کد خبر: 1224466
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۰
خاطراتی از سردار شهید حبیب‌الله کریمی در گفتگو با همرزم شهید
هر فرد یک جان دارد و شوخی نیست. مثل آن ابزار نیست یا مثل آن سهمیه حج نیست. جانی که خدا یک بار می‌دهد و یک بار هم می‌گیرد، ولی حاج حبیب حاضر شد همان یک جانش را در راه نیروهایش و دوستان و همرزمانش فدا کند. خدا هم بال پرواز به او داد و عاشقانه به سمت معشوقش پر کشید
 جوان آنلاین: شهید حاج حبیب‌الله کریمی فرمانده توانمند تیپ توپخانه ۶۳ خاتم الانبیا (ص) بود که یاد و خاطره‌اش همواره در ذهن یاران و همرزمانش جاودانه است. نوع شهادت حاج حبیب نمونه بارزی از ایثارگری و از جان گذشتگی بود. شامگاه ۲۸ فروردین سال ۱۳۶۶ در حالی که او از جلسه قرارگاه به مقر تاکتیکی تیپ ۶۳ برمی‌گشت، متوجه بمباران شیمیایی دشمن شد. در آن لحظات تعدادی از نیرو‌های حاج حبیب در آسایشگاه‌ها مشغول استراحت بودند؛ بنابراین شهید کریمی بدون اینکه ماسک داشته باشد، به جای حفظ جان خودش به آسایشگاه‌ها رفت و با بیدارکردن نیروهایش، جان آن‌ها را نجات داد، اما خودش براثر استشمام گاز‌های سمی، به شهادت رسید. هر ساله یادواره شهید حاج حبیب‌الله کریمی، فرماندهان و ۱۴۶ شهید توپخانه ۶۳ خاتم‌الانبیا (ص) در سالروز شهادت او برگزار می‌شود. به همین مناسبت و به همت دفتر حفظ و نشر آثار و ارزش‌های دفاع‌مقدس تیپ مستقل توپخانه ۶۳ خاتم‌الانبیا (ص) در گفتگو با قاسم یاسینی جانشین واحد اطلاعات نظامی تیپ توپخانه ۶۳ خاتم‌الانبیا (ص) و از همرزمان شهید خاطراتی از او را تقدیم حضورتان می‌کنیم. 
 
 
 شوخی کردم و جدی بخشید!
یک روز در سنگر استراحت عقبه همراه برادران شهید حاج حبیب‌الله کریمی، شهید حاج حسین کابلی، حاج‌آقا صادقی و حاج‌رضا سلیمانی و چند نفر دیگر از دوستان نشسته بودیم. حاج حبیب ابزاری که بعد‌ها به ابزار همه کاره معروف شد به ما نشان داد. در اصل چند چیز در یک ابزار بود مثل چاقو، پیچ گوشتی، قاشق، چنگال و چیز‌های مختلف دیگر که به ایشان هدیه داده بودند. 
ما برای اولین بار چنین چیزی را می‌دیدیم. ایشان گفت تا حالا همچین چیزی دیدید؟ ابزار همه کاره را گرفتیم و دور تا دور بین بچه‌ها چرخید. همه تعجب کردند و یک به یک این ابزار‌ها را با دقت بررسی کردند. آلمانی بود و رنگ قرمزی داشت. خیلی هم خوشگل و خوش دست بود. من ابزار را گرفتم و به شوخی گذاشتم در جیبم. گفتم ممنون لطف کردی حاج آقا و بعد از چند دقیقه از جیبم در آوردم و گفتم خدمت شما. 
 حاجی بلافاصله گفت نه مال خودت. گفتم حاج آقا شوخی کردم. گفت نه من شوخی ندارم! مال خودت. گفتم حاج آقا به خدا شوخی کردم، اما ایشان گفت نه باید برداری وگرنه ناراحت می‌شوم. خلاصه با اصرار او این به اصطلاح ابزار همه کاره را گرفتم و الان هم از ایشان به عنوان یادگاری پیشم است. 
 
 دل کندن از تعلقات حتی سفر حج
 این خاطره را تعریف کردم تا بگویم یک ویژگی بارزی که حاج حبیب داشت، همین دل کندن بود. خیلی راحت می‌بخشید. خیلی راحت از علایقش دل می‌کند. خیلی راحت افراد دیگر را نسبت به خودش در استفاده از مواهب ترجیح می‌داد. یادم است سال ۶۴ در مدینه منوره جلوی بعثه حضرت امام (ره) منتظر شروع راهپیمایی برائت از مشرکین بودم که هر ساله انجام می‌شد. قرار بود توجیه و سازماندهی بشویم. همینطور که نشسته بودم و در حال خودم بودم، به ناگاه کسی از پشت سر دستاش را گذاشت رو چشم‌های من! متوجه نشدم چه کسی هست. بغل دستی‌اش گفت فکر می‌کنی کی باشه؟ کمی دستاشو لمس کردم، ولی اصلاً حدس نمی‌زدم که در این کشور غریب چه کسی می‌تواند باشد. برگشتم نگاهش کردم. خیلی خوشحال شدم؛ حاج حسین کابلی بود. 
 حاج‌حسین داداش صیغه‌ای من بود، آنقدر خوشحال شدم که وصف‌ناپذیر است. بعد گفتم مگر بنا بود شما به این سفر بیایید؟ حاج حسین گفت: «این قصه سر دراز دارد. راستش یک امتیاز بود و به نام حاج حبیب کریمی درآمده بود، اما روزی که اسمش درآمد، من به شوخی به ایشان گفتم امسال من جای شما می‌روم و حاجی هم به راحتی پذیرفت. بعد دیدم که حاجی موضوع را جدی گرفته، گفتم حاجی جان شوخی کردم. صرفاً یک چیزی پراندم جدی نبود. مگر به همین راحتی است که سهمیه تعلق بگیرد و اسم آدم در بیاید. این سفر برای شماست. شما برو، اما باز حاج حبیب محکم گفت: نه باید تو بروی! نهایتاً حکم ایشان را پذیرفتم و من آمدم.»
 
 در شهادت هم ایثارگر بود
این خاطره نشان می‌دهد آن ویژگی دل کندن حاج حبیب از تعلقات اصلاً ربطی نداشت که مثلاً یک ابزار کوچک باشد یا سهمیه حج یا هر چیز دیگری. حاجی اهل بخشش بود. اهل ایثار بود. روحش با خدای خودش عجین بود. روحش با انبیا محشور بود. همان موقعی که زنده بود، وابسته به عالم بالا بود و دل کنده از عالم کوچک و ناچیز مادی. وگرنه چطور می‌شود فردی به این راحتی بتواند از مادیات دل بکند. چه برسد به اینکه حاج حبیب حتی از امکانات معنوی مثل سفر حج هم به نفع بقیه، برای رشد و اعتلای معنوی دیگران دل می‌کند. 
این بخشیدن و اینکه افراد دیگر را نسبت به خودت ترجیح دادن، این همان بال پروازی است که حاجی را به اوج رساند و نهایتاً هم آن شبی که ایشان به شهادت رسید به خاطر ایثارگری بود. به روایت برادر عزیزمان حاج آقا نوشادی همه شنیدیم که آنجا چه اتفاقی افتاد. 
آن شب این دو بزرگوار در گرماگرم عملیات کربلای ۸ در اهواز جلسه‌ای بودند و بعد از جلسه حدود ساعت۱۲ شب به بعد خودشان را می‌رسانند به منطقه جنگی و به تطبیق و عقبه تاکتیکی تیپ که در مندوان بود. تا می‌رسند می‌بینند دشمن بعثی به شدت منطقه را زیر آتش گرفته و در اصل عمدتاً داشت با گلوله‌های شیمیایی توپ و خمپاره و حتی هلیکوپتر که سابقه کمتری داشت، شلیک می‌کرد. 
اینجا باز حاجی بدون اینکه خودش را در نظر بگیرد و قدری تأمل کند تا ماسک بزند، می‌دود تا نیروهایش را هوشیار کند و آن‌ها را از خواب بیدار کند. به این وسیله او جان خیلی‌ها را آن شب نجات می‌دهد. حاج حبیب در آنجا می‌تواند به اتفاق حاج آقا نوشادی جان قریب به ۷۰، ۸۰ نفر را نجات بدهند. حاج آقا نوشادی بیهوش می‌شود و فردی به ایشان آمپول می‌زند، اما حاج حبیب‌الله کریمی در حالی که سرش به آهن سر در سنگر اصابت می‌کند، در سنگر می‌افتد و دیده نمی‌شود؛ بنابراین بر اثر استنشاق موادشیمیایی به شهادت می‌رسد. 
او در راه نجات جان دیگران، جان خود را در طبق اخلاص می‌گذارد و به پیشگاه الهی عرضه می‌کند. اشاره کردم این همان ویژگی ترجیح دادن افراد نسبت به خود است که از ویژگی‌ها و خصوصیت‌های بارز حاجی بود. او در شهادت هم جان عزیز و شیرین خودش را سخاوتمندانه در راه دوست می‌بخشد. 
هر فرد یک جان دارد و شوخی نیست. مثل آن ابزار نیست یا مثل آن سهمیه حج نیست. جانی که خدا یک بار می‌دهد و یک بار هم می‌گیرد، ولی حاج حبیب حاضر شد همان یک جانش را در راه نیروهایش و دوستان و همرزمانش فدا کند. خدا هم بال پرواز بهش داد و او عاشقانه به سمت معشوقش پر کشید. روح شاد و ان‌شاءلله راهش پر رهرو باشد. 
 
 خاطره‌ای از عملیات کربلای ۵
خاطره دیگری هم از شهیدان حاج محمد کابلی و حسن شیری از نیرو‌های توانمند تیپ ۶۳ خاتم الانبیا (ص) دارم. یک روز در گرماگرم کربلای ۵ جهت انجام کاری به عقبه تیپ ۶۳ واقع در ساختمان‌های معروف به پنج طبقه رفتم. روز قبل یکی از فرماندهان عزیز تیپ به نام محمد صادقی بر اثر ترکش توپخانه دشمن به شهادت رسیده بود. 
در واحد ستاد تیپ به دنبال فردی بودم و اتاق به اتاق او را صدا می‌کردم. به ناگاه چشمم به شهید حسن شیری افتاد که با دیدگانی اشکبار مشغول مرتب کردن لباس‌ها درون یک ساک بود در کف اتاق بود. پرسیدم حسن اینجا چیکار می‌کنی؟ این لباس‌ها چیه؟ گفت لباس‌های محمد صادقی است. دارم جمع و جور می‌کنم که با لوازمش بروم تهران و در مراسم تشییع شهید شرکت کنم، اما حاج حسین کابلی اجازه نمی‌دهد. 
من به قیافه نالان حسن شیری چشم دوخته بودم و بعد از کمی مکث گفتم خب الان تو شلوغی عملیات کجا می‌خوای بری؟ محمد که خوش به حالش شد و رفت. الان که نمی‌شود جبهه را ترک کرد، ولی حسن شیری به خاطر وابستگی که به محمد صادقی داشت، در حال دیگری بود و گوشش بدهکار نبود. هرچند در هر صورت باید حرف فرمانده‌اش راه گوش می‌کرد. 
چند روزی گذشت و همه درگیر پاسخ دادن به پاتک‌های شدید بعثی‌ها بودیم. منطقه عملیاتی کربلای ۵ بسیار کوچک و در محدوده‌ای معروف به پنج ضلعی بود. تمام درگیری‌ها و رد و بدل شدن‌های آتش دو طرف در همین محدوده صورت می‌گرفت؛ لذا هم تعداد شهدای ما بالا بود، هم تلفات دشمن قابل توجه و طبق معمول نیرو‌های بعثی از همه امکانات برای انجام پاتک‌های خودشان بهره می‌گرفتند. 
در همین محدوده کوچک هواپیما‌های دشمن به دنبال شکار خودرو یا هر جنبنده‌ای می‌گشتند. درست پنج روز بعد از شهادت محمد صادقی عزیز، حاج حسین کابلی فرمانده دلاور عملیات تیپ ۶۳ خاتم به همراه برادر حسن شیری فرمانده پرتوان گردان کاتیوشا در حالی که با موتور مشغول انجام مأموریت بودند، مورد اصابت راکت‌های هواپیما دشمن بعثی قرار گرفتند و در حالی که ابدان و خون پاک آن‌ها با یکدیگر ممزوج شده بود، به شهادت رسیدند. 
 وقتی خبر شهادت این دو بزرگوار در کنار یکدیگر را شنیدم، دقیقاً به یاد چند روز قبل افتادم که شهید حسین کابلی جواب اصرار‌های محمد صادقی را جهت رفتن به تهران و شرکت در مراسم تشییع شهید صادقی نپذیرفته بود، چراکه تقدیر بر این بود این دو بزرگوار در کنار هم و در یک زمان دعوت الهی را لبیک گویند و به آرزوی دیرین‌شان که همانا شهادت در راه احیای اسلام و قرآن و حفظ حدود و ثغور وکیان جمهوری اسلامی بود، برسند.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
عبدا...
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۵:۳۹ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۹
0
0
سلام بر مردان بي ادعا
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار