کد خبر: 1193354
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۶:۴۰
نگاهی به کتاب «امدادگر کجایی» نوشته معصومه رامهرزی
کتاب «امدادگر کجایی» به قلم معصومه رامهرمزی که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است، در میان کتاب‌های تک راوی جنگ، از ویژگی‌های خاصی برخوردار است
غلامحسین بهبودی
جوان آنلاین: کتاب «امدادگر کجایی» به قلم معصومه رامهرمزی که توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس منتشر شده است، در میان کتاب‌های تک راوی جنگ، از ویژگی‌های خاصی برخوردار است. اولین نکته این است که رامهرمزی به عنوان نویسنده، خود از امدادگران دفاع مقدس است. نکته بعدی این است که راوی کتاب «علی عچرش» متولد سال ۱۳۳۶ در آبادان است و بسیاری از وقایع جبهه‌های دفاع مقدس را به جهت قرار داشتن شهرش در معرض حمله مستقیم رژیم بعث عراق، به چشم دیده است. از طرف دیگر او به عنوان امدادگر هلال احمر وارد جنگ می‌شود و تماشای صحنه‌های جنگ از زاویه دید یک امدادگر جالب توجه است. 
 
 
 کوسه زد!
 ماجرای کتاب از اوایل دهه چهل و بچه‌هایی که در روز‌های گرم سال، داخل رودخانه بهمنشیر شنا می‌کنند، آغاز می‌شود. اینجا محله کشتارگاه آبادان است و علی عچرش همراه خانواده مذهبی‌اش که یک حسینیه در خانه‌شان دارند، در این محله زندگی می‌کنند. علی تا اواخر دهه پنجاه، زندگی خوشی دارد و شاید تا مدت‌ها تنها دغدغه او و دیگر بچه‌های آبادان، کوسه‌هایی باشد که هر از گاهی به شط می‌آیند و دنبال طعمه‌ای می‌گردند. وقتی که کوسه می‌آید، ناگهان کسی داد می‌زند: کوسه کوسه و همگی یا از شط بیرون می‌پرند یا به میان گاومیش‌هایی می‌روند که هیکل درشت و تعداد زیادشان باعث می‌شود کوسه‌ها با آن‌ها کاری نداشته باشند. 
 تابلو‌های شیشه‌ای
سبک کتاب به صورت تاریخی است و از دوران کودکی علی عچرش آغاز می‌شود. سپس قدم به قدم پیش می‌رود. علی تا اواخر دهه پنجاه، فارغ از وقایع دنیای خارج از شهرش است و جز درس و شیطنت به چیز دیگری فکر نمی‌کند. حوالی سال ۵۶ او و دوستانش متوجه تابلو‌های شیشه‌ای شرکت بلموند می‌شوند که برای تبلیغات سر در مغازه‌ها نصب می‌شد. این تابلو‌ها جان می‌دادند برای هدف‌گیری با سنگ و صدای خرد شدن شیشه‌ها، بچه‌های تازه جوان شده محله را به وجد می‌آورد!
زمانی که علی عچرش به خاطر شکستن شیشه تابلوی مغازه‌ها دستگیر می‌شود و به کلانتری می‌رود، او را با انقلابی‌ها یا به قول مأمور‌های کلانتری با خرابکار‌ها اشتباه می‌گیرند و کتکش می‌زنند. آنجا برای اولین بار علی متوجه می‌شود که در کشور خبر‌هایی است. متوجه زمزمه‌های انقلاب می‌شود و از سال ۵۷ وارد جریان انقلاب می‌شود. خصوصاً زمانی که ماجرای آتش سوزی در سینما رکس آبادان پیش می‌آید، مثل خیلی از مردم که شاهد ممانعت مأمور‌های شهربانی از کمک‌رسانی به سینمای در حال سوختن بود، عزمش جزم‌تر می‌شود. 
 
 ماجرای سینما رکس
آبادان به عنوان یک شهر حدوداً ۵۰۰ هزار نفری، با وجود پالایشگاه و مراکز صنعتی دیگر، اقوام مختلف را در خود جای داده بود؛ لذا بعد از پیروزی انقلاب، افکار و گروه‌های مختلف سعی در جذب مردم و جوان‌ها می‌کردند. آبادان بخشی از تاریخ انقلاب است و راوی در بطن این تاریخ شفاهی قرار دارد؛ لذا خواندن کتاب «امدادگر کجایی» می‌تواند به روشن شدن بخش‌هایی از تاریخ معاصر کشورمان کمک کند. نظیر برخورد‌هایی که بین گروه‌های چپ و انقلابی‌های مذهبی در نقاط مختلف کشور و همچنین آبادان رخ می‌داد و همچنین بحث دادگاه سینما رکس آبادان که با هوشیاری نویسنده و البته روایت دقیق راوی، ما با زوایایی از این حادثه هولناک آشنا می‌شویم. 
«از مأمور‌های شهربانی و پلیس «منوچهر بهمنی» و «درچال خنیفر» به دادگاه احضار شدند. آن‌ها شب حادثه در محل حاضر بودند. سرتیپ رزمی، عامل اصلی بستن در‌های سینما رکس، فرار کرده بود و به طور غیابی محاکمه شد». 
علی عچرش به عنوان امدادگر در چادر بهداری هلال‌احمر که بیرون دادگاه برپا شده بود، شاهد مسائل دادگاه می‌شود. او بعد از پیروزی انقلاب، با فعالیت‌های فرهنگی، مسیر مبارزه را ادامه می‌دهد. سپس به عنوان نیروی ذخیره به سپاه می‌پیوندد و نهایتاً با «حسین آتشکده» که رئیس سازمان جوانان هلال‌احمر آبادان بود آشنا می‌شود. همین آشنایی باعث ورود عچرش به هلال‌احمر و یادگیری امدادگری و کلاً تغییر مسیر زندگی‌اش می‌شود. 
 
 امدادگری در شلمچه
جنگ برای یک امدادگر آبادانی به نام علی عچرش، از حمله بعثی‌ها به مرز شلمچه، چند روز قبل از شروع رسمی جنگ تحمیلی آغاز می‌شود. از اینجا به بعد، مطالب کتاب جذابتر می‌شود. خواننده همراه با روایتگری عچرش، از بسیاری وقایع رخ داده در مرز شلمچه، پل نو، کوچه پس کوچه‌های خرمشهر و مقاومت در این شهر مرزی مطلع می‌شود. 
«هرچه به پل نو نزدیک می‌شدیم، درگیری با دشمن نزدیک‌تر می‌شد. از کشتارگاه و خانه‌های راه‌آهن گذشتیم. در حاشیه جاده ساختمان‌هایی بود. آمبولانس را پشت یک ساختمان نیمه ویران، گذاشتم. کوله پشتی امداد را برداشتم و پشت سر شیخ راه افتادم. عراقی‌ها در چند روز گذشته چندین بار تا پل نو جلو آمده بودند. ولی با تلاش نیرو‌های خودی عقب‌نشینی کردند.»
عچرش در همین روز‌های مقاومت خرمشهر مجروح می‌شود. اما همچنان در مناطق عملیاتی می‌ماند. در عملیات مختلفی، چون شکست حصر آبادان، فتح خرمشهر، والفجر ۸، کربلای ۵ و... شرکت می‌کند و خاطرات ماندگاری از یک امدادگر در مناطق عملیاتی را به ثبت تاریخ می‌رساند. 
«اگر در همان نهر می‌ماندم، به احتمال زیاد اسیر می‌شدم. اگر هم از نهر خارج می‌شدم، وسیله‌ای برای دفاع از خودم نداشتم... مرگی برای من بهتر از اسارت بود. خودم را از نهر بیرون کشیدم و دویدم. تیر بود که به طرفم شلیک می‌شد... بعد از پریدن به سنگر، نفس عمیقی کشیدم و گفتم نامردا کجا رفتین؟ می‌خواین عقب بکشین یه خبری بدین. شما به امدادگر احتیاج ندارین که من رو جا گذاشتین؟». 
روایت‌های علی عچرش از روز‌های حضورش در جبهه‌های دفاع مقدس به عنوان یک امدادگر تا قطعنامه ۵۹۸ پیش می‌رود. او هشت سال جنگ تحمیلی در جبهه جنوب را از زاویه دید یک امدادگر روایت می‌کند و به این ترتیب فرصتی به علاقه‌مندان حوزه دفاع مقدس می‌دهد تا این بار جنگ را از زاویه دید جدیدی به نظاره بنشینند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار