سرویس دینواندیشه جوان آنلاین: استاد شهید مرتضی مطهری در بخشی از گفتاری با عنوان «رهبری نسل جوان» که در کتاب «دهگفتار» به چاپ رسیده است در خصوص لزوم شناخت نسل جدید میفرماید:
نسل جوان ما مزایایی دارد و عیبهایی. زیرا این نسل یک نوع ادراکات و احساساتی دارد که در گذشته نبود و از این جهت باید به او حق داد. در عین حال انحرافاتی فکری و اخلاقی دارد و باید آنها را چاره کرد. چاره کردن این انحرافات بدون در نظر گرفتن مزایا یعنی ادراکات و احساسات و آرمانهای عالی که دارد و بدون احترام گذاشتن به این ادراکات و احساسات میسر نیست...
اگر ما بخواهیم به این امور بیاعتنا باشیم محال است که بتوانیم جلو انحرافهای فکری و اخلاقی نسل آینده را بگیریم. روشی که فعلاً ما در مقابل این نسل پیش گرفتهایم که روش دهانکجی و انتقاد صِرف و مذمّت است و دائماً فریاد ما بلند است که سینما این طور، تئاتر این طور، مهمانخانههای بین شمیران و تهران این طور، رقص چنین، استخر چنان، و دائماً وایوای میکنیم درست نیست. باید فکر اساسی برای این انحرافها کرد.
فکر اساسی به این است که اول ما درد این نسل را بشناسیم، درد عقلی و فکری، دردی که نشانه بیداری است، یعنی آن چیزی را که احساس میکند و نسل گذشته احساس نمیکرد... در گذشته درها به روی مردم بسته بود. درها که بسته بود سهل است، پنجرهها هم بسته بود. کسی از بیرون خبر نداشت، در شهر خود که بود از شهر دیگر خبر نداشت، در مملکت خود که بود از مملکت دیگر خبر نداشت. امروز این درها و پنجرهها باز شده، دنیا را میبینند که رو به پیشرفت است، علمهای دنیا را میبینند، قدرتهای اقتصادی دنیا را میبینند، قدرتهای سیاسی و نظامی دنیا را میبینند؛ دموکراسیهای دنیا را میبیند، برابریها را میبیند، حرکتها را میبیند، قیامها و انقلابها را میبیند، جوان است، احساسش عالی است، و حق هم دارد، میگوید ما چرا باید عقبماندهتر باشیم؟...
دنیا این طور چهار اسبه به طرف استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و عزت و شوکت و حرمت و آزادی میرود و ما همین جور خواب باشیم، یا از دور تماشا کنیم و خمیازه بکشیم؟! نسل قدیم این چیزها را نمیفهمید و درک نمیکرد. نسل جدید حق دارد بگوید چرا ژاپنِ بتپرست و ایرانِ مسلمان در یک سال و یک وقت به فکر افتادند که تمدن و صنعت جدید را اقتباس کنند و ژاپن رسید به آنجا که با خود غرب رقابت میکند و ایران در این حد است که میبینیم؟!
ما و لیلی همسفر بودیم اندر راه عشق
او به مطلبها رسید و ما هنوز آوارهایم
آیا نسل جدید حق دارد این سؤال را بکند یا نه؟ نسل قدیم سنگینی بار تسلطهای خارجی را روی دوش خود احساس نمیکرد، و نسل جدید احساس میکند. آیا این گناه است؟ خیر، گناه نیست بلکه خود این احساس پیامی الهی است. اگر این احساس نبود معلوم میشد ما محکوم به عذاب و بدبختی هستیم. حالا که این احساس پیدا شده نشانه این است که خداوند میخواهد ما را از این بدبختی نجات بدهد. در قدیم سطح فکر مردم پایین بود، کمتر در مردم شک و تردید و سؤال پیدا میشد، حالا بیشتر پیدا میشود.
طبیعی است وقتی که فکر، کمی بالا آمد سؤالاتی برایش طرح میشود که قبلاً مطرح نبود. باید شک و تردیدش را رفع کرد و به سؤالات و احتیاجات فکریاش پاسخ گفت. نمیشود به او گفت برگرد به حالت عوام، بلکه این خود زمینه مناسبی است برای آشنا شدن مردم با حقایق و معارف اسلامی. با یک جاهل بیسواد که نمیشود حقیقتی را به میان گذاشت؛ بنابراین در هدایت و رهبری نسل قدیم که سطح فکرش پایینتر بود ما احتیاج داشتیم به یک طرز خاص بیان و تبلیغ و یک جور کتابها.
اما امروز آن طرز بیان و آن طرز کتابها به درد نمیخورد، باید و لازم است رفرم و اصلاح عمیقی در این قسمتها به عمل آید، باید با منطق روز و زبان روز و افکار روز آشنا شد و از همان راه به هدایت و رهبری مردم پرداخت. نسل قدیم اینقدر سطح فکرش پایین بود که اگر یک نفر در یک مجلس ضد و نقیض حرف میزد کسی متوجه نمیشد و اعتراض نمیکرد، اما امروز یک بچه که تا حدود کلاس ۱۰ و ۱۲ درس خوانده همین که برود پای منبر یک واعظ، پنج، شش تا و گاهی ۱۰ تا ایراد به نظرش میرسد. باید متوجه افکار او بود و نمیشود گفت خفه شو، فضولی نکن...
اتفاقاً دیگران از راه شناختن درد این نسل، آنها را منحرف کردهاند و از آنها استفاده کردهاند. مکتبهای ماتریالیستی که در همین کشور به وجود آمد و اشخاصی فداکار درست کرد برای مقاصد الحادی، از چه راه کرد؟ از همین راه. میدانست که این نسل احتیاج دارد به یک مکتب فکری که به سؤالاتش پاسخ بدهد؛ یک مکتب فکری به او عرضه کرد. میدانست که این نسل یک سلسله آرمانهای اجتماعی بزرگی دارد و درصدد تحقق دادن به آنهاست؛ خود را با آن آرمانها هماهنگ نشان داد. در نتیجه افراد زیادی را دور خود جمع کرد با چه فداکاری و صمیمیتی!