کد خبر: 1202515
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۲ - ۰۴:۴۰
نظر و گذری بر خاطرات «حجت‌الاسلام والمسلمین محمد افشاری»
«خاطــــــــرات حجــــــت‌الاسلام والمسلمین محمد افشاری» در عداد تولیدات واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی است. راوی محترم در این مجموعه، به ادوار گوناگون مراوده خویش با امام خمینی و بخش‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی پرداخته است.
شاهد توحیدی
«خاطــــــــرات حجــــــت‌الاسلام والمسلمین محمد افشاری» در عداد تولیدات واحد تاریخ شفاهی مرکز اسناد انقلاب اسلامی است. راوی محترم در این مجموعه، به ادوار گوناگون مراوده خویش با امام خمینی و بخش‌هایی از تاریخ انقلاب اسلامی پرداخته است. تارنمای ناشر در اشارتی کوتاه، موضوع این کتاب را به ترتیب پی آمده توصیف کرده است: «حجت‌الاسلام والمسلمین محمد افشاری یکی از روحانیونی است که از آغازین روز‌های نهضت اسلامی در این مسیر گام برداشته و در تبلیغ اندیشه‌ها و استقرار اهداف والای امام تلاش نموده است. وی به دلیل حضورش در کنار امام در نجف، فرانسه و بعد از انقلاب در ایران، خاطرات جذاب و ناشنیده‌ای از آن ایام به مخاطب ارائه می‌کند. همچنین به‌علت آشنایی‌اش با زبان‌های عربی و اردو توانسته است در سفر به کشور‌های مختلف عرب و اردو زبان به ترویج افکار امام اقدام کند. آنچه پیش‌رو دارید مجموعه خاطرات ایشان است که در هشت فصل ساماندهی و تدوین شده است: فصل اول به زندگینامه، خانواده و تحصیلات راوی اختصاص دارد. در فصل دوم، شخصیت امام خمینی و خاطرات مربوط به حضور ایشان در نجف مورد بررسی قرار گرفته و در فصل سوم به نهضت بی‌بدیل امام و مسائل سیاسی پیرامون آن پرداخته شده است. فصل چهارم به خاطرات دوران حضور امام در نوفل لوشاتو اختصاص یافته است. راوی در فصل پنجم از خاطرات، از حضورش طی چند سفر به هندوستان، پاکستان، افغانستان و کشمیر می‌گوید. در فصل ششم و هفتم به خاطرات راوی با برخی از شخصیت‌های معاصر همچون امام موسی صدر و شهدای محراب پرداخته شده است. فصل پایانی کتاب نیز به وقایع بعد از انقلاب و دوران امامت جمعه راوی در ماهشهر و سوسنگرد در ایام دفاع مقدس اختصاص دارد....» 
راوی در بخشی از خاطرات خویش به توصیف رفتار‌های ایذایی باند مهدی هاشمی معدوم پرداخته است: «بعد از مدتی انتخابات مجلس شورای اسلامی پیش آمد. من هم کاندیدا شده بودم. آیت‌الله ناصری و پدرش و روحانیون منطقه مرا تأیید کردند. از طرف دیگر افرادی مثل سید هادی هاشمی و سید مهدی هاشمی، درصدد حذف من برآمدند! آن‌ها می‌گفتند: روحانیونی که آقای افشاری را تأیید کردند، همگی مرتجع بوده و باید کوبیده شوند! بعد‌ها سید مهدی هاشمی را دیدم و گفتم: سید تو که می‌دانی من با آقای منتظری رفیق هستم، چرا این کار را با من کردی؟ چرا حق مرا ضایع کردی؟ گفت: تقصیر خودت است! گفتم: چگونه؟ گفت: رفتی با آخوند‌های مرتجع هم پیمان شدی، ما نمی‌خواستیم شما را بکوبیم، می‌خواستی به دنبال آقای طاهری بروی، اگر دنبال آقای طاهری رفته بودی، ما اصلاً در برخوار دخالت نمی‌کردیم، ما می‌خواستیم آخوند‌های مرتجع را بکوبیم، اما شما کوبیده شدی!...، اما من خلاف انصاف می‌دانستم که آیت‌الله ناصری را رها کنم و برای کسب مقام نمایندگی به دنبال سیاست بازی بروم. می‌خواستم بر اساس روال حق، خودم جلو بروم، راه حقی که مورد قبول طرفداران سید مهدی هاشمی نبود. بعد‌ها معلوم شد که ۱۲۵ نفر در لیست ترور سید مهدی هاشمی بودند که یکی از آن‌ها آیت الله ناصری بود. آقای عباس حاتم‌زاده که ظاهراً استاد دانشگاه بود، یک ماشین پژو ۴۰۴ داشت و قبل از انقلاب در بعضی از روزها، قبل از ظهر آیت‌الله ناصری را جهت برگزاری نماز جماعت می‌برد. من هم چند بار به همراهشان رفتم. بعد از پیروزی انقلاب، باند سید مهدی هاشمی او را ربودند و در یک گونی انداختند و به قتل رساندند! این‌ها در نجف‌آباد حزبی داشتند به نام حزب گونی که مخالفین را بعد از دستگیری در داخل گونی می‌انداختند و با انداختن در قنات آب، سربه‌نیست می‌کردند!....»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار