کد خبر: 1218425
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۳:۲۰
«هنوز حسرت خداحافظی آخر به دلم مانده بود. باید می‌رفتم. باید بغلش می‌کردم. پیشانی‌اش را می‌بوسیدم.
 سیدعلی مددزیدی

جوان آنلاین: «هنوز حسرت خداحافظی آخر به دلم مانده بود. باید می‌رفتم. باید بغلش می‌کردم. پیشانی‌اش را می‌بوسیدم. صورتش را می‌بوسیدم. باید سرش را به سینه‌ام می‌چسباندم، اما کدام سر؟ کدام صورت؟ نخل من بی‌سر شده بود و دیگر سری در بدن نداشت. خمپاره به صورتش اصابت کرده بود. نه سری مانده بود و نه صورتی. فرهاد سپرده بود پیکرش را به ما نشان ندهند. حسرت بزرگ به دلم ماند. ای کاش بغلش می‌کردم و می‌بوسیدمش! من به همان یک تکه هم راضی بودم. همان باقی‌مانده را می‌بوسیدم، اما نگذاشتند. هیچ‌کدام خداحافظی نکردیم؛ نه من، نه همسرم، نه بچه‌هایم. تابوت را روی زمین گذاشتند. یعنی این فرزاد بود؟ یعنی من باید بی‌خداحافظی از او دل می‌کندم.»
این عبارت گرم شده با آه حسرت، در ظاهر چند قطره جوهرند که در قامت سخن روی کاغذ نشسته‌اند، اما درواقع قطعاتی از وجود یک مادرند که در رویارویی با باقی‌مانده عزیزترینش از عمیق‌ترین حفره قلبش سروده شده؛ سروده‌ای صاف و بی‌آرایه، اما جانسوز و جان‌گداز. بانو شوکت رحیمی‌هرسینی متولد ۱۲ بهمن ۱۳۱۴ در هرسین از توابع کرمانشاه مادری است که در سوز فقدان عزیزترینش، کلماتی را که پیش‌تر خواندید، منعقد کرده است تا شاید آن‌ها که نبوده‌اند و دهه ۶۰ را با تمام پیچ‌وخم‌هایش نچشیده‌اند، ذره‌ای از ای‌کاش‌های مادران این خاک را هنگام بدرقه فرزندان‌شان لمس کنند. 
خطوط ابتدایی این متن که مطالعه کردید، بخشی از خاطراتی است که خود مادر شهید فرزاد رحیمی، شوکت رحیمی، روایت کرده و در کتاب «خواب آذر» به ثبت رسیده است. زحمت چاپ کتاب را انتشارات سوره مهر کشیده و جمع‌آوری و تنظیم مصاحبه‌ها با مادر شهید را هم طیبه نجفی به انجام رسانده است. 
هنگام مطالعه کتاب همان حس خاطره‌گویی‌های بزرگ‌تر‌های فامیل برای خواننده تداعی می‌شود، اما با این تفاوت که این بار فردی خاطرات را با ملاحظات فنی مکتوب کرده است. قلم در ساده‌ترین و روان‌ترین شکل ممکن پیش می‌رود. از ظاهر اثر این‌گونه برمی‌آید که اساس و بن‌مایه اصلی خاطرات دست‌نخورده و صرفاً اگر ویرایشی هم در کار بوده در حد ظاهر الفاظ و عبارات به کار رفته است. خاطرات منطبق بر توالی و ترتیب زمانی‌شان پیش می‌روند و همین نکته مضاف بر ویژگی‌های قلم بر روانی و سادگی اثر افزوده است. 
اما از لحاظ درونمایه خاطرات باید به این نکته توجه داشت که «خواب آذر» صرفاً خاطرات شخصی یکی از بانوان این سرزمین است که دست بر قضا فرزندش هم به شهادت رسیده. به بیان دیگر مخاطب تقریباً در ۷۰ درصد از حجم کتاب مستمع خاطرات شخصی، شخص بانو شوکت رحیمی از دوران کودکی، ازدواج و مادرشدن است و در تتمه کتاب قطار خاطرات وارد بخش‌های مربوط به دفاع مقدس و جنگ و شهادت فرزند می‌شود.

برچسب ها: مادر ، کتاب ، کاغذ
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار