سریال کلاهبرداریهای معروف به چوپان دروغگو دهان به دهان گشته و حالا با ادبیات افغان برای مشترکان تلفنهای همراه پیامک میشود.
پیامکهای جویندگان گنج یکی از شیوههای قدیمی کلاهبرداران برای اخاذی و خفتگیری از شهروندانی است که با تصور رسیدن به گنج با ارسالکننده پیامک تماس میگیرند، غافل از اینکه داراییشان را هم از دست میدهند، درحالیکه اطلاعرسانیهای زیادی در این باره صورت گرفته است. ارسال مستمر این پیامکها نشان میدهد کلاهبرداران همچنان در رسیدن به هدفهای خود موفق عمل کردهاند. این روزها چوپانهای دروغگو با ادبیات افغان در حال کلاهبرداری به همان شیوه هستند. شاید شما هم پیامکی به این مضمون دریافت کرده باشید؛ «سلام ارباب نظیر هستم، شمارتان عبدلا داده، چند روز پیش حفار میکردم برا کسی مقداری سکه پیدا کردم، گفتم اگه توان داری، فروش کن برام» یا «گلممد افغان هستم. پسرعموی عبدلا که ب کت شوما کار مکرد، گوفتم دگر برشوما پیغام فرستادم، حقیقت یک مقدار سکه تلا پیدا پیدا کردوم، یک پادشا روشون هست و چن تا مجسمه تاجدار است، نوشته برجان خود دارند، گوفتم ببینم متانی بر مه فروشانشان کنی، هرچه باشد نسف بر شوما باشد، نسف بر مه باشد. زنگ بزن.»
روز گذشته وقتی با ارسالکننده این پیامک تماس گرفتم، مردی با لهجه افغان، خودش را پسرعموی گلممد معرفی کرد و گفت که در شهر خمین کارگری میکند و هنگام هرس کردن درخت کوزهای پر از طلا زیر تختهسنگی پیدا کرده و میخواهد با فروش طلاها با دست پر به کشورش برگردد! وقتی سؤال میکنم چرا خودت همه گنج را صاحب نمیشوی، میگوید نیتش خیر است و میخواهد آن را با فرد دیگری شریک شود، ضمن اینکه مشتری هم برای خرید ندارد!
این پیامکها ادامه همان پیامکهای چوپانهای دروغگوی وطنی است که سالهاست دست به دست میشود و قربانی میگیرد. از جمله: «سلام من سیدمراد حسینی از عشایر چادرنشین هستیم. حقیقت چند وقت پیش با پسرعموم دنبال گوسفندا مقداری وسیله زیر خاکی پیدا کردیم. هزار سکه طلا با دو تا مجسمه. شماره شما را گرفتم، قرآنوکیلی گوفتم شما برادری در حقم بکن برامون بفروش، نسف برای شما و نسف برای ما، اما تو را به امام حسین قسم به کسی چیزی نگو. زنگ بزن.»
ارسالکنندگان پیامک خودشان را چوپان معرفی میکنند و میگویند هنگام چرای گوسفند کوزهای پر از طلا پیدا کردهاند. ادبیات نوشتاری آنها با غلطهای املایی فاحش تلاش میکند به دریافتکننده پیامک اینطور القا کند که او واقعاً بیابانگرد و فردی ساده و کمسواد است و از مجرای همین سادگی و کمسوادی است که خیلیها دلشان میخواهد حرفش را باور کنند. افرادی که در دام چوپانهای دروغگو گرفتار شدهاند، میگویند بعد از تماس، فردی که آن سوی خط بوده لهجهای روستایی و ساده داشته و از سر همین سادگی بوده که به طمع دست پیدا کردن به سکهها با او قرار ملاقات گذاشتهاند. محل ملاقات هم معمولاً بیابانهای اطراف شهر و عمدتاً محلهای دوردستی است که قربانی پرونده امکان دسترسی آسان به کمک نداشته باشد. خیلی از افرادی که قدم به این محلها میگذارند به جای مردی چوپان با چند خفتگیر مواجه میشوند و پول و لوازمی را که همراه دارند از دست میدهند. خیلیها هم در بیابان وارد کلبه مردی چوپان میشوند و او کیسهای پر از سکه به آنها میدهد و بهای سکهها را نقد میگیرد. دریافتکننده سکهها هم وقتی به خانه میرسد و برای فروش سکهها اقدام میکند، متوجه میشود که همه سکهها قلابی است. چوپان دروغگو به هدفش رسیده برای همین به تماسهای مرد فریبخورده جواب نمیدهد. از آنجا که خرید و فروش گنج جرم محسوب میشود، او جرئت طرح شکایت هم ندارد.
دنبال کردن پیامکهای چوپانهای دروغگوی ایران و افغان، فرجامی مشترک دارد و آن چیزی جز از دست دادن سرمایه و در مواردی جان افراد طمعکار نیست. بنابراین تا زمانی که شهروندان به این پیامکها جواب دهند، چوپانهای دروغگو هم مشغول کار هستند. روشن است اگر کسی به گنجی دسترسی پیدا کند با ارسال پیامکهای فراگیر آن را با دیگران شریک نمیشود و به قول ضربالمثل انگلیسی، پنیر مفت فقط در تله موش پیدا میشود.