جوان آنلاین: محمدعلی حدت، نقاش و طراح گرافیکی است که خاطرات نسلی از سینما دوستان را به تصویر کشیده است. حدت، متولد آبانماه ۱۳۲۷ در شهر یزد است. او دیپلم خود را سال ۱۳۴۶ از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان در رشته نقاشی دریافت کرد. تبحر حدت در نقاشی موجب شد از سال ۱۳۴۹ از او برای ساخت پوسترهای سینمایی دعوت به عمل آید، کاری که بعدها به طراحی سردر سینماها منجر شد و تا سال ۱۳۷۶ ادامه یافت. وی یکی از پرکارترین هنرمندان در این زمینه است و تاکنون بیش از ۵۰۰ پوستر و سردر برای فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی طراحی کرده است.
اینکه میگویند زایندهرود هنرخیز است باعث شد در اصفهان ساکن باشید؟
انسان باید دلیلی برای هر جایی که هست، داشته باشد. من از بچگی نقاشی را دوست داشتم و، چون برای کار نیاز به آرامش و فضای مناسب داشتم اصفهان را ترجیح دادم، حتی به زادگاهم یزد هم نرفتم. البته برای کارهایم بین تهران و اصفهان مدام در رفت و آمد بودم، ولی فضای اصفهان همواره مهاجرپذیر بوده و پلها و ابنیههای تاریخی در مسیر زایندهرود به هنر جان داده و باعث شدهاند اقوام مختلف که به این دیار آمدهاند ماندگار شوند و، چون هر کدام صاحب سبک هنری بودند به گنجینه اصفهان اضافه کردهاند، مثل عیسیخان بهادری که اهل اراک بود و در اصفهان ماندگار شد. خود من هم در اصفهان عاشق نقاشی و هنر شدم. مشکل است که در نصفجهان زندگی کنی و هنرمند نشوی یا دستکم محبت و عشق خود را به هنر نشان ندهی.
نقاشیهای شما عمدتاً تم سنتی و تاریخی دارند و واقعگرا و فیگوراتیو هستند، علتش چیست؟
علت آن را میتوان در تجربه زندگی کنار دو ایل قشقایی و بختیاری دانست. من سالهای
۴۷-۱۳۴۶ در شهرکرد به عنوان دبیر هنر تدریس میکردم و همین باعث شد تجربیات زیادی را از فضای زندگی آنان الهام بگیرم که بعدها در آثارم آوردم. به زندگی روستایی و ایلیاتی و اشتغالات سنتی و فضای معماری ایرانی علاقه داشتم و در نقاشیهایم هم آنها را بازتاب دادهام، علاوه بر آن به شهرهای مختلفی سفر و عکاسی میکنم. هر چیزی که برایم جالب بوده یا احساس کردم در حال فراموشی است را اول از آن عکس گرفتم و سپس سعی کردم با نقاشی ماندگارش کنم. اصولاً فضای زندگی عمومی و اجتماعی مردم و بناهای تاریخی و قدیمی برای من جالب هستند، مانند چرخهای ریسندگی قدیمی، کوزهگری، سفالگری و قلمکاری.
باید گفت شما به نوعی مردمنگار تصویری هم بودهاید؟
بله، دقیقاً دوست داشتم برهمین اساس نقاشی کنم و زندگی مردم را به تصویر بکشم، یعنی آنچه خودم دیده بودم را دنبال کردهام. البته کهنهگرا نیستم، ولی معتقدم باید سنتها را ارزش نهاد و آنها را حفظ کرد. بزرگترین استاد من طبیعت است. اگر برگ ساده گلی هم در دست بگیریم، خودش میگوید من را بکش به شرطی که با آن ارتباط برقرار کنیم. علاوه بر این، چون بهکارگیری رنگ فضاسازی و استفاده از تکنیکهای نقاشی را دوست داشتم، نقاشی فیگور انسانی و طراحی پرتره را هم دنبال کردم.
همین شما را به سمت کشیدن پوسترهای سینمایی کشاند؟
بله، چون نقاشی میکردم به این حرفه روی آوردم. سال ۱۳۴۹ با «خانه آگهی ایران» زیر نظر احمد مسعودی، بنیانگذار این مرکز کار روی پوستر را شروع کردم تا سال ۱۳۵۲ که رسماً به قبول و اجرای سفارشات طراحی پرداختم و تا ۱۳۷۷ بهطور پیوسته به این امر اشتغال داشتم و برای بیش از ۵۰۰ فیلم سینمایی پوستر در اشکال مختلف طراحی کردم. در این سالها با تهیهکنندگان بسیاری همکاری داشتم، هرچند مدام در مسیر اصفهان به تهران در رفت آمد بودم و سختی زیادی برایم داشت، اما به کارم علاقهمند بودم، برای همین یکی از سریعترین و پرکارترین طراحان محسوب میشدم. مسعود مهرابی برای قدردانی کتابش با عنوان «صد سال پوستر ایران» را به من و مرتضی ممیز تقدیم کرد.
نمونه پوسترهای سینمایی خودتان را هم گردآوری کردهاید؟
نه کامل، متأسفانه بعدها فهمیدم که باید کارها را آرشیو کرد، اما تنها حدود ۶۰، ۷۰ پوستر را گردآوردی کردهام.
کدام کارهای خودتان را بیشتر دوست دارید؟
به شخصه پوستر فیلم «دونده» را خیلی دوست داشتم، چون برایم فیلم و کارگردان آن مهم بود.
فیلمهایی که پوسترهایشان را طراحی کردهاید هم دیدهاید؟
نه، حتی ممکن بود فیلم را هم نبینم، تنها آلبومی از عکس را در اختیار من قرار میدادند و تصاویری از صحنه و پشت صحنه را نشان میدادند که براساس آن باید پوستر طراحی میشد یا اینکه کارگردان داستان فیلم را تعریف میکرد و من شمهای از آن را متوجه میشدم. اگر داستان گویا نبود در اتاق مونتاژ بخشهایی را میدیدم تا ماجرا دستم بیاید و پوستر را طراحی کنم.
تاکنون در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشتهاید؟
در اولین جشنواره فیلم فجر از ۲۰ پوستر، ۱۲ مورد آن از من بود. دومین جشنواره فجر سه مورد و در سومین جشنواره یک اثر مال من بود، ولی هیچکدام نامزد نشدند. من هم دیگر به جشنواره فجر نرفتم.
چرا انتخاب نشدید؟
نمیدانم، شاید کارهایم خوب نبودند. البته پوستر فیلم «دونده» را آن زمان آقای بهشتی گفت در تاریخ سینمای ایران چنین پوستری زده نشده و نخواهد شد، چون خیلی گویا و مناسب بود، ولی به آن پوستر هم جایزهای تعلق نگرفت.
اصلاً به پوسترها جایزه داده میشد؟
در جشنواره فجر نمایشگاهی از پوسترهای سینمایی هم بود که انتخاب میشدند، اما جایزه به آنها نمیدادند. از سال چهارم جشنواره به بعد برای پوستر جایزه تعیین شد.
خوششانس نبودید؟
بحث شانس نیست، به هر حال نگرشها متفاوت است و داوران جشنواره هم کارهای دیگر را پسندیده بودند و نمیتوان گفت من شانس نداشتم.
با سهراب سپهری هم مراودهای داشتهاید؟
مرحوم سپهری در حالوهوای خودش بود و دوستان زیادی نداشت. یکی، دو بار با چند نفر از دوستان سپهری به دیدارش رفتم. او مردی ظریفجثه و باریکاندام بود و حس و حال خاصی داشت که به دلم نشست. آدم با دیدن او احساس میکرد خیلی آرامش دارد، ولی آرام نبود.
با اخوانثالث چطور ارتباط داشتید؟
برای من هنرمند قابل احترام بود، ولی متأسفانه ارتباط نزدیکی با او نداشتم.
آثار شما در خارج هم کار شده است؟
بله، در روسیه یکی از کارهایم را بردند و برای سفارت ایران در مسکو خریداری کردند.
اگر متولی هنر بودید، چه میکردید؟
اگر سمتی در این عرصه داشتم، سعی میکردم کارم را درست انجام بدهم، ولی اصولاً به هیچ مسندی فکر نکردهام و به دنبال مسند و مدیریت نبودهام. البته در دورههای مختلف مسئولیتهایی به من واگذار شده که سعی میکردم کاری را که به من سپرده میشود خوب انجام دهم.
فکر میکنید اگر در تهران بودید شرایط بهتری داشتید؟
من هیچ وقت فکر جایی دیگر نبودهام، چراکه معتقدم در همانجایی که هستیم باید درست قرار بگیریم و کار کنیم.
شما به جبهه هم رفتهاید؟
به عنوان رزمنده جبهه نبودهام، ولی همیشه مشوق رزمندگان بودم. حدود ۲ هزار پرتره از امام خمینی و آیتالله طالقانی در انواع مختلف روی پارچه قلمکار میکشیدم و برای رزمندگان میفرستادم تا با دیدن عکس امام انرژی بگیرند.
شما قبل از انقلاب هم پرتره امام خمینی را میکشیدید، خطری نداشت؟
یادم است، میگفتند اولین عکس از امام خمینی کار یک شهید است، نمیدانستند من کشیدهام، چون زیر عکس امضا نداشت و ناشناس بود، تصور میکردند نقاش شهید شده برای همین خوشبختانه ساواک پیگیر ماجرا نبود و هیچ وقت هم نفهمیدند که نقاش زنده و مشغول به کار است.
چرا این کار کردید؟
من اهل سیاست نبودم، ولی کسانی را که برای مملکت و ناموسشان کار میکردند، دوست دارم؛ حالا چه با خون و جانشان چه با انجام درست وظایفشان برایم قابل احترام بوده و هستند. آن زمان وقتی عکس امام خمینی را به من دادند تا بکشم خیلی به دلم نشست و با تمام وجود پرتره امام را کشیدم، هرچند قبل از انقلاب بود عکس را طراحی کردم، ولی اصلاً از عواقب آن نمیترسیدم، چون امام را دوست داشتم و خوشحال هستم که در مجموعه آثارم طراحی پرتره اولین عکس امام خمینی را دارم.