یک: کاش برای این که بیشتر نشون میدادیم قرار نیست ادای ناسا اینا رو دربیاریم موقع شمردن یک تا یازده به صورت یک و یک، دو و دو و دو میرفتیم جلو و باهاش دست میزدیم ... اسم ماهواره رو اگه جای ظفر، عسل گذاشته بودین الان نه تنها ازمدار خارج نمیشد بلکه در به در از بقیه مدارها هم دعوتنامه میگرفت ... چرا قبل پرتاب ظفر ندادین گلزار دو تا ذکر بخونه فوت کنه رو صورتش آخه؟ ... اون ماهواره بر سیمرغ که نتونست به سرعت لازم برسه خودِ خودِ جوون ایرانیه که بعد از ده سال کار و پس انداز میخواست پراید بخره ...
هنوز چند ساعتی از پرتاب ناموفق ماهواره ظفر نگذشته و این عبارتها تنها نمونههایی از مطالبی است که یک کانال پربازدید با ۴۰۰ هزار عضو در تلگرام منتشر کرده است. کانالی که در شناسنامه اش، فعالیت خود را به دور از هر گونه دسته بندی سیاسی تعریف کرده است، اما در اجرای ناموفق یک پروژه ملی سر از پا نمیشناسد و در کمال شگفتی، شمشیر را از رو بسته است. کانالی که در شناسنامه اش اولین عبارت بعد از ادعای فرا دسته بندی بودن، ارائه لینکی برای تبلیغات است و البته اگر مطالب این کانال را نگاه کنید متوجه خواهید شد بخش قابل توجهی از محتوای کانال به تبلیغات محصولات یا خدمات زیبایی، آرایشی، کاشت مو و ... اختصاص دارد. این یعنی کسانی خوب بلد هستند چطور کاسبی سیاه کنند.
دو: فرمول کاسبی سیاه برای بعضیها مثل آب خوردن است. چطور به این فرمول میرسند؟ آنها میآیند میبینند جو خودتحقیر کنی، خودزنی و عصبیتهای انباشته نزد برخی از ایرانیها سکه رایج روزگار است. ما در این جا از منافع جناحی و سیاسی سخن نمیگوییم. فرض کنید تیم ملی فوتبال ایران در بیرون از مرزهایمان متحمل باخت سنگینی شده است، تصور این که کسانی با باخت تیم ملی شان بالا و پایین بپرند و این باخت را دستمایه طنز قرار دهند دور از ذهن است. این که کسانی رنجور از این باخت دچار خشم باشند دور از ذهن نیست، اما تصور این که عدهای این باخت را دستمایه جوک، خنده و خودتحقیرکنی قرار دهند قاب هضم نیست. چرا؟ به خاطر این که حیثیت ملی برای هر ملتی موضوع خنده و مضحکه نیست بنابراین مثلا وقتی در یک کانال پربازدید میبینیم که شکست در پروژه ملی پرتاب ماهواره ظفر به موضوعی برای مضحکه و خودتحقیرکنی تبدیل شده است شگفت انگیز مینماید به ویژه وقتی متوجه میشوید که گردانندگان این نوع کانالها برای رضای خدا گربه نمیگیرند بلکه تور میاندازند و ماهی خود را از فضای خودتحقیرکنی میگیرند که در نزد جامعه وجود دارد یعنی به آگهی، تبلیغات و پول میرسند و این کاسبی احتمالا یکی از کثیفترین کاسبیهایی است که یکی میتواند انجام دهد.
فرمول این کاسبی کثیف هم همان طور که اشاره شد ساده است: امروز متاسفانه به خاطر بروز مشکلات اقتصادی- معیشتی، کم توجهی به مدیریت فرهنگی، فضا به گونهای است که برخی افراد دچار خشم و تنش بالایی در درون خود هستند. آنها مستعد این هستند که خشم خود را بر روی هر سوژهای که روبروی آن قرار میگیرند تخلیه کنند، افرادی که نمیتوانند اعتراض خود را بدون فحاشی به زمین و زمان اعلام کنند در چنین فضایی است که متاسفانه فرمان این گونه افراد به دست برخی افراد فرصت طلب و سودجو میافتد بنابراین فرصت طلبهایی که دنبال شکار سوژههای سیاه هستند تولید محتوای خود را به گونهای پیش میبرند که همسو و هماهنگ با این خشم و عصبیت انباشته مخاطبان باشد. طبیعی است وقتی کسی در تعادل ذهنی قرار ندارد خشک وتر را با هم میسوزاند این است که به راحتی در روز روشن در این نوع کانالها محتوایی ارائه میشود که در تقابل با منافع ملی و جمعی است وگرنه معنا ندارد افراد با وجود بینش وسیع درونی و درک منافع جمعی دچار خودزنی و خودتحقیر کنی شوند.
سه: تمسخر مداوم و هر روزه صنایع خودروسازی کشور و مقایسه کم کیفیتترین خودرو ساخت کشور با کیفی ترین، گرانترین و لاکچریترین خودروهای خارجی – با وجود این که نقدهای بسیاری بر عملکرد خودروسازها وجود دارد - تمسخر سقوط و نقص فنی هواپیما، تمسخر پرتاب ناموفق ماهواره و نمونههای بسیاری که میتواند مصداق خودزنی، خودتحقیرکنی جمعی و نشان دهنده فقدان بلوغ فکری در درک منافع ملی باشد در شگفت آورترین وجه وسیله معامله با پول میشود یعنی تولید محتوایی با محور تمسخر منافع ملی در ازای دریافت آگهی تبلیغاتی و البته مسیر این سرمایه گذاری سیاه زمانی میسر میشود که از فقدان آگاهی در تشخیص منافع جمعی و ملی و درون پر از خشم و عصبیت افراد سوء استفاده میشود.