جوان آنلاین: در ۱۰ سال اخیر ۱۶۰ هزار نفر در تصادفات رانندگی ایران جان باختند و جالب این است که عامل انسانی و بروز رفتارهای پرخطر از سوی رانندگان مهمترین علت این سوانح بوده است.
سرهنگ علیرضا اسماعیلی، مدرس دانشگاه تهران و رئیس اسبق پلیس راه کشور در گفتگو با «جوان» میگوید: «مصدومیت بار مالی زیادی برای خانوادهها دارد؛ چنانچه به ازای هر یک نفر که در اثر تصادف کشته یا مجروح یا حتی معلول میشود عده زیادی عمیقاً متأثر و به دنبال آن خانوادهها درگیر اثرات آن میشوند. طبق گفته وی سالانه ۷ هزار میلیارد تومان نیز خرج درمان مجروحان تصادفات میشود.»
اسماعیلی معتقد است سوانح در ایران را میتوان با نسخههای موقتی به آرامش منتج کرد، اما چنین آرامشی مثل این است که فردی بیماری جدی دارد، اما میخواهیم با مسکن روند التهاب او را کنترل کنیم و در نهایت زخم کهنهای میشود که باید از ابتدا بررسی شود. در نتیجه ساختار حمل و نقل در ایران نیاز به اصلاحات اساسی و پایهای دارد.
اسماعیلی توضیح میدهد: «در واقع هرم ساختاری ما در حوزه حمل و نقل لیدر ندارد و کسی نیست که به عنوان فصل الخطاب حرف نهایی را بزند. برای آمار سوانح ترافیکی چه کسی را میتوانیم زیر سؤال ببریم. پلیس میگوید نقاط پر حادثه، سازمان دیگر به آموزش و فرهنگ رانندگی میپردازد و دیگری به تأخیر اورژانس و دیگری به خودروسازان ایراد میگیرد، اما مسئول کلی برای پیگیری ندارد.»
اسماعیلی بیان میکند: «ساختار ما باید به صورت زیرسازی اصلاح و با مشخص شدن هرم اصلی، یک مسئول در رأس برای پاسخگویی پیدا شود.»
رئیس اسبق پلیس راهور در ادامه به زوایای مختلف موضوعات ایمنی در حوزه حمل و نقل و سوانح میپردازد و یادآور میشود: «عدم دسترسی کافی و مناسب در حوزه حمل و نقل و گرانی بلیت باعث خواهد شد تا استفاده از خودروی شخصی چه در داخل شهر و چه در جادهها افزایش یابد. بر همین اساس جادهها شلوغتر و بار سفر مردم بیشتر میشود و به دنبال آن نرخ تصادفات بالاتر میرود و در تعطیلاتی مثل عید فطر یا نوروز شاهد بالا رفتن آمار تصادفات جادهای و مرگ و میر هستیم.
زیرساختهای حمل و نقلی عامل دیگر مورد اشاره از سوی سرهنگ اسماعیلی است که در این زمینه مقایسه تطبیقی انجام داده و میگوید: «سایر کشورها به صورت فنی زیرساختها را اصلاح میکنند، اما در ایران ما در حوزه زیرساخت مشکل جدی داریم.»
مدرس دانشگاه تهران میافزاید: «کشورهای توسعه یافته اعتقاد دارند جادههای ناایمن با هر هزینهای باید اصلاح شوند، چراکه هزینه تلفات بالاتر از هزینه اصلاح جاده مورد نظر است و همه کشورها اعتقاد دارند ما باید در سوانحی که عامل انسانی دارد به گونهای برخورد کنیم که حداقل تلفات را داشته باشد.»
به اعتقاد وی عامل موفقیت کشورهای دنیا این است که استاندارد مناسبی در حوزه خودروسازی و راهها دارند و همچنین در حوزه حمل و نقل هم دسترسی و تناسب برقرار کردند.
یکی دیگر از ابعاد مورد اشاره سرهنگ اسماعیلی موضوعات آموزشی است که در اینباره توضیح میدهد: «در همه نقاط جهان به مردم یاد داده میشود که چگونه رانندگی کنند و به صورت ماهرانه رفتار مردم را مهندسی میکنند. در سوئد مهدکودکها روی بچهها کار میکنند که در خیابان چگونه رفتار کنند و اینگونه ایمنی خود را بالا میبرند. چنین آموزشهایی نشان میدهد که لایههای مطرح شده در حوزههای مختلف ساختار و ایمنی راه و استاندارد خودرو و رفتار انسانی اثرگذار است.
وی برای روشنتر شدن ماجرا به برخی فرهنگهای مشخص ایرانیها در سایر زمینهها پرداخته و میگوید: «ما ایرانیها بزرگتر میبینیم احترام میگذاریم یا هنگام ورود به جایی تعارف میکنیم، اما در حوزه ترافیک و ایمنی حمل و نقل روی موضوعات فرهنگی کار نکردیم که این یعنی جای خالی آموزش داریم.»
وی ضمن انتقاد از رسانه ملی در حوزه فرهنگسازی حوزه حمل و نقل یادآور میشود: «رسانه ملی محدود به موضوعات آموزشی در حوزه حمل و نقل ترافیک میپردازد. جای خالی آموزش تصویری از سوی کارشناس در شبکههای مهم مثل یک تا شش وجود دارد و ما به مردم یاد نمیدهیم حقوق اجتماعی و ایمنی و حمل و نقل چیست، در حالیکه دائماً باید در قالبهای مختلف به شکلهای جذاب به مردم گوشزد شود.»
اسماعیلی میگوید: «وقتی در شهری ترافیک کشنده است یا فرد در جاده کلافه ترافیک میشود، با زیر پا گذاشتن حقوق دیگران صرفاً به فکر خود است. در واقع ما آنان را به تخلف سوق میدهیم و همین وضعیت را ناایمن میکند در حالیکه افراد به رغم میل باطنی ورود ممنوع میروند یا در جاده از خاکی میاندازند، بنابراین شرایط محیطی آنها را متخلف میکند که در نهایت در دایره ناایمنی قرار میگیرند.»
وی درباره ورود به موضوعات آموزشی و تغییر سبک فرهنگی مردم در حوزه حمل و نقل به «جوان» میگوید: «بخشی از این برنامهریزیها به نظام برمیگردد که باید برنامههای مدونی برای آن داشته باشند. اگر شما خارج از برنامه مدارس حوزه آموزش ترافیک داشته باشید اثرگذار است، اما همکاری صورت نمیگیرد.»
اسماعیلی به بخشی از فعالیتهای خود در زمینه کاهش سوانح رانندگی اشاره میکند و با توضیح برنامههای آموزشی «سیاساکتی» میافزاید: «من قبلتر و در زمان فعالیت سعی کردم با آموزش و پرورش ارتباط بگیرم، اما نتیجه نداشت و سازنده نبود در حالیکه هر قدر از بچگی بیشتر یاد بدهیم تکنیک رانندگی و ترافیکی در بزرگسالی بیشتر در ذهن افراد شکل میگیرد.»
به اعتقاد وی اگر یک نفر مبتلا به ایدز باشد از او فاصله میگیرند، اما در رانندگی این خطر حس نشده که رفتار ناایمن خطرساز است و دلیل آن عدم آموزشهای پایهای است که در فکر افراد از کودکی شکل بگیرد.
وی یادآور میشود: «در بسیاری از کشورها در زمان سه سالگی آموزشهای ترافیکی به بچه یاد و خطرات را نشان میدهند به همین دلیل این فرد در ۳۰ سالگی فردی در چارچوب قانون میشود.»
این مدرس دانشگاه در مورد تلاش خانوادهها برای پر کردن خلأ آموزشی از سوی مدارس و از سنین پایین میگوید: «خانواده رکن اساسی در این میان است، اما خانواده صرفاً توصیه و تذکر میدهد و از آن مهمتر اگر خانواده خود آموزش ندیده باشد چگونه میداند از چه زمانی و چگونه فرزندش را توجیه کند.»