پنهان میکرد که انگار هیچوقت پولی در کار نبوده است. شاید حساب بانکی نداشتند، اما همیشه میشد روی کمکهای اورژانسی آنها حساب باز کرد. با همان پولهای اندک اندک کاروان زیارتی میرفتند، دخترشان را شوهر و پسرشان را زن میدادند. مادرهای قدیم از وقتی دختر به دنیا میآمد فکر جهیزیهاش بودند و هر وقت شرایطی مهیا میشد تکهای از وسایلش را میخریدند و در انبار میگذاشتند. اما حالا که جهیزیهها جدید و طبق مد روز شده است خانوادهها برای دختر شوهر دادن به سختی زیادی میافتند. قدیمها برای تولد پسر هم که میرفتند طلا میخریدند که برایش سرمایه محسوب میشد و مادر هر بار عیدی و پس اندازش را میداد و طلای بیشتری برای فرزندش میخرید. اما حالا با هدیههایمان در حق کودکان ظلم میکنیم. نه اینکه بگویم طلا بخرند. چنین شرایطی مناسب این دوره نیست. اصلاً زورمان به قیمت طلا نمیرسد، اما حرفم این است که کودک باید محدود بودن پول و نامحدود بودن حیطه آرزوها را بداند. باید برایش روشن کرد تمام پولی که دارد جوابگوی خواسته و آرزوهایش نیست. بنابراین او مجبور است گزینههای مالی مهمتر را انتخاب کند. کودک یاد میگیرد در چارچوب مشخص شده مالی زندگی کند. یاد میگیرد مسئولیت رفتارها و اشتباهاتش را بپذیرد. او یاد میگیرد خواستههایش را اولویتبندی کند و آنهایی را که مهم یا جذابترند انتخاب کند.
اگر برای کودکان هدیه میخرید کمی هم آیندهنگر باشید. به جای خرید ماشین شارژی گرانقیمت، به جای هواپیماهای شارژی که بعدها باید کلی هزینه کنید تا دور از خانه ساعتی بازی کند، بهتر است او را با اهمیت پول آشنا کنید. به او بگویید میخواستم برایت فلان چیز را بخرم، اما چون خیلی ضروری نبود پولش را به تو میدهم. از بسیاری از خریدها بکاهید و با یک تیر دو نشان بزنید. با این کار هم کودک را با ارزش پول آشنا کردهاید و هم او را متوقع و خودرأی بار نمیآورید. شما با تصمیمهای زیر پوستی خود به او یاد میدهید پول در آوردن سخت است، اما خرج کردنش خیلی آسان. اگر پول مدیریت نشود به یک چشم به هم زدن تمام میشود و ممکن است دچار مشکل شود. او باید مدیریت پولش را یاد بگیرد. با همان پول توجیبیهای مدرسه آغاز میشود. یاد میگیرد میتواند تمام آن را خوراکی بخرد یا کمی از آن را پسانداز و چیزهایی که دوست دارد تهیه کند.
بر خلاف بزرگترها بچهها با داشتن کارت بانکی مختص خود میتوانند پول خود را مدیریت کنند. پیامک فعال باعث میشود به صورت آنلاین کسر شدن پول نشان داده شود و کودک را دچار نگرانی از کم شدن پولش کند. بنابراین بعد از آن با احتیاط بیشتر خرج میکند. کودکان از سه سالگی مفهوم پول را درک میکنند و اگر یاد بگیرند برای پساندازشان برنامهریزی کنند حتماً اعتمادبهنفس بیشتری خواهند داشت. آنها قدرت تصمیمگیری بالاتری نسبت به همسالان خود دارند. شما الگوی مهمی برای کودکتان هستید. یک معلم سیار که هر لحظه با رفتارتان نحوه مدیریت دخل و خرج را یادش میدهید. او تمام رفتارهای مالی شما و نگرشتان نسبت به پول را ثبت و ضبط میکند. پس از همین کنجکاویها استفاده و کودک خود را از سنین پایین با مسائل مالی آشنا کنید.
او را در مباحث مالی خانواده شریک کنید و حتماً نظرش را جویا شوید. اگر کودک وضعیت مالی خانواده را به درستی درک کند حتماً درخواست غیرمنطقی مالیاش کمتر خواهد شد.