بنابراين يكي از محورهاي اصلي اين بند «امت واحده» كه در آيه شريفه و اين اصل مورد تأكيد قرار گرفته است. به همين منظور براي فهم مباني اين اصل از قانون اساسي در مقام بيان مفهوم «امت» برآمديم و در همين راستا عناصر ايجاد يك دولت و كشور و مفهوم مرتبط با «امت» يعني «ملت» را مورد بررسي قرار داديم و گفتيم كه ملت مجموعهاي از افراد هستند كه به واسطه اشتراك در برخي عوامل نظير نژاد، سرزمين، زبان، فرهنگ و تاريخ عقايد و جهانبيني، به هم پيوند خورده و احساس تعلق و هويت مشترك دارند.
اما پس از شناختن مفهوم «ملت» و پيش از پرداختن به مفهوم «امت» لازم است چند مفهوم ديگر از قبيل «مليت و تابعيت» و «شهروند» نيز مورد تبيين قرار بگيرد تا مفهوم «امت» به نحو روشنتري تبيين شود. «مليت و تابعيت» بيانگر «رابطه قانوني به معناي عضويت در يك ملت يا دولت است، به طور كلي مليت شامل وظايف فرمانگزاري از سوي فرد و حمايت از سوي دولت است. افراد، شركتها، كشتيها و هواپيماها همگي از نظر حقوقي مليت دارند و از اين نظر «مليت» فراگيرتر از شهروندي است، گرچه «مليت» بيشتر در مورد افراد طبيعي بهكار ميرود. مليت را عموماً «حقي جدايي ناپذير براي هر فرد بشري» شمردهاند. به بيان ديگر «تابعيت رابطهاي است معنوي و ذاتاً سياسي كه شخص را به كشور معيني مربوط ميسازد.» از آنجايي كه تابعيت، منشأ حق و تكليف است، رابطهاي حقوقي نيز ميباشد. به عنوان مثال ايراني الاصل بودن اين حق را براي فرد ايجاد ميكند كه امكان انتخاب شدن به عنوان رئيسجمهور را داشته باشد.
قانون مدني ايران در مواد 976 تا 991 ضوابط تابعيت را بيان نموده است. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز در اصول 41 و 42 يكي از حقوق ملت را حق تابعيت برشمرده و اعلام نموده است: تابعيت كشور ايران حق مسلم هر فرد ايراني است و دولت نميتواند از هيچ ايراني سلب تابعيت كند مگر به درخواست خود او يا در صورتي كه به تابعيت كشور ديگري درآيد.
«شهروند» نيز فردي است در رابطه با يك دولت كه از سويي برخوردار از حقوق سياسي و مدني است و از سوي ديگر در برابر دولت، تكليفهايي برعهده دارد. بنابراين اَتباع يك كشور يا دولت، همان شهروندان ميباشند كه حقوق و تكاليف آنان توسط قوانين اساسي و مدني تعيين ميگردد. رابطه تابعيت، رابطه شهروندي نيز ميباشد.
اما در خصوص مفهوم «امت» بايد گفت كه مفهوم «امت» صرفاً مفهومي عقيدتي است كه از ريشه اَمَّ، يؤُمُّ مرادف قَصَدَ، يقْصُدُ ميباشد. اطلاق «اُمّ» بر مادر نيز بدان جهت است كه كودك در زمينه نيازمنديهاي خود يا به جهت احساس آرامش او را قصد ميكند. در واژه «اُمّ» حالت زايندگي كه در واژه «والده» وجود دارد نيست بلكه مقصد و مقصود بودن و ملجأ بودن مادر نسبت به فرزند مطرح است. بر اين اساس «امت» به مجموعهاي از انسانها اطلاق ميگردد كه هدف و مقصد واحدي آنان را گرد هم جمع نموده باشد. مرز ميان «امتها» مرزي عقيدتي است. همه آنان كه بر محور توحيد، نبوت و معاد متمركز گشتهاند، امت واحده اسلامي را تشكيل ميدهند. از نظر اسلام «امت» مهمترين ملاك تقسيمبندي جوامع بشري است.
بنابراين يكي از تفاوتهاي اساسي نظام سياسي اسلام با مكاتب سياسي و حقوقي معاصر در مرزبندي موجود ميان «ملت» و «امت» است. اسلام از آن جهت كه ديني جاوداني و جهانشمول است و جامعه بشري را مخاطب خويش ميداند، بدون توجه به مرزهاي سرزميني و تفاوتهاي نژادي، زباني، ملي و فرهنگي از ميان همه انسانها سربازگيري ميكند و نام «امت واحده» را بر پيروان خويش مينهد. اين مفهوم به كلي با مفهوم شهروندي كه افراد را به دولت حاكم در يك سرزمين معين مرتبط ميسازد متفاوت است.