کد خبر: 1214682
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۰
روزی از روز‌های تابستان، روز پنج‌شنبه بـود و مـدرس با شاه صبح زود ملاقات کرده بود.

 جوان آنلاین: کانال تلگرامی «تاریخ شفاهی حوزه علمیه» به استناد مقاله‌ای از ملک‌الشعرای بهار که در مجله خواندنی‌ها مورخ آذرماه ۱۳۲۲ به چاپ رسیده است، به اشتراک گذاشت: روزی از روز‌های تابستان، روز پنج‌شنبه بـود و مـدرس با شاه صبح زود ملاقات کرده بود. مدرس به من گفت امروز به شاه گفتم مردم راجع به تهیه مـلک و جـمع پول، پشـت سر شما خوب نمی‌گویند. شما پول می‌خواهید چه کنید؟ مـلک به چه کارتان می‌خورد؟ اگر شما پادشاه مقتدر و محبوبی باشید ایران مال شماست هرچه بخواهید مجلس و ملت به شـما مـی‌دهـد ولی اگر به پول‌داری و ملک گیری و حرص جمع مال، شهرت کنید برایتان خـوب نـیست. مردم که پشت سر احمدشاه بد گفتند برای این بود که گندم ملک خود را یک‌سال گران فـروخت و شـهرت داشـت که پول جمع می‌کند و، چون مردم فقیرند بالطبع از کسی که پول زیاد دارد بدشان مـی‌آید. شـما کـاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید. 
[شخصی برایم نقل می‌کرد:]مـن بـه دیدن او به خواف رفتم. یک چشمش نابینا شده و موی سر و ریشش دراز و ژولیده و پشت او خمیده بود. به تـهران گزارش دادم. امر کردند سلمانی برود و سر و صورتش را اصلاح کند. آیا چنین مردی بزرگوار، هـشت سال زجر دیده، پیر شده و نـابینا گـشته، ۷۳ سال از عمرش گذشته چه خطری داشت؟ کجا را می‌گرفت؟ اگر هم او را رها می‌کردند چه می‌کرد؟ چرا به او نان نمی‌دادند؟ چرا او را به حمام نمی‌فرستادند؟

برچسب ها: مدرس ، شاه ، نظام شاهنشاهی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار