سرویس پایداری جوان آنلاین: شهید احمد کاظمی از فرماندهان باتجربه دفاع مقدس در ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۵ آسمانی شد؛ اتفاقی تلخ که دل مردم ایران را به درد آورد. شهید کاظمی، فرمانده لشکر ۸ نجف اشرف، در میان رزمندگان از محبوبیت بالایی برخوردار بود. حتی نسلهای بعدی که پس از جنگ متولد شدند ارادت ویژهای به حاج احمد داشتند و سبک و سیره او را الگوی زندگی خودشان قرار میدادند. شهید محسن حججی سرآمد این جوانان است که علاقه زیادی به شهید کاظمی داشت. حرف و عمل در مرام و مسلک حاج احمد یکی بود و او همچون دوستان شهیدش پاک و سالم زندگی کرد و هیچگاه فریفته مقام و مال نشد و همواره با اعتقادی قلبی از شهادت و جهاد حرف میزد و همین سادگی و وارستگی دقیقاً باعث محبوبیتشان میشد.
انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس کتابی با عنوان «شهید احمد کاظمی» که شامل مقالات، سخنرانیها و گفتوگوها درباره ایشان میشود را بهتازگی منتشر کرده است. کتاب از دوران دفاع مقدس حاج احمد شروع میشود و مرحله به مرحله پیش میرود. مطالعه کتاب به کسانی که علاقهمند به دانستن بیشتر و بهتر از شهید کاظمی هستند، کمک زیادی میکند؛ چراکه گفتوگوها با فرماندهان ارشد دفاع مقدس مثل محسن رضایی، حاج قاسم سلیمانی و غلامعلی رشید و دیگر فرماندهان گرفته شده و اطلاعات دسته اولی را به خوانندهاش میدهد.
در همان صفحات آغازین کتاب محسن رضایی، مطالبی خواندنی را از شهید کاظمی روایت میکند: «در کوران عملیات کربلای ۵ که مرتب با فرماندهان و احمد صحبت میکردیم و دستورات عملیات را میدادیم از نجفآباد تماس گرفتند که خدای متعال یک فرزند پسر به احمد داده است. فکر کردم بد نیست وسط عملیات و جنگ و زد و خورد، این خبر را به احمد بدهم. وقتی به او بیسیم زدم و گفتم: خدا به تو یک هدیه و نعمتی داده است، او فکر کرد که یکی از واحدهای او موفقیتی به دست آورده و با خوشحالی پرسید که چی شده؟ گفتم: خدا به تو محمد داده است یک فرزند پسر. کمی مکث کرد و بعد گفت: خیلی خوب بعد از عملیات میبینم ایشان را. یک لحظه فکر کردم در همان لحظهای که مکث کرد با خودش یک جهاد با نفس انجام داد.»
همواره یاد شهدا بودن حاج احمد سرآمد بود. رضایی این علاقه را چنین روایت میکند: «احمد به شهدا بهخصوص به شهید مهدی باکری و حسین خرازی دلباختگی داشت. همیشه از آنها یاد میکرد. به اصفهان که میرفت حتماً به مزار حسین خرازی هم سر میزد و برخی همراهان ایشان از شدت گریههای احمد کاظمی به گریه میافتادند.»
حاج قاسم سلیمانی نیز با تأکید بر ادب شهید کاظمی، این ادب را شاهکلید همه چیز میداند که باعث رشد ایشان شد. حاج قاسم درباره ویژگیهای شخصیتی شهید کاظمی میگوید: «ما تا روزی که احمد شهید شد، نمیدانستیم که اینقدر مجروح شده، والله یک بار احمد نگفت ترکش به سرم خورده، به صورتم خورده، یک بار نیامد بگوید که مجروح شدم. من که نزدیکترین فرد به احمد بودم، نمیدانستم احمد اینقدر زخمی شده، هیچوقت نگفت... احمد خیلی خصلتها داشت، همیشه از بریدگی دنیا میگفت و واقعاً انسان عجیبی بود یعنی هرچه آدم از او فاصله میگیرد، احساس میکند که احمد یک قلهای بود، واقعاً یک قلهای بود، متفاوت بود، خیلی فضیلت داشت، برای همین میگویم احمد واقعاً خلاصهای از شخصیت امام خمینی (ره) بود در ابعاد مختلفی.»
پرداختن به زندگی پس از جنگ شهید احمد کاظمی بخشهای دیگر کتاب را دربرمیگیرد که اقدامات ایشان در دوران فرماندهی بر قرارگاه شمال غرب کشور جهت گسترش امنیت را شامل میشود. حاج احمد با کولهباری از تجربه و شناختی که از دوران دفاع مقدس داشت، در روزهای پس از جنگ آنها را به کار بست و به بهترین شکل کارهایش را انجام داد. ایشان پس از جنگ نیز همچنان محبوب و دوستداشتنی میان نیروها و مردم ماند و هر روز که میگذشت بر این علاقه و ارادت افزوده میشد. کتاب بخشهای مختلفی از زندگی شهید احمد کاظمی را دربرمیگیرد و حاوی اطلاعات مفید و کاملی از ایشان است. با خواندن کتاب بیشتر به بزرگی و خلوص حاج احمد پی میبریم و کارهای بزرگی که انجام داده را بهتر درک میکنیم.