سرویس فرهنگی جوان آنلاین: سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر که مهمترین رویداد هنری کشور است در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب در حال برگزاری است. تا بهاینجا استقبال مخاطبان از فیلمهای جشنواره به نسبت دورههای قبل چشمگیر و پررنگتر بوده است.
در ذیل نگاهی کوتاه به دو فیلم اکران شده در جشنواره خواهیم داشت.
قصر شیرین: (رضا میرکریمی)
به همین سادگی
آخرین ساخته رضا میرکریمی تا به اینجا از خوبهای جشنواره است. فیلمی خوش ساخت و جمع و جور و با روایتی گرم و دلنشین از یک قصه نه چندان پیچیده.
میرکریمی در «قصر شیرین» خیلی ساده و به دور از ادا و اصول از یک قصه خطی درباره رابطه پدری با بچه هایش فیلمی شیرین بیرون میآورد. سینمای میرکریمی در این سالها از سینمای شاه پیرنگ فاصله گرفته به سینمای خرده پیرنگ رسیده است. فیلم شباهتهای زیادی به فیلم «بازگشت» ساخته «آندری زویاگینتسف» دارد. پدری نامهربان در مواجه با بچههای که فاصله احساسی زیادی بینشان افتاده درگیر است و نمیداند با آنها چه کند؟
فضا سازی خوب و کارگردانی چیده شده و با وسواس قصر شیرین را در زمره کارهای خوب میرکریمی کرده است هر چند که فیلم ارجاعتی به دو فیلم «گذشته» و «فروشنده»، «اصغر فرهادی» هم دارد ولی سریع از آنها میگذرد.
«قصر شیرین» حتما بهترین فیلم میرکریمی نیست ولی به نسبت دو فیلم آخرش یعنی «امروز» و «دختر» فیلم سرحالتر و بهتری است. هرابطه بین شخصیتها مخصوصا پدر و بچهها درامده و قدرت فیلم به همین فضاسازی بین شخصیت هاست، چون با قصه پیچیده و مبهمی درگیریم نیستیم.
هر چه که میرکریمی در کارگردانی موفق عمل کرده است به همان اندازه در فیلمنامه کم وسواس و سختگیر نبوده، منطق رفتار و کنشها شخصیتها در لحظاتی در فیلم زیر سوال میرود. پدری که اول فیلم بچهها را میخواهد به امان خدا رها کند ولی در انتهای فیلم بدون اینکه موقعیتی بینشان شکل گرفته باشد کنارشان میماند. رابطه پدر با همسر فوت شده اش هم ابهامات زیادی دارد که در فیلمنامه گنگ میماند. سیر تحول یا بهتر است بگوییم تلنگری که پدر در آخر فیلم میخورد میتوانست کمی پیچیدهتر باشد. فیلم در اکران از پس خودش برمیاید و جهان و مسئله خودش را به شکل سینمایی میسازد.
سمفونی نهم (محمدرضا هنرمند)
سمفونی مردگان
همین که فیلم سازی مثل محمدرضا هنرمند بعد از چند سال دوری از سینما با یک فیلم متفاوت به سینما برگشته است خبری خوبی است. فیلم درباره ملکول الموتی است که در آخرین لحظات مرگ چهر ه.های شناخته شده تاریخ بر سال بالین آنها میرود میرود. فیلم با صحنه مرگ کوروش پادشاه ایران زمین شروع میشود. این سکانس افتتاحیه گیرا و سینمایی ساخته شده است و در همان ابتدای کار نوید یک فیلم جذاب را میدهد، اما بعد از چند دقیقه فیلم از فضای تاریخی فاصله میگیرد و به زمان حال میرسد. حالا ملکول الموت امده تا جان خانم دکتری را بگیرد که شوهر خودش را کشته و در این بین رفته رفته عاشق خانم دکتر میشود.. فیلم در کارگردانی و سرو شکل نمره بالای میگیرد سکانس تاریخی فیلم پرقدرت و جذاب است برای نمونه سکانس مرگ امیر کبیر با بازی پژمان بازغی درخشان است. اما هر چقدر فیلم در سکانسهای تاریخی موفق خوب و پخته است در سکانسهای امروزی بی ربط است. اگر روایت فیلم در همان سکانسهای تاریخی میماند قطعا با فیلم منسجمتر و بهتری سرو کار داشتیم.